بر سر دو راهی: «چپ» یا «کمونیسم»


بر سر دو راهی: «چپ» یا «کمونیسم»

یونگه ولت ـ ترجمه رضا نافعی

بیستمین کنگره حزب کمونیست آلمان که ـ  1 تا 3  ماه مارس ـ تشکیل می شود، باید در باره کیستی و هویت حزب کمونیست تصمیم بگیرد. از جمله در باره مناسبات آتی خود با چپ های اروپائی. صحبت بر سر روشن ساختن ماهیت جنبش کمونیستی است. مسائل اصلی مطروحه  که مورد اختلاف هستند عبارتند از : ارزیابی امپریالیسم ، موضع حزب در برابر چپ های اروپائی، سیاست فعالیت ها  و سیاست اتحاد و مناسبات حزب با سازمان جوانان SDAJ . انتخاب ریاست حزب نیز بمعنی تعیین خط مشی آتی حزب است. دو نفر خود را نامزد انتخاب کرده اند، یکی خانم بتینا یورگنسن رهبر کنونی حزب است  و دیگری معاون او،  پاتریک کوبله .

ماههاست که مبارزه درون حزبی شدیدی در این حزب در جریان است. رهبری حزب، که اکثریت را در اختیار دارد، با اقلیتی روبروست که  رهبری را متهم به رفورمیسم می کند. رهبری هم اقلیت را متهم به اراده گرائی ( ولونتاریسم)می سازد و معتقد است که اگر اقلیت موفق گردد حزب تبدیل به فرقه خواهد شد. مجله » تئوری و عمل »  که هانس هینتس هلس، فیلسوف کمونیست، با آن همکاری می کرد، در اختیار منتقدان است. بخش رسمی  حزب نیز وبسایتKommunisten. de   را در اختیار دارد که خود آن را » پایگاه خبری حزب کمونیست » می نامد.

پیش آمدن  وضعیت حاد کنونی نامنتظر نبود. سابقه این وضعیت دست کم به سال 2006  و اتخاذ تصمیم در باره برنامه نو حزب باز می گردد. گرچه در آن زمان برنامه با اکثریت آراء پذیرفته شد، ولی نکات اصلی مطروحه در آن حاصل مصالحه ای بود که به دو صورت مورد تفسیر قرار گرفت.  در تدارک کنگره نوزدهم در سال 2010، دبیرخانه  کمیته مرکزی حزب طرحی منتشر کرد بنام «تز های سیاسی» . با انتشار این » تز های سیاسی »  اختلاف نظر های سیاسی آشکار شد. بنظر گروه مخالف «تز های سیاسی » بیانگر تجدید نظر  در پاره ای از مسائل اساسی  و هویتی  کمونیستی  است و  خود در پاسخ به آن » برنامه عمل بحران » را منتشر ساخت. » تزهای سیاسی » نظریاتی نبودند که بتوانند مورد پذیرش حزب قرار گیرند. از این رو آن را زمینه ای برای بحث نامیدند. گرچه پس از سال 2010 سمینارهائی برای گفتگو و نزدیک کردن مواضع مورد اختلاف    برپاشد ، ولی مباحثات به نتیجه نرسید.

مسائل مورد اختلاف را می توان از لحاظ سازمانی به این صورت تجسم بخشید. حزب کمونیست المان از سال 2004 در حزب چپ های اروپا بعنوان ناظر حضور دارد. این مجمع ترکیبی است از سوسیال دموکرات های چپ و احزاب کمونیست. حزب » دی لینکه»( آلمان) ، کمونیست های فرانسه، ریفونداسیونه از ایتالیا ، اتحاد چپ اسپانیا، و سیریزا از یونان، مهمترین اعضای این مجمع هستند. گروهی از احزاب کمونیست مانند حزب کمونیست یونان، پرتغال، لوکزامبورگ، یا حزب کار بلژیک، به این جمع نزدیک نمی شوند. حزب سوسیالیست هلند نیز عضو آن نیست. حزب کمونیست بومن  و مِرن ، حزب کمونیست ایتالیا، حزب AKEL  قبرس از جمله ناظران هستند. آن طور که مشاهده می شود موقعیت حزب کمونیست آلمان در این مجمع، بعنوان ناظر،  برای  این حزب اهمیت استراتژیک دارد و این امکان را به حزب عرضه می دارد که در آلمان در برابر حزب » چپ » که بمراتب از حزب کمونیست بزرگتر است، وزن بیشتری پیدا کند. حزب کمونیست آلمان در ایالت بایر که  به گروه اکثریت تعلق دارد به کنگره بیستم پیشنهاد کرده است که حزب وضعیت خود را تغییر دهد و بجای ناظر عضوکامل مجمع چپ های اروپا بشود.

ولی عضویت در مجمع چپ اروپائی هزینه ای دارد که باید آن را پرداخت. زیرا جهت گیری سیاسی این مجمع کاملا مشخص است.   جهت گیری را احزاب بزرگ چپ، باعتبار اعضای زیادی که دارند تعیین می کنند، بویژه حزب چپ آلمان » دی لینکه »  و کمونیست های فرانسه.  نشان آن هم پاسخ   نمونه واری است که آنها     برای رفع بحران کنونی دارند. احزاب کمونیست پرتغال و یونان از حق استقلال کشورهای خود  در برابر  قدرتهای امپریالیستی فرانسه و آلمان، که بر اتحادیه اروپا مسلط هستند، دفاع می کنند و با گسترش بیشتر اتحادیه مخالفند، چپ های اروپا خواستار این گسترش هستند با  این   احتمال که حقوق اجتماعی و دموکراتیک در عرصه اروپا  متحقق گردد. چپ اروپائی در برنامه خود نه سنت اکتبر سرخ را می پذیرد  ونه خود را معطوف به طبقه کارگر می داند. نبرد طبقا تی را قدرت محرکه تاریخ  نمی داند. هدف آنها تبدیل کردن جامعه کنونی است و نه ملغی کردن انقلابی آن. چپ اروپائی برای رسیدن به » جامعه نوین » مبارزه می کند و نه برای رسیدن به سوسیالیسم.

