کره شمالی همسایه ای که اهالی منطقه دوستش ندارند!


کره شمالی

همسایه ای که اهالی منطقه دوستش ندارند!

 

اشپیگل آنلاین مقاله ای منتشر کرد با این عنوان: «نبرد اوبا ما در دو جبهه اتمی». در صدر این مقاله نوشت: ایران برنامه اتمی خود را پیش می برد، کره شمالی به آزمایش موشک دست می زند  ـ و میت رومنی ، رقیب اوباما ، رئیس جمهور را به متهم می کند به این که برخوردش با دیکتاتور ها از موضع ضعف است…

پرسشی که برای من مطرح شد این بود که آیا واقعا چنین است؟ اگر هست، چرا؟  و اگر نیست، چرا؟

به دلائل روشن مسئله ایران و آمریکا بیشتر مورد توجه رسانه های فارسی زبان بوده تا چیستی و چگونگی مسئله کره شمالی. در ارتباط با آزمایش موشک دور برد کره شمالی  که با اعتراضات بین المللی و بی اعتنائی کره شمالی روبرو شد و موفق هم از آب درنیامد،  مقاله ای خواندم با عنوان: «کره شمالی: راز موفقیت یک دیکتاتوری خشن » .  نویسنده مطلع این مقاله در ارتباط با کره شمالی و نقش آن در سیاست جهانی به نکاتی اشاره کرده و توجه را به جوانبی سوق داده که  پیچیدگی های سیاسی و پشت و روی آن ها را  بیشتر روشن ساخته  است. با این تصور که شاید احتمالا اطلاعات تازه ای  در آن باشد که تا کنون از نظر خوانندگان گرامی و علاقمند به گسترش آگاهی های سیاسی   این صفحه دور مانده باشد از این فرصت استفاده کردم و به ترجمه آن پرداختم.

  کره شمالی: راز موفقیت یک دیکتاتوری خشن

ریانوستی ــ گزینش و ترجمه رضا نافعی

 فیودور لوکیانوف، نویسنده این مقاله ، سردبیر مجله » روسیه در مسائل جهانی » است

بار دیگر چشم جهانیان به کره شمالی دوخته شده است. پیونگ یانگ اعلام کرده که بمناسبت صدمین زادروز کیم ایل سونگ، بنیانگذار نظام کره شمالی، موشکی پرتاب خواهد کرد. زادروز کیم ایل سونگ دردسر بزرگی برای همسایگان  کره شمالی و آمریکا شده است.

گرچه پرتاب موشک علنا اعلام  و حتی روزنامه نگاران خارجی نیز به مراسم دعوت شده اند ولی تقریبا هیچ کس به ماهییت صلح آمیز برنامه پژوهش های فضائی کره شمالی  باور ندارد: همه بیم آن دارند که یک موشک بالستیک به آزمایش گذاشه شود. تجارب گذشته نشان داده که راکت های پیونگ یانگ اغلب از مسیر خارج می شوند و خارج از کنترل در جائی فرو می افتند.

پس از فروپاشی اتحاد شوروی، در سالهای آغازین دهه نود، تصور عمومی بر این بود که کره شمالی بدون کمک اتحاد شوروی بزودی فرو خواهد پاشید. پس از مرگ کیم ایل سونگ در سال 1994 نیز پیش بینی می شد که عمر این رژیم به  پیایان رسیده زیرا فرزند او، کیم یونگ ایل ، را فاقد کفایت  و کارائی می شمردند. اینک  کیم یونگ ـ اون نوۀ  رهبر کبیر، زمام قدرت را در دست دارد،  که باز هم کسی باور ندارد که او بتواند آغازگر تعالی کشور گردد. باید دید که حاصل کار دولت او تا چند سال دیگر چه خواهد بود…

اما پایداری شگفت انگیز سوسیالیسم کره شمالی دلائل گوناگونی دارد. نخست آن که  پیونگ یانگ  دست به آزمایش های سیاسی نمی زند: دیگر اندیشان فورا سرکوب می شوند. سرآمدان کره شمالی که زمام قدرت را در دست دارند از تجارب کشورهای سوسیالیستی برادر آموخته اند که هرگام هدایت شده بسوی فضای آزاد بیدرنگ از کنترل خارج می شود.

افزون بر این مسؤلان دولتی کره شمالی توانسته اند جامعه را از جهان خارج دور نگه دارند. این نیز  ابزاریست برای مقابله با » انقلابهای عربی «.

دوم این که کره شمالی از سالهای دهه نود که تغییرات جهانی آغاز شد، روی به تولید انرژی اتمی آورد. در  نتیجه: وقتی آمریکا در اوئل سالهای 2000 به این فکر افتاد که رژیم نامطلوب کره شمالی را با توسل به اسلحه ساقط کند، دیگر برای تغییر رژیم  دیر شده بود: یک حمله اتمی به کره شمالی  مخاطرات زیادی در بر داشت.

در واقع کره شمالی از  این شهرت منفی  که رژیمی است  دیوانه سر، ناراضی نیست.  هیچ کس به درستی نمی داند که آیا رهبران کره شمالی تن به کامیکازه ( در ژاپنی بمعنی باد خدائی است و مترادف با » حمله انتحاری » است. م ) خواهند داد.  پیونگ یانگ به این معنی پی برده و این تصویر را که  همصحبتی است  دیوانه سر  که خرد بر رفتارش تسلط ندارد به دقت  حفظ می کند.

 سوم این که از لطف همسایه بزرگ خود چین نیز برخوردار است، که از 30 سال پیش همیارش بوده و از سالهای 90 قدرت محافظش . این حمایت ارتباطی با ایده ئولوژی ندارد: چینی ها که عمل گرا هستند تفاهمی برای دگم های  کره شمالی » چوچه » ندارند. ولی برای جمهوری خلق چین «وضعیت موجود » بهتر از هر جایگزین دیگر است. چه بدیل آن یک کره متحد هوادار آمریکا باشد، چه یک کره «بزرگ » با گرایش های  ناسیونالیستی. چین خواستار چنین همسایگی نیست .

چهارم این که هیچ کس خواستار یک کره دوباره متحد و یکپارچه نیست. پیونگ یانگ  در پی توسعه طلبی نیست و فقط خواستار برجای ماندن است. برای سئول اتحاد دوباره در بر دارنده خطر  ورشکستی است. ژاپن  هم  هرچند که از کره شمالی و رفتار بی حساب و کتابش در هراس است ولی  از وحدت مجدد دو کره خرسند نخواهد بود، حتی اگر رهبری آن در دست کره جنوبی باشد: زیرا کره جنوبی یک سلسله دعاوی ارضی دارد که چند جزیره ژاپن را   در بر می گیرد.

افزون بر این ها وحدت مجدد کره بیش از همه بسود روسیه است. این که مسکو و پیونگ یانگ دارای مناسبات  همبستگی » ویژه » هستند، یک توهم محض بیش نیست. با وحدت کره ، روسیه با کشور بزرگی روبرو خواهد شد با کمترین سوابق نامطلوب  تاریخی و غیر تاریخی. روسیه علائق  بزرگی در  آسیا دارد و برای آن که از وابستگی تام و تمام خود به چین بکاهد، بسیار علاقمند به گسترش مناسبات خود با این منطقه است. از این منظر کره برای روسیه یک همکار   مطلوب  است. این نکته  هم نباید از نظر دور بماند   که تحقق پروژه های بزرگ مسکو برای ترابری و انرژی   بستگی به مناسبات دو بخش کره با یکدیگر دارد.

برای آمریکا هم وضعیت کره شمالی و پیرامون آن، آنقدر ها که تصور می رود، روشن نیست. از یکسو پیونگ یانگ، با رفتار پیش بینی ناپذیر خود آمریکا را گاه با آزمایش اتمی خود ، گاه با پرتاب موشک و گاه با نصب سنتریفوژهای تازه و کارهائی از این قبیل تحریک می کند و از سوی دیگر همین کشور » ناپاک ِ نامطلوب » در دراز مدت می تواند برای آمریکا مفید باشد.

مهمترین وظیفه ای که آمریکا برای خود در نظر گرفته و اخیرا هم رسما مورد تایید قرار گرفته این است که در دهسال آینده موقعیت خود را در منطقه آسیا و اقیانوس آرام تا حد اکثر ممکن تثبیت کند. گرچه رقابت با چین بطور قطعی در دستور کار آمریکا قرار نگرفته ولی احتمال آن پیوسته بیشتر می شود. با وجود آن که فعالیت دیپلوماسی آمریکا در ویتنام، میانمار و جنوب غربی آسیا مشهود است ولی آمریکا هنوز نمی خواهد چین را به چالش بطلبد، بویژه از آن رو که هر دو کشور آنقدر در عرصه اقتصاد به یکدیگر وابسته هستند که نمی توانند تن به چنین چالشی بدهند. ولی حضور یک رژیم مهاجم در منطقه که  نابردباری خود را با میل به نمایش می گذارد  و بسیاری از همسایگان از آن در هراس هستند،  بهانه خوبی است برای  آمریکا که حضور نظامی خود را در منطقه گسترش دهد و تثبیت کند.

از این نگاه پکن می بایست مدت ها پیش پیونگ یانگ را به  گزینش  راه تعادل و تغییر مسیر بسوی صلح و مدارا فرا می خواند، اما آنچه ناروشن است این است که   چین توانائی چنین کاری را داشته باشد. این که رهبران سیاسی کره شمالی را به آسانی نمی توان   متقاعد کرد روشن است. و تصورات غرب نیز مبنی بر این که اگر کمک های اقتصادی چین کاهش یابد یا قطع شود، کره شمالی کوتاه خواهد آمد، ممکن است نادرست از آب در آیند.  کره شمالی ها خیلی خوب می دانند که چین اصلا خواستار تنش و تندی در منطقه نیست. از این رو کره شمالی می تواند نه تنها آمریکا ، کره جنوبی و ژاپن  بلکه خود چین را هم زیر فشار قرار دهد. از این رو   فشار بر پیونگ یانگ می تواند سبب گردد که پیونگ یانگ بسوی تجاوزی تازه  به کره جنوبی و یا ژاپن روی آورد و این آن چیزی نیست که   برای چینی ها مناسب باشد.

 از مجموعه این عوامل یعنی:  مناسبات در هم پیچیده و گره در گره قدرتهای بزرگ  آسیائی که نشان از رقابت تند آنها با یکدیگر دارد یک دایره شیطانی بوجود می آید که در پرتو آن : سلامت رژیم پیونگ  یانگ، رژیم  ناهماهنگ باعصر حاضر،  تداوم  می یابد.

 http://de.rian.ru/opinion/20120412/263342003.html

4 پاسخ

  1. این عصر حاضر که رژیم پیونگ یایگ با آن ناهماهنگ است چه عصری است؟ منظور عصری است که پر از بحرانهای اقتصادی در کشورهای غربی و ورشکستگی در کشورهای وابسطه به آنها است . منطور عصری است که کشورهای جهان سومی پیاده کننده سیاستهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول با فقر و بیکاری و ازبین رفتن تولید در کشورهایشان با آن روبرو هستند. منظور عصری است که وقتی که در کشورهای اسلامی نارضایتی مردم شروع می شود برنده آن یا عناصر وابسطه به رژیم قیلی هستند یا گروه های اسلامی مشکوک که سرشان در سازمانهای جاسوسی غربی یا اسراییل است.یا منظور عصری است که مردم جهان در کمال آزادی فقط صدای رسانه های متعلق به بزرگترین سرمایه های جهانی را میشنوند که اندر ستایش سرمایه داری و کشورهای غربی حرف میزنند و هرکه از آنها نیست به انواع القاب وصفات منفی و غیره متهم میشوند و هیچکس از هیچ زبان دیگری هم غیر از اینها نمی تواند چیزی بشنود تا خود قضاوت کند.منطور چه عصری است؟

  2. میترای گرامی
    ممنون از اظهار نظر شما.

  3. بهرام نگاه

    سلام! در این مقاله علت موچودیت رژیم کزه شمالی با وجود تمام مشکلات داخلی واستبدای که حاکم است، فقط به نیروهای خارچی نسبت داده شده. این درست نیست. استبدادوسرکوب یا جلوگیری از نشر آگاهی در بسیاری از کشورها بوده وباوجود این نتوانسته جلوی تلاطمات اجتماعی ودست کم پیدایش بعضی شورشها را بگیرد.اگر قرار بود استبداد تاثیرمطلق داشته باشد،،جوامع یا اصلا پیشرفتی نیمکردند یا بسیارکم. این دیدگاه ضد مارکسیستی است. مگر درکره جنوبی تا همین چندوقت پیش نظامیان رسما و اسما حکومت نمیکردند؟ هنوز هم اهرمهای اصلی قدرت دست آنهاست ولی در پشت صحنه. فراموش نکنید شدت استبداد در کره جنوبی بحدی بود که حتی سندیکای کارگری وافعی بصورت مخفی فعالیت میکردوهرهفته شاهد تظاهرات دانشجویان و کارگران بودیم که بیرحمانه هم سرکوب میشدند.
    مسعود بهنود که نمیشودبا صد من سریش هم باو چسباند که کوچکترین علاقه ای به کمونیسم دارد، در یک برنامه بی بی سی تعریف میکرد که در انجا(کره شمالی) بوده و مراسم گریه ای را که برای درگذشت رهبر کره شمالی برگزار شده بود را به هیچ وجه ساختگی نمیدانست. آقای بهنود میگفت که در این کشور یک جور برابری نسبی افتصادی وجود دارد وسطح زندگی یک ژنرال ارتش با سطح زندگی مردم عادی تفاوت چشمگیری ندارد. یعنی عدالت نسبی اقتصادی.
    ضمنا فراموش نکنید که آمریکا از سال 2000 نبود که به فکر تعویض رژیم در کره افتاد که بقول مقاله نویس اشپیگل دیگر دیر شده باشد. نه. این حرف از اساس دروغ است آمریکا وتمام کشورهای همپیمان آمریکا با تمام قوا وبصورت نظامی با مرگبارترین سلاحها به کره آنزمان که اگثریت مردم آن به کمونیستها گرایش داشتندحمله کرد تابتواند بخشی از کره را که امروز کره جنوبی نامیده میشود از چنگ مردم کره خارج ساخته و ازتسلط کامل چبها جلوگیری کند(درست مثل جنگ ویتنام وقضیه ویتنام شمالی و جنوبی). حتی کشور کم اهمیت ترکیه که از همپیمان های امریکا بودوهست، در انزمان در جنگ کره شرکت کردو بیش از 730 کشته نیز داد.جنگ کره شوخی نبود. مقاله نویس اشپیگل شاید شوخی میکند که میگوید آمریکا تازه از سال 2000 بفکر تغییر رژیم در کره شمالی افتاد. شاید هم فکرکرده سیل آمده و ترکها را پر کرده ودیگر مردم چیزی نمی بینند.

  4. خواننده گرامی از توضیحات و اظهار نظر شما ممنوم. این مقاله از اشپیگل نیست. من در مقدمه اشاره کردم که اشپیگل در مقاله نوشته که او باما با دو مشکل روبروست : ایران و کره شمالی. ولی منبع مقاله ای که من ترجمه کردم و انتقادات بجای شما مربوط به آن مقاله است که در ریانوستی منتشر شده و نام نویسنده و کارش را هم ذکر کرده ام. لینک مقاله را هم در پایان ترجمه منعکس کرده ام. بار دیگر از زحمتی که کشیدید و اطلاعاتی که دادید تشکر می کنم.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: