از یک جنگ اتمی
جهان را گریزی نیست؟
یونگه ولت – ترجمه رضا نافعی
یک سند محرمانه پنتاگون که تاریخ فوریه 1992 را دارد ، سندی است بد نام اما مشهور ، معروف به » No- Rivals- Plan » که نشان دهنده تفکر سلطه جو و تجاوز گر آمریکا پس از پیروزی بر اتحاد شوروی در جنگ سرد است. این استراتژی پس از فروپاشی اتحاد شوروی و پیروزی آمریکا در نخستین جنگ علیه عراق ( آگوست 1990 – ژانویه 1991) تهیه شد. نیویورک تایمز در آن زمان بخش هائی از این طرح محرمانه وزارت دفاع آمریکا را منتشر ساخت.
در آن سند چنین می خوانیم: «نخستین هدف ما این است که نگذاریم ( بار دیگر) رقیبی تازه سربلند کند، نه در خاک شوروی سابق و نه در هیچ جای دیگر، رقیبی که خطری در حد خطر شوروی سابق ایجاد کند. این آن فکر عمده ایست که مبنای استراتژی دفاعی تازه برای منطقه است. ما باید مانع از آن گردیم که قدرتی بر منطقه ای تسلط یابد که منابع آن در حدی باشد که بتواند مبنای پیدایش قدرتی در حد یک قدرت جهانی باشد. این مناطق عبارتند از اروپای غربی، آسیای شرقی، منطقه شوروی سابق و جنوب باختری آسیا.» افزون بر این علائق و نگرانی های نخبگان (هیئت حاکمه) آمریکا نیز تعریف شده است: » دست یافتن به مواد خام حیاتی، در درجه اول نفت خلیج فارس، پیشگیری از گسترش سلاحهای اتمی و راکت های بالستیک، تهدید اتباع آمریکا بوسیله تروریسم یا چالش های منطقه ای یا محلی و تهدید جامعه آمریکا از طریق خرید و فروش مواد مخدر. ما باید استراتژی خود را بر این متمرکز سازیم که مانع پیدایش هرنوع رقیبی در عرصه جهانی گردیم.»
درونمای مشترک 2020 (Clintons „ Joint Vision 2020“)
بر چنین زمینه ای در ماه مه 2000، در دوران حکومت چهل و دومین رئیس جمهور آمریکا، ویلیام کلینتون، سند استراتژیک «Joint Vision 2020 “تدارک دیده شد که هدف آن دستیابی به » برتری تام در همه زمینه ها » در دو دهه قرن بیست و یکم است. طبق تئوری، تسلط نظامی فقط هنگامی بدست آمده است که تسلط در زمین، در دریا و در هوا و همچنین در فضا و در عرصه سایبری قطعی شده باشد. این در عمل به آن معنی است که : «بر اساس علائق و وظائف جهانی ما برای آن که آمریکا بتواند در هر زمینه ای به تسلط دست یابد باید بر آنسوی دریاها تسلط نظامی داشته باشد و دارای این توانائی باشد که بتواند بی درنگ در سراسر جهان اعمال قدرت کند.»
سیستم جهانی پایگاه هائی که آمریکا دارد زیر ساخت ضرور برای این انعکاس قدرت را در اختیار این کشور قرار می دهد. آمریکا بزرگترین شبکه پایگاهی جهان را در اختیار دارد. طبق اطلاعاتی که خود آمریکا در اختیار می گذارد این کشور دارای 760 پایگاه در 40 کشور جهان و همچنین 7 منطقه آمریکائی خارج از خاک آن کشور است. این پایگاههای نظامی اساسا 4 وظیفه دارند.
1- جلوی رقیب بالقوه را گرفتن.
2- منابع مهم و راههای حمل و نقل را کنترل کردن
3- نفوذ در کشورهای میزبان
4- مراکز لجیستیک و تختگاه پرش برای دخالت های نظامی بودن.
دکترین بوش 2002
آنچه نباید فراموش شود سخنرانی انتخاباتی جورج دابلیو بوش در 23 سپتامبر 1999 در اکادمی نظامی سیتادل در کارولاینای شمالی بود. بوش در نطق انتخاباتی خود اعلام می کند که او بعنوان رئیس جمهور منتخب، چرا و چگونه قصد دارد ارتش آمریکا را در قرن بیست و یکم از بنیاد نوسازی کند. او در سخنان خود از سه هدف استراتژیک نام می برد.
با ایجاد چتر دفاع موشکی باید خاک آمریکا زخم ناپذیر گردد.
– سرانجام پس از آن که او در آغاز سال 2001 به ریاست جمهوری انتخاب گشت در ماه ژوئن 2002 قرار داد ABM با روسیه را یک جانبه لغو کرد. طبق آن قرار داد تعداد چتر های دفاع موشکی می بایست محدود می ماند. اگر تا آن زمان فقط نصب صد چتر دفاعی در یک منطقه مجاز بود، از آن پس دیگر هیچ محدودیتی در کار نیست. لغو این قرار داد تا کنون بزرگترین گام در راه مختل ساختن ثبات استراتژیک بوده است.
– واحد های بزرگ رزمنده باید بی درنگ به مناطق دور افتاده منتقل گردند. بوش می گوید نیروهای نظامی آمریکا باید:» در قرن آینده چالاک، مرگ بار و پرتحرک باشند. برای رسیدن به این هدف باید از حمایت لجیستیک برخور دار بود.ما باید در موقعیتی باشیم که بتوانیم قدرت خود را در چند روز یا چندهفته – ولی نه در چند ماه -، مستقر سازیم. نیروهای زمینی سنگین ما باید سبکتر شوند. و نیروهای سبکتر ما باید مرگبار تر گردند. و باید بتوانیم همه را سریعتر به محل مورد نظر برسانیم.»
– بودجه نظامی آمریکا باید افزایش یابد.
پس از ضربه 9 سپتامبر 2001 به برج های دو قلو در نیویورک (NSS) استراتژی امنیت ملی یا دکترین بوش راهنمای عمل شد. او نیز به تبعیت از رئیس جمهور پیش از خود ، کلینتون، مقوله » کشورهای خبیث» را اقتباس کرد.
بوش در سند استراتژیک خود برخورد با » کشورهای خبیث » را چنین توصیف کرد:» ما باید آماده باشیم جلوی کشورهای خبیث و دستیاران تروریست آنها را بگیریم ( بوش عراق، کره شمالی و همچنین ایران، سوریه و کوبا را از زمره این کشورها می داند) پیش از آن که در موقعیتی قرار گیرند که آمریکا، همپیمانان و دوستان آمریکا را با سلاح های کشتار انبوه تهدید کنند یا این سلاح ها را علیه آنها بکار گیرند. ایالات متحده دیرگاهی ست که امکان دست یازیدن به عملیات پیشگیرانه را برای خود تدارک دیده ، تا بتواند به تهدید امنیت ملی خود پاسخ گوید. هر قدر تهدید بزرگتر باشد به همان نسبت خطرناشی از دست روی دست گذاشتن نیز بزرگتر خواهد شد – و به همان اندازه استدلال دفاع پیشگیرانه ضروری تر می گردد، حتی اگر مطمئن نباشیم که دشمن کی و کجا حمله را آغاز خواهد کرد. ایالات متحده در صورت ضرورت پیشگیرانه دست بکار خواهد زد، تا عملیات خصمانه دشمنان خود را ناکام سازد و یا مانع وقوع آن گردد.»
بر این پایه بوش در ماه مارس 2003 حمله به عراق را آغاز کرد – از آنجا که شورای امنیت سازمان ملل حاضر به تایید جنگ نشد، بوش بدون کسب اجازه از شورای امنیت با زیرپا نهادن حقوق بین المللی دست به جنگ زد. این یک جنایت جنگی بود که هنوز مجازات نشده است. بوش در سال 2007 فرمان داد نیروهای نظامی در عراق افزایش یابد ، این امر سبب کاهش حملات به نیروی اشغالگر آمریکا گشت.
استراتژی اوباما 2010
رئیس جمهور کنونی آمریکا فرمان خروج نیروهای آمریکا از عراق را داد که تا پایان سال 2011 به انجام رسید. با این همه عراق به هیچ وجه به آرامش نرسیده است. تقریبا هر روز بمب هائی در این کشور منفجر می شوند. بنا بر پژوهش سازمان بین المللی پزشگان برای پیشگیری از جنگ اتمی، تا امروز، تعداد قربانیان «جنگ جهانی بوش با تروریسم» فقط در عراق ، به یک میلیون و پانصد هزار نفر قربانی تخمین زده می شود.
اوباما دامنه جنگ را به افغانستان و پاکستان نیز توسعه داد. پس از آن که ضربات وارده به نیروهای کشورهای همپیمان با ناتو موسوم به ایساف بشدت افزایش یافت، او نیز همان کاری را که بوش قبلا در عراق کرده بود تکرار کرد و فرمان داد نیروی نظامی آمریکا افزایش یابد. اما این افزایش نیرو هم نتوانست مقاومت مردم را درهم شکند. برغم افزایش نیرو، ضربات وارده به نیروهای اشغالگر هفتاد در صد افزایش یافت. به این صورت تدبیر افزایش نیرو از لحاظ نظامی با شکست روبرو شده بود.
اوباما همراه با اتخاذ تصمیم بر افزایش نیرو در افغانستان اعلام کرد که تا پایان سال 2014 نیروی نظامی آمریکا را از افغانستان خارج خواهد ساخت. برنامه نخستین جنگ که » Counter- Insurgency » ( مبارزه با شورش ) نام داشت تغییر نام یافت و تبدیل شده به » Counter-Terrorism » ( مبارزه با تروریسم) و اوباما در آغاز ژانویه 2013 تغییر برنامه را تایید کرد. تفاوت میان این دو برنامه یا دو تعریف در این است که طبق برنامه دوم اسیر گیری و کشتار توسط نیروی کماندوهای ویژه افزایش می یابد ، بویژه آدمکشی بوسیله هواپیماهای بی سرنشین بشدت فزونی می یابد.
اوباما و همتای افغانی او حامد کرزای هنوز نتوانسته اند در این مورد که پس از سال 2014 چه تعداد سرباز آمریکائی در افغانستان بمانند به توافق برسند. نقشه ناتو این است که با 8 تا 12 هزار سرباز در افغانستان بماند. در عین حال آموزش سربازان و پلیس افغانستان ادامه می یابد. نه پایان اشغال افغانستان توسط آمریکا و ناتو مشخص است و نه پایان جنگ با هواپیما های بی سرنشین در پاکستان و نه جنک داخلی در آنجا. در جنگ هندوکش، یعنی در افغانستان و پاکستان تا کنون بنا بر تخمین 200 هزارنفر نظامی و غیر نظامی کشته شده اند . به این ترتیب تعداد قربانیان » جنگ با ترور» به یک میلیون و هفتصد هزار نفر بالغ می گردد.
استراتژی امنیت آمریکا که هم اکنون معتبر است، در سال 2010 بامضاء اوباما رسیده است. تلاش شده است تا این استراتژی دور از استراتژی بوش در سال 2006 باشد. اما این تفاوت بیشتر در شکل است نه در مضمون. خطوط اساسی سیاست خارجی اوباما نیز همانست که در زمان بوش بود به این معنی که هیچ قدرت رشد یابنده ای مجاز نیست با آمریکا کوس برابری بزند. پرزیدنت این حق را برای خود محفوظ می داند که در عرصه نظامی یک جانبه دست به عمل زند، هرچند که مقوله جنگ پیشگیرانه بصراحت رد نمی شود اما صراحتا نیز از آن سخن نمی رود. در اهداف بیان شده در استراتژی اوباما از تدارک تحقق دموکراسی و حقوق بشر سخن رفته است. برای ناتو نقشی فعال فراسوی منطقه متحدان در نظر گرفته شده است. (NSS) استراتژی امنیت ملی خواستار ایجاد یک سیستم دفاع راکتی محلی است.
این خواست با خواست دوران بوش تفاوتی ندارد، دیگر نکات مطروحه در طرح اوباما نیز چیزی نیست جز تغییر تاکیدات : آمریکا در بهار 2010 جهان را در تغییر می بیند، جهانی که در مرحله گذاراست. تروریسم بین المللی دیگر سخت ترین تهدید برای امنیت آمریکا محسوب نمی گردد. بطور کلی بزرگترین خطر آنست که سلاحهای اتمی در دست تروریست ها و یا کشورهائی قرار گیرد که از تروریست ها حمایت می کنند. مبارزه با القاعده در مرتبه دوم قرار دارد. مقوله ای که بوش مطرح کرده بود » جنگ جهانی با تروریسم» طرد نمی شود ولی ادامه می یابد.
چین زیر نظر است
در اکتبر 2011 هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا طرح تاریخی تازه ای برای سیاست خارجی آمریکا عرضه کرد. در 14 اکتبر 2011 مقاله ای از او در مجله فارن پالیسی منتشر شد .» سده آمریکا در اقیانوس آرام » که در آن این اظهار نظر چشمگیر را می خوانیم:» سیاست آینده در آسیا رقم می خورد نه در افغانستان یا عراق و ایالات متحده آمریکا در مرکز رویداد ها حضور خواهد داشت.» اوباما در نوامبر 2011 زبان صریح تری بکار گرفت. او در یک دیدار رسمی از استرالیا گفت من به » تیم امنیت ملی در دستگاه اداری خودم دستور داده ام که حضور ما در منطقه آسیائی اقیانوس آرام (پاسیفیک ) و ماموریت ما را در آنجا الویت درجه اول بسازند. بنا بر این کاهش بودجه دفاعی ما – تکرار می کنم: شامل هزینه های ما در منطقه پاسیفیک آسیائی نخواهد شد. یکی از جمله های اساسی این نطق این بود :» ایالات متحده آمریکا یک قدرت منطقه پاسیفیک است- و ما اینجا هستیم که اینجا بمانیم.» میشائیل اشتورمر ، نویسنده ثابت روزنامه » ولت » متعلق به کنسرن اشپرینگر( کنسرن رسانه ای با نفوذ و محافظه کار آلمانی.م) در ارتباط با آن نوشت : » یک هشدار صریح به چین .» این سخن باید اشتیاق » اژدهای سرخ» را به گسترش فرونشاند.
باید این نطق اوباما را بعنوان یک نطق تاریخی ارزیابی کرد اوباما اعلام کرد که در داروین واقع در شمال استرالیا یک پایگاه دائمی دریائی جدید با ظرفیتی برای 2500 سرباز ایجاد می کند. تفسیر استفان کورنلیوس در 18 نوامبر 2011 در روزنامه آلمانی » زود دویچه» از سخنان اوباما چنین بود :» نقشی که Ramstein و Grafenwör ( پایگاه های نظامی آمریکا در آلمان. م) در اروپا داشتند بزودی » داروین» خواهد داشت. این فقط آغاز است. » داروین» اعلام یک نظام نوین جهانی است. باراک اوباما آنرا اعلام کرد.»
چه روی داده است؟
در عرصه سیاست آمریکا در برابر چین اوباما نیز ادامه دهنده سنت بوش است. در سال 2006 ، در گزارش چهارساله پنتاگون تصریح شد که » در میان همه کشورها چین دارای بزرگترین قدرت بالقوه برای هماوردی نظامی با آیالات متحده آمریکاست» .روز 15 آوریل 2006 روزنامه » نویه زوریخر تسایتونگ » نوشت : در پی این تشخیص تعداد ناوهای هواپیما بر در پاسیفیک از 5 به 6 ارتقاء یافت و زیردریائی های اتمی از اتلانتیک به پاسیفیک منتقل شدند. به این ترتیب نسبت سنتی 50 به 50 تغییر کرد و اینک 60 درصد از زیردریائی های اتمی در منطقه پاسیفیک در حرکتند و 40 در صد در اتلانتیک. افزون بر این آمریکا ازآغاز سال 2006 یک اسکادران بمب افکن رادار گریز از نوع B-2 در جزیره گوام در اقیانوس آرام باختری مستقر کرده است.
عروج نظامی و اقتصادی جمهوری توده ای چین که در راس آن حکومت مطلقه حزب کمونیست قراردارد چنین تعبیر می شود که هژمونی آمریکا به چالش کشیده شده است. بررسی ها حکایت از آن دارند که بزودی چین که بزرگترین قدرت بازرگانی جهان است تا دهسال دیگر از آمریکا که بزرگترین قدرت اقتصادی جهان است پیشی خواهد گرفت. چین در پی آنست که تا سال 2020 در آمد ناخالص ملی خود را دوبرابر سازد. آمریکا می کوشد تا بر همکاری های اقتصادی خود با چین بیافزاید اما در عین حال برتوانائی های نظامی خود نیز می افزاید. از این گذشته هنوز در آسیا از دوران جنگ سرد حلقه ای از پایگاه های نظامی آمریکا در کره جنوبی، ژاپن، دیه گو گارسیا و گوام وجود دارند. این ها پایگاه هائی هستند که تسلط آمریکا را بر پاسیفیک باختری تثبیت می کنند و قراردادهای نظامی آمریکا با ژاپن، تایوان،کره جنوبی و تایلاند را تضمین می کنند.
آمریکا با تعمیق مناسبات خود با فیلیپین،سنگاپور، ویتنام و تایلند و یا با ایجاد مناسبات با برمه و لائوس، که همه با کمک فعال دولت جدید ژاپن صورت می گیرد ، شبکه پایگاههای خود را گسترش می دهد. پایگاههای کنونی آمریکا در افغانستان، پاکستان، و قرقیزستان مکمل حلقه محاصره چین هستند. فقط ناوگان هفتم آمریکا که در پایگاه » گوام» مستقر است 285 ناوجنگی در اختیار دارد که وظبفه 180 ناو آن حضور در منطقه اقیانوس آرام است. ناوگان هفتم از از ناوگان پنجم ، که مستقر در خلیج فارس است، بزرگتر است. در حال حاضر چین فقط 80 کشتی جنگی دارد. ولی بگونه ای نظام مند، در محدوده بودجه نظامی موجود نیروی نظامی خود را گسترش می دهد. هزینه نظامی چین در سال 2011 به 143 میلیارد دلار بالغ می گشت که برابر است با فقط یک پنجم از بودجه نظامی آمریکا.
چالش در در یای جنوبی چین
جناب نافعی،
با تشکر مجدد از زحمات شما بابت این مقاله، که حقیقتاً با واقعیات تطبیق دارد۰ من میخواهم این سناریو را به شرایط امروزی میهنمان بُرده و در حالیکه امروز دومین روز مذاکرات اتمی است روی میز بده بستان و گاوبندی ها در اطاقهای در بستهٔ آنجا بگذارم و یک مقداری از روی تخیل حدس و گمان بزنم، فکر میکنم اگر به نفع آمریکا باشد، لحظه ای درنگ نمیکند که یک مملکت را با آن بمبارانهای وحشتناک به عصر حجر بیاندازد، این را به وضوح در ویتنام، یوگوسلاوی، عراق، و افغانستان مشاهده کردیم۰ امیدوارم که این سرنوشت میهنمان نباشد، ولی با آن شُعارهای پوچ تو خالی و آن «مانور های رزمی» که هر چند وقت با یک سری از سلاح های اسقاط و آهن و حلب پاره به عنوان موشک و هواپیما در ایران انجام میشود که فقط مصرف سیاسی داخلی دارد و باعث تحریک کشورهای همسایه شده که بازار فروش سلاح را باز کرده، اگر حاکمیت ایران بصورت پنهانی با این قدرتهای غربی زد و بندی نداشته باشد، و به نفع آنها عمل نکند، امپریالیستها لحظه ای در بر اندازی و تار و مار کردن آنها و ایجاد صدمه انسانی و اقتصادی درنگ نخواهند کرد
جناب نافعی،
با سپاس بی پایان از زحمات آگاهی بخش شما در زمینۀ روشنگری و هشدارهای هوشمندانه تان باید به عرض برسانم که بنده هم مانند دوست گرامیمان جناب rostam بشدّت نگران آیندۀ میهنمان ایران عزیز هستم و صمیمانه آرزو میکنم که این دغدغۀ حقیر نیز در حدّ یک توهم باشد و هرگز جامۀ واقعیت بر تن نپوشد و جامعۀ مدنی و بالندۀ ما بتواند در ساحل امن و بدور از فروپاشی ایران و تجزیۀ کشور و با تلاش و همدلی هم میهنانمان بتواند به سلامت به ساحل امن مردمسالاری دست یابد.
بابک
بشریت با تن در دادن به فروپاشی شوروی خود را در خطر چنین نابودی قرارداده است.
سلام
آقای نافی
تشکر از زحمتی که عهده دار شده اید
قسمت دوم این مقاله در آدرس زیر است که امیدوارم با توجه به اهمیت مقاله، زحمت ترجمه آن را نیز بر خود روا دارید.
http://www.jungewelt.de/2013/03-25/010.php
سپاسگزار
مریم
مریم بانوی گرامی
چشم. ممنون از توجه و راهنمائی شما ، در اولین فرصت این کار را خواهم کرد.
متشکرم از ترجمه های خوبتان!!