مناسبات با چپ اروپائی در دیگر احزاب کمونیست نیز مورد مناقشه است، مثلا در حزب کار سوئیس. در حزب کمونیست فرانسه اقلیتی این مناسبات را مورد تردید قرار می دهند و حزب کمونیست اتریش در ایالت » اشتایرمارک «، با آن موفقیت   انتخاباتی که بدست آورد، با قاطعیت این مناسبات را رد می کند.  نگرانی تمام این احزاب شبیه نگرانی اقلیت در حزب کمونیست آلمان است، یعنی: از دست دادن  خصلت  مستقل کمونیستی و حل شدن در  جنبش چپ سوسیال دموکراسی.

مناقشه کنونی در حزبی رخ می دهد که ضعیف شده است. چیزی نمانده بود که پایان سوسیالیسم واقعی در اروپا در سالهای 1989ـ 1991 پایان زندگی حزب کمونیست آلمان نیز باشد. تعداد اعضای حزبی که روزی بیش از 40 هزار بود اینک به 3500 نفر تقلیل یافته است. و   نیروی اندک آن سبب گشته که بندرت در انتخابات شرکت کند. حزب کمونیست آلمان همه جا فشار  حزب چپ را که عضو و پول بیشتر دارد احساس می کند.

اینک استدلال منتقدان این است که  در چنین شرائط دشواری پیروی از  چپ اروپائی هم سبب دورافتادن از  احزاب کمونیست یونان و پرتغال می شود و هم  موجب رقیق شدن برنامه حزب  .  و بیم آن می رود که در  پایان این راه حزب خصلت کمونیستی خود را از دست بدهد و دنباله رو حزب چپ گردد.  از این رو تصمیم کنگره حزب در باره آینده چپ اروپائی  در عین حال بمعنی اتخاذ تصمیم در باره راه آتی حزب کمونیست آلمان نیز هست.

http://www.jungewelt.de/2013/02-27/011.php

3 پاسخ

  1. متاسفانه امپریاالیسم آرام آرام حزب کمونیست رابا پول وجذب نیروی انسانی در چپ متحول شدG خود ازنفس بیندازد باخیال راحت اهدافش را بیش ببردا بادرودبشما و خسته نباشید

  2. دستتان درد نکند. وضع در سوئد از این بد تر است. بعد از انشعاب ۱۹۷۶ و تقسیم حزب به دو حزب چپ کمونیست و حزب کمونیست کارگری عملا عمده نیرو در حزب چپ کمونیست که با شوروی مساله داشت باقی‌ ماند و اقلیت به حزب کمونیست کارگری که در واقع حزب برادر ما محسوب میشود پیوست. حزب چپ در اواخر دهه هشتاد ابتدا پسوند کمونیست را از نامش حذف کرد و شد حزب چپ و بعد از فروپاشی عملا حتا از سوسیال دموکراسی چپ زمان پالمه هم راست تر شده است. حزب کمونیست کارگری هم هرگز موفق نشد بر تعداد اعضای خود بی‌ افزاید که هیچ بلکه با بی‌ کفایتی دو بار دیگر نیز دچار انشعاب شد و دست آخر هم با مرگ طبیعی اعضا باقی‌ مانده که یادگار جنگ جهانی‌ اول ! بودند، عملا از بین رفت. در این میان یک سازمان اساسا مائو ایستی که تمام دهه هفتاد و هشتاد عمده فعالئیتش شوروی ستیزی بود بعد از فرو پاشی تازه یادش افتاد که مائوئیسم انحراف است. حالا نامش را عوض کرده و شده حزب کمونیست. این جریان سکتاریستی گر‌ چه کمی‌ در شیوه‌ها تغییر کرده است اما هنوز هم خشک و دگم به فعالیت بی‌ ثمر خود ادامه می‌‌دهد. نتیجه: حزب سوسیال دمکرات سوئد که روزی پالمه دبیر اولش بود امروز با حزب راست مودرات هیچ فرقی‌ ندارد. حزب چپ در واقع سوسیال دمکرت نیم بند «صورتی‌» است و احزاب راست هر روز راست تر میشوند تا آن حد که امروز عملا «سیاست نژادی» در سوئد موضوع بحث روز است. و پلیس از هفته پیش بی‌ هیچ دلیلی‌ و فارغ از قانون جلوی هر کس را که چشم آبی و مو بور نیست می‌‌گیرد و برگ هویت می‌‌خواهد. این کار برای دیپورت کردن هر چه بیشتر پناه جویان مخفی‌ است.

  3. هرګاه اعتقادات زیر پانهاده شود و ارمانهای انسانی انکارشود انسان ضعیف بز دل وترسو می شود . چنین انسانهائی از هرکس دیکر بهتر میدانند که تنها راه نجات بخش انسان زحمتکش پیروی از مارکسیرم ولینینیزم است وبس هر راهی دیګر دروغ است .

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: