سوریه در مرداب جنگ شهری گرفتار آمده


سوریه در مرداب

جنگ شهری گرفتار آمده

هینتر گروند ــ گزینش و ترجمه رضا نافعی

سازمان ملل سخن از » جناح سوم » می گوید، جناحی  افزون بر نیروهای دولتی و نیروهای مسلحی که بنام » ارتش آزاد سوریه » فعال هستند. شواهد و قرائن فراوان حکایت از آن دارند که  شبه نظامیان ترویست  طبق شیوه آزمون شده آمریکا برای » مبارزه با شورش » به آتش جنگ در سوریه دامن می زنند .

 «من تصمیم گرفتم سفیر سوریه در برلن را  اخراج کنم «. این سخن گیدو وستروله، وزیر خارجه آلمان بود که روز سه شنبه گذشته در آغاز سخنان کوتاه خود  برای قطع رابطه با سوریه بیان کرد. «اقدام آلمان» هماهنگ با دیگر کشورهای همراه با آلمان است». سفیر سوریه بعنوان » شخص نا مطلوب » اعلام شد که باید طی 72 ساعت خاک آلمان را ترک کند. دلیلی که وستروله برای اتخاذ این تصمیم بیان داشت کشتار در «حولا» بود که در 25 ماه مه  108 نفر، از جمله 35 کودک در آنجا بقتل رسیده بودند. وی گفت مسئول این واقعه هولناک رژیم سوریه است.

تقریبا در همان زمان که سفیر سوریه به این دلیل که دولت سوریه مسئول کشتار حولا بوده بعنوان  شخص نامطلوب » اعلام شد،  راپرت کلویل، سخنگوی کمیسر سازمان ملل برای حقوق بشر، در ژنو در برابر  نمایندگان رسانه حضور یافت و  در باره همان واقعه حولا  گفت  اکثر قربانیان فاجعه از فاصله نزدیک بقتل رسیده اند.» کشتار جمعی در دو نقطه مختلف » صورت گرفته است. تمام قرائن حکایت از آن دارند که » کلیه اعضاء چند خانواده در خانه های خود مورد اصابت تیر قرار گرفته اند.» تعداد آنها که بضرب گلوله های توپخانه ارتشی کشته شده اند کمتر از بیست نفر است. نه کلویل و نه ژنرال رابرت مود ، رئیس گروه ناظران سازمان ملل متحد، هیچکدام تاکنون دولت سوریه را متهم  به این کشتار و یا دادن فرمان برای کشتار نکرده اند. هم سازمان ملل و هم دولت سوریه هردو دستور  تحقیق در این امر را داده اند.

روشن نیست که مسئول قتل های حولا و روستاهای اطراف آن کیست. «سازمان سوریائی نظارت بر حقوق بشر»  که در لندن مستقر است این بار نیز چون ماههای گذشته از قول » شاهدان عینی»  در باره کشتار حولا گزارش داد. خبرگزارس صنعا نیز روز شنبه  گزارش داد که کشته شدگان اعضای دو خانواده  تالدو و الشماریه بوده اند. نکته ای که رسانه  های غربی مسکوت گذاشتند. بنا به گفته یک » شاهد عینی» ( اشپیگل آنلاین) پس از آن که ارتش رسمی سوریه  بر تظاهر کنندگان مخالف دولت  در حولا آتش گشود، » ارتش آزاد سوریه»  روز جمعه به گلوگاههای کنترل ارتش رسمی  سوریه حمله کرد و پس از آن عقب نشست، پس از این عقب نشینی » لباس شخصی ها »  اعضای آن دو خانواده را  بقتل رسانده اند. طبق اطلاعات وزارت دفاع و وزارت کشور سوریه روز جمعه 300 تا 400 نفر افراد مسلح به مدرنترین سلاحها از وانت های رو باز (پیک آپ) به پاسگاههای ارتش حمله کرده اند. نیروهای ارتش از پاسگاهها خارج نشده اند ولی از خود دفاع کرده اند. عامل کشتار «تروریست های القاعده » بوده اند. دولت سوریه اعلام کرد که در این زد و خوردها حضور نداشته است. از آنجا که سازمان سوریائی نظارت بر حقوق بشر فقط از یک منطقه (حولا)  سخن می گوید و دولت سوریه از دو منطقه دیگر هم نام می برد و سازمان ملل نیز سخن از «دو مکان  متفاوت» می گوید احتمالا عاملین کشتار گروههای مختلف بوده اند.

 » جناح سوم »

نه مردم عادی، نه ارتشی ها، نه نیروهای امنیتی اکثرا قادر به تشخیص  نیروهای درگیر در زد و خورد ها نیستند. چند هفته پیش ساکنان شهرک دریه  در حومه شهر دمشق  به نویسنده گفتند افراد «ارتش آزاد سوریه» در وانت های » پیک آپ »  با مسلسل های سنگین  آماده شلیک درخیابانها   می گردند، دیگر نه  مردم  از ترس بر سرکار می روند و نه بچه ها به مدرسه. پس از تحقیق معلوم شد انها نیروهای رسمی دولتی هستند که در دریه در گردشند و نه نیروهای » ارتش آزاد سوریه «. در استان حمص که منطقه جنگی است ، در کنار مرز لبنان، واحدهای ارتشی  هر روز چند بار خود را با نشانه های خاصی  مجهز می کنند که تا برای همقطاران خود قابل تشخیص باشند زیرا گروههای مسلح دیگر نیز اونیفورم های مشابهی بر تن دارند. در شرائط غیرعادی و خطرناک جنگی اکثرا تشخیص  نیروها از یکدیگر دشوار است.

دیپلماتهای ناظر و روزنامه نویسان عرب که  در مناطق جنگی میان جیسر الشقور ( منطقه مرزی سوریه و ترکیه ) عدلیب، حما، حمص و القیصریه ( مرزلبنان ـ سوریه ) تحقیق کرده اند می گویند  با   نزدیک به سی گروه رزمنده  مختلف  روبروشده اند. از اسلامگرایان سلفی گرفته  تا مجاهدان افغانی، عراقی و لیبیائی و سوریائی که در آغاز فقط به این دلیل دست به اسلحه برده اند که انتقام خون یکی از بستگان خود را گرفته باشند. Gorge Malbrunot  خبرنگار فرانسوی فیگارو پس از دیدار شهر ضدرن در شمال می نویسد شمال لبنان و بویژه شهر بندری تریپولی  پایگاه و قرارگاه اولیه برای جهادگران است. پیشتازان اسلامی همراه با رزمندگان جوان از آنجا بسوی سوریه روان می شوند. یکی از پیشتازان که خود را شیخ سعدالدین غیا می نامد به این خبرنگار گفته است که قبل از طلوع آفتاب  از یک منطقه مرزی که تحت کنترل نیست به سوریه می رود، البته با لباس مبدل دهقانی . و شب باز به لبنان باز می گردد، سلاحش را درسوریه در محل مطمئنی پنهان می کند.   روزانه دست کم 100 سلفی لبنانی  و نزدیک به 400 داوطلب که هیچکدام از آنها اهل سوریه نیستند  او را همراهی می کنند.  در پایان ماه آوریل،  پس از کشته شدن دوتن از رزمندگان سرشناس لبنانی در سوریه  این راه  برای دیگران نیز شناخته شد. تاکنون دهها نفر از جهادگران در سوریه از پای در آمده اند، از جمله جهاد گران تونسی، اردنی، مصری و لبیائی. یک نفر فرانسوی یک بلژیکی  یک فرانسوی و یک انگلیسی نیز در زد و خورد ها کشته شده اند.

روزنامه لبنانی السفیر نوشت بزرگترین گردان جهادگران در نزدیکی عدلیب، نزدیک به  مرز سوریه مستقراست.   جهادگران لیبیائی در سال 2011  با ماموریت از سوی قطر علیه قذافی جنگیده اند. در حالی که  سلفی ها به گروههای ارتش آزاد سوریه نیز می پیوندند، این جهادگران ترجیح می دهند در کنارهم بمانند. یکی از رزمندگان سلفی از طریق اسکایپ به خبرنگار فیگارو گفت » لیبیائی ها بعنوان مشاور نظامی با ما همکاری می کنند. شیخ غیا  به خبرنگار فیگارو می گوید: «در سال 2003 که او در عراق می جنگیده است القاعده کلیه مخارج را می پرداخته است. مسئول تخریب های بزرگ ماههای گذشته در سوریه جهادگران هستند. هر تخریب و ضربه بزرگ بهترین تبلیغ برای جلب افراد بیشتر و بدست آوردن پول بیشتر است. با این همه یکی از همصحبتان خبرنگار فرانسوی گله می کند که رزمندگان در سوریه بیش از 200 دلار دریافت نمی دارند. فقط کسانی که دست به انفجار انتحاری می زنند و خود را نیز قربانی می کنند پول بیشتری پرداخت می شود. او در سال 1997 در افغانستان بعنوان دستمایه اولیه 5 هزار دلار از عربستان سعودی دریافت داشته و بعد از آن هم ماهیانه 800 دلار.

شیوه آزمون شده آمریکائی با افراد قابل اعتماد

بسیاری از شواهد حکایت از آن دارند که در پس » القاعده » یک شیوه قدیمی آمریکائی برای سرکوب  قیامها پنهان است: گروه مرگ آوران، مانند آنچه که در السالوادور رخ داد. پرفسور مایکل چسودوفسکی در نوشتاری در نشریه اینترنتی  گلوبال ریسرچ  » پروژه الساوادور» را مطرح می کند که  جان نگروپونته، سفیر آمریکا در سالهای 2004 ــ 2005  در عراق  به اجرا گذاشت. این مدل که در سالهای 1980 از سوی  آمریکا در السالوادرو به اجرا در آمد به قیمت جان 75 هزار نفر تمام شد. در نیکاراگوئه 50 هزار نفر قربانی این شیوه شدند.

وظیفه گروههای قتل در سالهای 80 این بود که مقاومت در برابر دیکتاتوری نظامی  آمریکای مرکزی را که واشنگتن با آنها همکاری خوبی داشت سرکوب کنند. آنها برای آن که مردم پشتیبان پارتیزان ها را گیج کنند همیشه خود را بعنوان پارتیزان جا می زدند، و همیشه کشتارهای انبوه را بگردن پارتیزان ها می انداختند. جان نگرو پونته  را پدر این نوع عملیات ویژه  می دانند که  از سال 1981 تا 1985 سفیر آمریکا در هوندوراس بود. در سال 2004 نگروپونته به بغداد آمد با » طرح سالوادور عراقی » در چمدان. در سفارت آمریکا مرد شماره دو، در کنار نگروپونته، رابرت استفن فورد بود. آنها با تکیه بر تجربیاتی که از آمریکای مرکزی داشتند به شبه نظامیان عراقی کمک می کردند. کار گروههای مرگ عراقی سرکوب مقاومت در برابر اشغالگران آمریکائی  و دامن زدن به تشنجات و اختلافات مذهبی بود. آنها مسئول قتل صدها دانشمند عراقی و تخریب گنبد طلائی مسجد العسکری در سامره ( 2006) بودند که بگونه ای کارشناسانه منفجر شد. پس از آن جنگ مذهبی میان شیعیان و سنی ها  شروع شد که جنگی بود به نمایندگی از سوی ایران شیعی و عربستان سلفی ــ وهابی.

در پایان ژانویه  سال   2011 فورد بعنوان سفیر جدید آمریکا در سوریه کار خود را آغاز کرد. طبق تحلیل   شوسودوفسکی در آنزمان مقدمات کار گروههای مرگ در سوریه  از عراق تدارک دیده شده بود. در ماه مارس 2011  که شورش ها در سوریه آغاز گشتند. بلافاصله جهادگران و گروهای مرگ آفرین در آنها رخنه کردند. در حملات، آدم ربائی ها و قتل هائی که  از ماه مه 2011 به بعد رخ داد همه جا ردپای گروهای مرگ آفرین مشاهده می شود.  ربودن روحانیان و دانشمندان  و بقتل رساندن آنان و نیز کشتار جمعی در حولا، تالدو و الشماریه می تواند کار آنها باشد، که زیر نقاب نیروهای دولتی صورت گرفته است.

ولی سیاست و رسانه های غربی بجای آن که این سرنخ را دنبال کنند حملات خود را به رهبری سوریه و بشار اسد تشدید کردند.

http://www.hintergrund.de/201205302080/politik/welt/syrien-wer-traegt-die-verantwortung-fuer-das-massaker-von-hula.html

2 پاسخ

  1. اطلاعات جالبیست موفق باشید
    جواد

  2. حکومت های ایران و سوریه در سراشیب بلا !

    در همان زمانی که حکومت ایران به بن بست معضل اتمی خویش نزدیک می شود و احساس می کند که همه فرصت ها رو به پایان است و لحظه برخورد با واقعیت های ناخوشایند نزدیک می شود، حکومت بشار اسد در سوریه نیز در آستانه سقوط قطعی قرار گرفته و رژیم ایران ممکن است به زودی مهم‌ترین پایگاه خود در منطقه و جهان را نیز از دست بدهد.

    همیشه آرزویشان آن بوده که یک حیاط خلوت در منطقه داشته باشند، تا روزی که ناچار شوند از خشم ملت ایران بگریزند و در نقطه دیگری از جهان پناه جویند، مکانی را برای فرار داشته باشند. ولی این امید آنان دارد نقش بر آب می شود و به زودی اگر بشار اسد نیز به دنبال پناهگاهی در برابر خیزش مردم سوریه برآید، بعید می نماید که بتواند روی رژیم ایران حساب کند.

    البته محمود احمدی نژاد گفته است که حکومت اسلامی هر گاه اراده کند، می‌تواند علیرغم همه مخالفت های جهانی بمب اتمی را بسازد – و دقیقاً دنیا به همین موضوع پی برده و می داند که رژیم، برخلاف همه ادعاهایش در مورد مسالمت آمیز بودن برنامه هسته ای، به بمب چشم طمع دوخته و خواب آن را می بیند و دست بردار نیست.

    ولی همان گونه که دنیا پس از سالیان دراز بی اعتنایی و تردید و دودلی در برابر اتم ایران، اکنون با قاطعیت سخن می گوید و به صراحت به رژیم ایران اخطار می کند و هشدار می دهد، در مورد سوریه نیز دنیا بی اعتنایی و ندانم کاری و تردید را کنار گذاشته و برای برکناری بشار اسد برنامه می ریزد و اگر خونریزی و کشتار در سوریه در چنین ابعاد تکان دهنده و دهشتناک ادامه یابد، جهان بیشترین فشار را خواهد آورد که خاندان اسد چمدانش را بردارد و بلاد شام را ترک گوید و راهی کشور دیگری شود که حاضر به پذیرفتن او باشد.

    اگر هم از رفتن به ایران ابا دارد و از چنین کاری می‌ترسد، بی تردید زیمبابوه و یا ونزوئلای چاوس و شاید هم بنگلادش یا بولیوی حاضر به پذیرفتن او باشند.

    همان گونه که عبدالله صالح یمن را ترک گفت و بن علی از تخت قدرت در تونس پائین کشیده شد، نزدیک است روزی که بشار اسد نیز به سرنوشت مشابه دچار گردد.

    از یک سو، ارتش بشار اسد بر شدت کشتار مردمان افزوده و شمار قربانیان از 13 هزار نفر فراتر رفته است و از سوی دیگر اوپوزیسیون سوری روز به روز قوی تر می شود و خطر یک جنگ خانگی برآینده سوریه به شدت سنگینی می کند.

    در مورد مصر، تصمیم گیری برای آمریکا آسان بود. دست اندرکاران دولت واشنگتن باورشان آن بود که وقتی حسنی مبارک برود، انتخابات آزاد برگزار می گردد و مردم مصر دموکراسی را برخواهند گزید و آن کشور آرام خواهد گرفت.

    هنوز معلوم نیست در انتخابات ریاست جمهوری مصر چه کسی برنده شود، ولی در نخستین انتخابات پارلمانی، گروه های تندرو اسلامی، از اخوان المسلمین و سلفی ها بودند که دست بالا را داشتند و اقلیت مسیحیان قبطی در کنار سکولارها سخت به خطر افتادند و مورد تهاجم و آزار قرار گرفتند و آسیب دیدند.

    ولی در مورد سوریه اوضاع بغرنج تر است. یک اقلیت مذهبی به نام شیعیان علوی بر اکثریت سنی مذهب حکمفرمائی می کند که اگر نظام دگرگون شود، موجودیت علوی ها نیز به خطر خواهد افتاد – زیرا ممکن است مردم سوریه همه کشتارها و آزارهای چهار دهه گذشته را به حساب علوی‌ها بنویسند، به ویژه آن که نه فقط خاندان اسد علوی هستند، بلکه اکثر فرماندهان ارشد ارتش سوریه و نیز بلندپایگان امنیتی و کشوری نیز پیرو شیعه علوی می باشند که اهل تسنن به آنان به نظر کافر می نگرند و تابشان را ندارند.

    دروزی های سوریه و اقلیت مسیحی در آن کشور نیز در دوران حکومت خاندان اسد زندگی آرامی داشته و از امنیت نسبی برخوردار بوده اند – که اگر وضع دگرگون شود و اهل تسنن قدرت را به دست گیرند، معلوم نیست سرنوشت آنان چه خواهد شد.

    اما در برابر این سه گروه (علوی‌ها، مسیحیان و دروزی‌ها) که ادامه وضع موجود به سودشان است، کشورهای عرب و به ویژه وهابی های عربستان سعودی قرار دارند که شیعه را دشمن می دانند و علوی را کافر می خوانند و حزب الله لبنان را خار چشم خویش می بینند و به این باور رسیده اند که باید این بدگیاه را از ریشه خشکاند و حکومت خاندان اسد را برانداخت.

    حکومت های سنی کیش عرب به خوبی از موقعیت راهبردی سوریه برای حکومت ایران و حزب الله لبنان در این منطقه آگاه هستند و برافتادن اسد را یک ضرورت و یک فرصت بی همتا می دانند. زیرا، روزی که اوضاع در سوریه دگرگون شود و رژیم حزب بعث برافتد، رژیم ایران نیز پایگاه مهم خود را در منطقه از دست خواهد داد و ضعیف تر و آسیب پذیرتر خواهد شد و توان فتنه گری آن کاهش خواهد یافت.

    همین واقعیت در مورد لبنان نیز صادق است. در آن جا، حزب الله که حکومت ایران خالق و روزی رسان آن است، می خواهد بر کشوری که به طور سنتی در تسلط مارونی و اهل تسنن قرار داشته پیروز شود و آن را به کشوری شیعه مذهب مبدل کند که این همیشه آرزوی خام رژیم ایران بوده که می خواهد خلافت اسلامی را زنده کند و رهبری آن را به دست گیرد.

    نابجا نیست چندان، که ارزیابی شود اوپوزیسیون سوری بخش مهمی از پول و اسلحه خود را آشکار و پنهان از عربستان سعودی و قطر و دیگر حکومت های عرب اهل تسنن می گیرد که فرصتی یافته اند نه تنها علوی های سوریه را براندازند، بلکه بر پیکر حکومت ایران نیز یک ضربه کاری وارد کنند.

    شاید نقش ترکیه در این حال و هوای خونین، از کشورهای سنی مذهب مهم تر باشد. زیرا حزب اسلام گرای اردوغان، پس از آن که اقتصاد ترکیه را سر و سامان بخشیده، حالا آرزوی احیای خلافت اسلامی، همانند دوران امپراطوری عثمانی را دارد و سوریه می تواند نخستین پایگاه برای رسیدن به این رویا باشد.

    اسرائیل تا کنون ساکت نشست است – در حدی که سکوت دولت، با اعتراض مردمی روبرو شد، که چگونه ممکن است اسد هر روز ده ها و صدها تن را بکشد، ولی از اورشلیم کوچک ترین صدای انتقاد شنیده نشود.

    سران اسرائیل بالاخره این سکوت را شکستند و به نکوهش بشار پرداختند و خواستار قطع خونریزی شدند – ولی اسرائیل بیشترین از این، نمی تواند کاری بکند.

    در اورشلیم، به آنچه که در سوریه می گذرد با بیم و امید نظر دوخته شده است. امید به آن است که ملت سوریه به خواست خود برسد و کشتار پایان گیرد و سوریه روی آرامش ببیند و مردم آن کشور به رفاه و آزادی دست یابند.

    ولی در این امید، بیم بسیار است: بیم از آن که در سوریه نیز افراط گرایان قدرت را از مردم بربایند و همانند آنچه در مصر می گذرد به دنبال فتنه جویی بروند و امنیت و آسایش و آرامش منطقه را مورد تهدید قرار دهند.

    ملت مصر برای رسیدن به آزادی های اساسی و با امید برخورداری از رفاه و نیک بختی بود که به پا خاست. ولی آنانی که می خواهند قدرت را در دست خود قبضه کنند و تجربه ای در کشور مداری نیاندوخته اند، برای تحریک مردم، از بازنگری در پیمان صلح با اسرائیل سخن می گویند و فروش گاز طبیعی به اسرائیل و اردن را متوقف می کنند.

    در تمام سی و نه سالی که از جنگ «یوم کیپور» می گذرد، در بلندی های گولان آرامش نسبی برقرار بوده و آبادی نشینان اسرائیلی از امنیت و شکوفایی برخوردار بوده اند. ولی همیشه این خطر وجود دارد که اگر یک گروه سفسطه باز در سوریه قدرت را به دست گیرد و در حل مشکلات داخلی ناتوان باشد، به فتنه گری دست بزند و آینده بلندی گولان را به وسیله ای برای تحریک افکار عمومی و جلب حمایت مردم مبدل کند و منطقه را دچار آشوبی سازد که آینده آن را نمی توان پیش بینی کرد.

    از دیدگاه دولت اسرائیل، خاندان اسد افرادی شناخته شده هستند که رفتارشان قابل پیش بینی است، ولی خدا می داند چه کسانی جایگزین او شوند و تا چه حد میهن پرست باشند و پی فتنه نگردند.

    شاید با این حساب بود که حکومت اورشلیم ماه های متمادی سکوت کرد و واکنش نشان نداد – و این در حالی است که روزانه در سوریه ده ها نفر، و حتی در مواردی بیش از یکصد نفر در روز، قربانی می شدند و به خاک و خون می افتادند.

    ولی یک حساب عمده دیگر نیزبود و آن این که واکنش سریع اسرائیل و حمایت قاطع آن از خیزش مردم سوریه، ممکن بود بهانه ای به دست دولت دمشق بدهد که ادعا کند خیزندگان از سوی اسرائیل پشتیبانی می شوند، پس «صهیونیست» هستند و ریختن خون آنان مباح!!!

    حتی امروز که سران اسرائیل به یک نکوهش زبانی بسنده کرده و هیچ گام عملی در حمایت از مردم نگون بخت سوریه برنداشته اند، باز هم رژیم ایران (و تا حدی حکومت دمشق) می کوشند کاسه – کوزه را سر اسرائیل بشکنند و حتی قمه کشان سپاه پاسداران هشدار می دهند که اگر غرب بخواهد در سوریه دخالت نظامی کند، «رژیم ایران یک شبه اسرائیل را نابود خواهد کرد»!!!

    یاوه سرائی آن ها حدی ندارد و مرزی نمی شناسد. می گویند: اگر غرب به دخالت نظامی در سوریه دست بزند، آن ها اسرائیل را نابود خواهند کرد.

    یادتان هست که می گویند: گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری؟

    اسرائیل در رویدادهای سوریه دخالت نداشته و بعید می نماید که درآینده نیز دخالت کند. ولی نگرانی ها در سطح گسترده وجود دارد: این خطر هست که اسد در آستانه فروپاشی قدرتش و به دستور حکومت ایران، همه موشک ها و سلاح های شیمیائی و میکربی زرادخانه های خود را به حزب الله لبنان منتقل کند – و یا آن که این جنگ افزارها به دست عوامل ماجراجوئی افتد که پیرو هیچ قانون و قاعده و پایبند هیچ اصول اخلاقی و انسانی نیستند و اسرائیل را هدف قرار دهند.

    بسیار طبیعی است که اگر قرار به دخالت نظامی و یا کمک فعال به اوپوزیسیون سوریه باشد، اسرائیل در کنار گود بایستد و وارد آن نشود. بهانه دست دیگران نباید داد و از آسیب به خیزش واقعی مردم سوریه باید دوری جست.

    چین و روسیه نیز تجارت و داد و ستد خود را می خواهند و حاضر نیستند دو بازار کلان ایران و سوریه را از دست بدهند – و از این رو با هر گونه یاری رسانی جهانی به خیزش کنندگان سوری مخالفت می ورزند و ادعا می کنند که اسد می تواند و مایل است با اجرای برخی اصلاحات، معضل را به شیوه ای مسالمت آمیز حل کند

    اورشلیم – شنبه 20 خرداد ماه 1391 – 9 ژوئن 2012

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: