یونان توانست- ما هم می توانیم مارش «تغییر» در خیابان های مادرید!
یونان توانست- ما هم می توانیم
مارش «تغییر» در خیابان های مادرید!
اشپیگل آنلاین – گزینش و ترجمه رضا نافعی
دهها هزار اسپانیائی روز گذشته (شنبه) خود را به مادرید پایتخت ایران کشور رساندند تا بگویند: «ما هم یونانی هستیم و ریاضت اقتصادی اتحادیه اروپا را نمی خواهیم!»
مردم با اتوبوس از سراسر اسپانیا به مادرید آمدند و این نخستین تظاهرات بزرگ حزب چپ «پودموس» اسپانیا بود که تازه تاسیس شده است.
مردم شعار میدادند » بله، میشه، ممکنه. یونان شد!»
مردم پلاکات های پارچه ای را حمل می کردند که روی آنها نوشته شده بود: «تیک تاک، تیک تاک، وقته تغییرات رسیده!».
شاید بتوان تظاهرات دیروز در مادرید را «مارش تغییر» در این کشور قلمداد کرد.
«انتونیا فرناندز» زن 69 ساله و بازنشسته ای که همراه جمعیت بود گفت:
«مردم از دست رهبران سیاسی جانشان به لبشان رسیده است.» او به همراه خانواده خود در تظاهرات شرکت کرده بود. او و همسرش روی هم رفته ماهی 700 یورو می گیرند . زن می گوید تا کنون به حزب سوسیالیست رای می داده اما با سیاست اقتصادی دولت و سیاست صرفه جوئی آن دیگر اعتمادی به دولت ندارد.
پودموس (بمعنی » ما می توانیم») سال گذشته بصورت یک جنبش در اسپانیا شکل گرفت و در اواسط ماه نوامبر 2014 رسما تبدیل به حزب شد. این حزب از هم اکنون در نظر خواهی های متعدد برای انتخابات مجلس آینده اسپانیا که در نوامبر سال 2015 صورت می گیرد در صدر قرار دارد.
پیروزی حزب سیریزا در انتخابات یونان موجب تقویت حزب پودموس در اسپانیا شد. حزب چپ گرای پودموس نیز مانند حزب سیریزا در یونان بشدت مخالف سیاست ریاضت اقتصادی دولت است که از سوی اتحادیه اروپا دیکته شده است.
پیروزی آلکسیس تسیپراس در انتخابات یونان و دست یافتن او به مقام نخست وزیری دولت های حاکم در اتحادیه اروپا را نگران آن کرده که یونان سرمشق بقیه کشورها بشود.
یکی از مقامات بلند پایه اتحادیه اروپا اندک زمانی پس از انتخابات یونان در 25 ژانویه گفت «اگر سیریزا واقعا موفق به بازگرداندن سیاست صرفه جوئی گردد، ممکن است جنبش های مشابه در اسپانیا، ایتالیا یا حتی فرانسه نیز رشد کنند».
از پل پت در کامبوج تا «کشور اسلامی» در خاورمیانه
از پل پت در کامبوج
تا «کشور اسلامی» در خاورمیانه
«اوراق مارکسیستی» – ترجمه و تدوین رضا نافعی
مقدمه- با سخنانی که داوید اوغلو نخست وزیر ترکیه روز یکشنبه 25.ژانویه 2015 در دیاربکر کردستان بیان کرد، سیاست ترکیه برای «ایجاد خاورمیانه نوین» رسما اعلام شد.
نشریه اینترنتی و آلمانی زبان «جرمان فورن پالیسی» روز 29 ژانویه نوشت: مشاهده گزارش ها و تحلیل های جاری حکایت از آن دارند که همزمان با مرحله تازه «جنگ (غرب) با تروریسم» همپیمان های نزدیک برلین (در خاور میانه)، روند عملیات داعش را شدت می بخشند. عربستان و دیگر حکومت های دیکتاتوری خلیج فارس امروز نیز چون گذشته بودجه لازم برای استخدام جهادگرایانی را که باید در سوریه بجنگند تامین می کنند. افزون بر این عربستان، برای کسب برتری سیاسی بر دشمن دیرین خود ایران با تلاش های مجدانه بین المللی میکوشد تا نوع ویژه ای از اسلام، یعنی اسلام سلفی را تقویت کند و گسترش دهد. تحقیقات اخیر در مورد اندونزی نشان می دهند که قرائت سلفی از اسلام پیوسته به خشونت گرائی می انجامد. تقویت اسلام سلفی، بعنوان مثال در سوریه، مورد حمایت برلین قرار دارد، مشروط بر این که عملیات داعش در خصومت با غرب نباشد. این انگیزه های ژئواستراتژیک حتی به آنجا می رسد که یکی از همکاران نزدیک برلین(در خاورمیانه) به القاعده نیز کمک کند. تا کنون برلین با این اقدامات همپیمان خود مخالفتی نکرده است: زیرا این عملیات در خدمت اهداف مشترک آنهاست. (مترجم)
» کشور اسلامی » بدست کسانی در واشنگتن و لندن ساخته شده که عراق را بمثابه یک جامعه نابود کردند و با این توطئه مرتکب جنایتی علیه بشریت گشتند. » کشور اسلامی» هم مانند پل پت و خمر سرخ در کاموج حاصل ترور دولتی غرب است، که گروهی از نخبگان فاسد امپریالیستی بدون در نظر گفتن عواقب اعمال خود، در مناطقی که از لحاظ فرهنگی و جغرافیائی از آنها بسیار دورست مرتکب این جنایت علیه بشریت شده اند. اما در جامعه «ما » سخن گفتن از جنایت آنها ممنوع است.
به روایت هنری کیسینجر، ریچارد نیکسون ، رئیس جمهور آمریکا ، در سال 1969 فرمان بمباران گسترده کامبوج را صادر کرد و گفت : «
„ Anything that flies on erverything that moves“
هرچه که توان پرواز دارد (بکوبد) هرچه را که می جنبد» .
بعنوان کسی که شاهد پیامدهای سبعیت فروریخته از آسمان – از جمله قطع سر قربانیانی که بقیه اعضای بدن آنها آویزۀ درختان و پراکنده بر کشتزار ها بود، متعجب نیستم از این بی اعتنائی به حافظه و به تاریخ ، که یکبار دیگر به نمایش گذاشته می شود. یک نمونه بارز آن احراز قدرت توسط پل پت و » خمر های سرخ » او بود، که در بسیاری از موارد قابل قیاس با کشور «اسلامی در عراق و سوریه » ( داعش) است. آنها هم وحشیانی بی رحم بودند که در آغاز کارشان فرقه ای کوچک بودند. آنها هم فراورده جهنمی بودند که آمریکا در آنزمان در جنوب شرقی آسیا بوجود آورده بود.
بنا به گفته پل پت اعضای جنبش او به پنج هزار نفر هم نمیرسید. چریک هائی با تسلیحاتی نارسا که نه به استراتژی و تاکتیک آنها اعتمادی بود ، نه به وفاداری خود و سرکردگانشان. ولی وقتی بمب افکن های B52 نیکسون و کیسینجر کار خود را در » عملیات منو » شروع کردند، بزرگترین شیطان غرب ( پل پت)، به شگفت آمد ازبختی که به او روی آورده بود.
قدرت تخریبی بمب هائی که امریکائی ها بین سالهای 1969 تا 1973 بر سرزمین کشاورزی کامبوج فروریختند پنج برابر قدرت بمب اتمی بود که بر هیروشیما افکندند. روستاها را یک به یک با خاک یکسان می کردند، میرفتند و باز می گشتند تا ویرانه ها و اجساد را یکبار دیگر بمباران کنند. حفره هائی که در اثر بمباران روی زمین ردیف شده بودند مملو از خون و جسد بودند، آنچنان که حتی از فراز آسمان نیز دیده می شدند. ابعاد ترور قابل تصور نبود . یک فرمانده سابق خمر سرخ می گفت آنها که زنده مانده بودند » از درون یخ زده بودند» . » روزهای متوالی، خاموش ، بی هدف ، به این سو و آنسو می رفتند. تحت تاثیر شوکی که به آنها وارد آمده بود ، نیمه دیوانه ، حاضر بقبول هرچیزی بودند که به آنها گفته می شد، همین وضع سبب شد که کار جلب نفرات برای خمر سرخ آسان گردد».
طبق تخمین یک گروه کار فنلاندی، درسالهای پس ازجنگ داخلی، درحدود 600 هزارنفردرکامبوج از
پای در آمده اند. کمسیون اولین بمباران آمریکا را » نخستین مرحله از یک دهه خلق کشی » توصیف کرده است. کاری را که نیکسون و کسیسنجر آغاز کردند، بسود پل پت تمام شد و او کار آنها را کامل کرد. در زیر رگبار بمب های آمریکا خمر سرخ تبدیل به یک ارتش قابل اعتنای 200 هزار نفری شد.
دیروز و امروز داعش
دیروز و امروز » کشور اسلامی» با خمرسرخ قابل سنجش است. با اشغال عراق در سال 2003 ، که برهبری جورج بوش و تونی بلرصورت گرفت، تخمیننا 700 هزار نفر کشته شدند، در کشوری که تا آن زمان، سابقه جهاد گرائی نداشت. حدود و ثغور مرزی و سیاسی کردها مشخص شده بود، گرچه سنی ها و شیعیان اختلافات اجتماعی و مذهبی داشتند، ولی با هم در جنگ نبودند و ازدواج میان آنها نیز مجاز نبود. سه سال قبل از اشغال عراق من به آن کشور سفر کردم از جنوب به شمال ، از شرق به غرب، بدون ترس و وحشت. در بین راه با آدم هائی برخورد داشتم که به عراقی بودن خود افتخار می کردند، افتخار می کردند که وارث یکی از کهنسال ترین تمدن ها هستند.
بوش و بلر همه چیز را با خاک یکسان کردند. امروز عراق گهواره جهاد گرائی شده است. – با استفاده از موقعیتی که «ترس و وحشت» ناشی از اشغال عراق و بعد جنگ داخلی در آن کشور بوجود آورد
هدف تاکتیک Shock and Awe یا ایجاد» ترس و وحشت » آنست که با یک یا چند عمل نظامی حریف جنگی و یا مردم چنان ترس خورده و متزلزل و مضطرب گردند که دیگر قادر به دست زدن به اقدامات دفاعی موثر نباشند. امپریالیسم آمریکا با علاقه این تاکتیک را بکار می بندد، مثلا در سال 2003 این تاکتیک را در عراق نیز بکار بست. القاعده نیز امروز، چون پل پت در آنزمان، » مجاهد» دارد – شورش در سوریه حتی امکانات بیشتری را هم وعده می داد – با دریافت بی وقفه کمک های تسلیحاتی، لجیستیک و پول های سیا و کشورهای خلیج از طریق ترکیه. ورود اجیر شدگان خارجی به صحنه اجتناب ناپذیر بود. یک سفیر سابق انگلیس بنام Oliver Miles اخیرا نوشت بنظر می رسد دولت ( کامرون) از سرمشق تونی بلر پیروی می کند که با یکدندگی توصیه های وزارت خارجه، MI5 و MI6 را نادیده گرفت که سیاست ما در خاورنزدیک – و بویژه جنگ های ما در آنجا – یکی از دلائل اصلی اجیر کردن مسلمانان در بریتانیا برای انجام عملیات تروریستی است».
» کشور اسلامی » بدست کسانی در واشنگتن و لندن ساخته شده که عراق را بمثابه یک جامعه نابود کردند و با این توطئه مرتکب جنایتی علیه بشریت گشتند. » کشور اسلامی» هم مانند پل پت و خمر سرخ حاصل تروردولتی غرب است، که گروهی از نخبگان فاسد امپریالیستی بدون در نظر گفتن عواقب اعمال خود ، در مناطقی ای که از لحاظ فرهنگی و جغرافیائی از آنها بسیار دورست مرتکب این جنایت علیه بشریت شده اند. اما در جامعه «ما » سخن گفتن از جنایت آنها ممنوع است.
خلق کشی غرب در عراق
23 سال از خلق کشی بزرگ در عراق گذشته است – بلافاصله پس از جنگ دوم خلیج – ، هنگامی که آمریکا و انگلستان سازمان ملل را زیر فشارنهادند و اقدامات تنبیهی علیه مردم عراق را به اجرا گذاشتند ـ با این عمل در واقع اتوریته صدام حسین را در داخل تقویت کردند.این کار شبیه به محاصره های قرون وسطی بود. تقریبا جلوی فروش تمام چیزهائی که یک کشور مدرن به آن نیاز دارد گرفته شد : از کلُر برای پاکیزه نگه داشتن آب مصرفی گرفته تا مداد،قطعات دستگاههای رونتگن و قرص های معمولی ضد درد و داروهائی که برای مقابله با اشکال ناشناخته سرطان، که حاصل آمیختن مواد اتمی تغلیظ شده با غبار میدانهای جنگ جنوب و پراکنده شدن در فضا بود.
اندک زمانی پیش از عید مسیحی کریسمس در سال 1999 وزارت اقتصاد انگلستان صدور واکسن ضد دیفتری و تب زرد را به عراق ممنوع کرد. Kim Howells وزیر پارلمانی کبینه تونی بلر در توضیح علت این تصمیم چنین گفت :» از واکسن های مخصوص کودکان می توان سلاحهای کشتار انبوه ساخت» . دولت انگلیس از آنرو توانست این ادعای حیرت انگیز را بکرسی نشاند، که گزارش های خبری رسانه ها در باره عراق – که اغلب بوسیله وزارت خارجه دستکاری می شد – چنان بود که همه چیز را تقصیر صدام می دانست.
پس از برنامه سازمان ملل » نفت در برابر مواد غذائی » که ادعا می شد یک برنامه انسان دوستانه است، سهم هر عراقی در سال 100 دلار بود، یعنی یک سهم » بخور و نمیر «. این رقم باید برای هزینه مجموع زیر ساخت اجتماعی و خدمات ضروری دیگر – مانند تامین برق و آب – کافی باشد. «هانس کریستف فن اسپونک » که در آن زمان معاون دبیر کل سازمان ملل بود، بمن گفت » فکرش را بکنید این مبلغ مسخره برای مردمی است که آب آشامیدنی ندارند، مردمی که اکثر آنها بضاعتی ندارند که مخارج مداوای خود را تامین کنند ، و هر روز باید ترس جانشان را داشته باشند، اگر این را در نظر مجسم کنید ، خواهید دانست کابوس یعنی چه. نباید اغفال نشوید . همه این ها حساب شده است. من در گذشته هیچگاه واژه خلق کشی را بکار نبرده ام، ولی حالا دیگر نمی شود خود داری کرد».
«فن اسپونک» که هماهنگ کننده مسائل انسانی در عراق بود با خشم تمام از کار استعفا داد. » دنیس هالیدی » که او هم یکی از صاحب منصبان سازمان ملل بود، و قبل از او این سمت را داشت نیز پیش از او استعفا داده بود. هالیدی می گوید :» بمن گفته بودند سیاستی را پیش ببر، که نامش خلق کشی بود: سیاستی بود آگاهانه که در نهایت سبب مرگ یک میلیون نفر – بچه و بزرگ – شد.»
تحقیقات » اونیسف» سازمان حمایت از کودکان، وابسته به سازمان ملل، به این نتیجه رسید که بین سالهای 1991 تا 1998، یعنی در بحبوحه محاصره عراق، 500 هزار کودک عراقی زیر پنجسال تلف شده اند. مجری یکی از برنامه های تلویزیونی آمریکا شهامت بخرج داد و از نماینده آمریکا در سازمان ملل ـ با ذکر این رقم – پرسید » آیا ارزش این را داشت؟» مادلن اولبرایت پاسخ داد:» ما فکر می کنیم به این قیمت می ارزید» .
Carne Ross مسئول سیاست تحریم اقتصادی انگلستان علیه عراق که به » مستر عراق » معروف بود ، در سال 2007 به یک هیئت پارلمانی گزارش داد که دولت های آمریکا و انگلیس وسائل و امکانات برای ادامه زندگی را از تمام مردم سلب کرده بودند. سه سال بعد که من با او مصاحبه کردم او از این امر بی نهایت متاسف و پشیمان بود. گفت:» من شرمنده هستم» . او امروز یکی از نادر افرادی است که حقیقت را می گوید و می گوید که دولت ها چگونه ما را فریب می دهند و چه نقشی روزنامه های گوش بفرمان در فریب دادن ما با پخش اخبار نادرست و زنده نگه داشتن دروغ ها بازی می کنند. او می گفت » ما روزنامه ها را با نیمه حقیقت هائی که با دقت فراهم شده اند تغذیه می کنیم» و ادامه می دهد و » یا خبر را ( بکلی) کنار می گذاریم».
غرب ترور را با ترور پاسخ می گوید
سر تیتر روزنامه » گاردین» در 25 سپتامبراین بود:
“ Faced with horror of Isis we must act”
( با خشونت ایسیس برخورد کنید باید کاری بکنیم )
این » ماباید کاری بکنیم » هشدار هولناکی است که می گوید باید خاطرات، فاکت ها، درس های آموخته، شرم و پشیمانی را سرکوب کرد. نویسنده مقاله پتر هاین Hain نام دارد، او در زمان حکومت تونی بلر در وزارت خارجه انگلیس مسئول امور عراق بود. در سال 1998 وقتی که دنیس هالیدی شدت درماندگی مردم عراق را افشا کرد، مصیبتی که دولت تونی بلر از مقصران عمده بوجود آوردن آن بود، » هاین» در برنامه » Newsnight » بی بی سی به او توهین کرد و او را » مداح صدام حسین»نامید . اما در سال 2003، هاین ، اشغال عراق را توسط دولت تونی بلر علننا و با تکیه بر دروغ تایید کرد . هم او، اندک زمانی پس از آن، در یک کنفرانس حزب کارگر انگلیس ، با اشغال عراق بعنوان » موضوعی در حاشیه» ، برخورد کرد.
امروز همین هاین خواستار «حمله هوائی، فرستادن پهباد، فرستادن سلاحهای نظامی و دیگر کمک ها» برای جنگیدن با کسانی است که علیه «خلق کشی» در عراق و سوریه بمیدان آمده و مبارزه می کنند. او می گوید برای پیش راندن » این هدف داشتن یک «راه حل سیاسی مبرم ضرورتی است «. اوباما هم همینطور فکر می کند او بمبارانها وحملات پهبادی را «محدود » می خواند این محدودیت باید کنار گذاشته شود. معنی واقعی این سخن این است که راکت ها و بمب های 500 پاندی باید خانه های روستائیان را با خاک یکسان کنند، همان طور که بدون » محدودیت» در یمن، پاکستان،افغانستان وسومالی می کنند، همان طور که در کامبوج، ویتنام و لائوس کردند. روز 23 سپتامبر یک موشک کروز Cruise missile در روستائی در منطقه عدلیب در سوریه فرود آمد و عده ای افرادغیر نظامی از جمله چند زن و کودک را بقتل رسانید. هیچکدام از آنها پرچم سیاه در دست نداشتند .
در روزی که مقاله » هاین» منتشر شد » دنیس هالیدی» و «هانس فن اسپونکن» در لندن بدیدن من آمدند. آنها بهیچ وجه از ریاکاری مرگ آور این سیاستمدار شگفت زده نبودند، شکایت آنها از این بود که به چه علت اصلا گامی عاقلانه برای استقرار آتش بس برداشته نمی شود. در همه جای جهان از ایرلند شمالی گرفته تا نپال ، دشمنانی که متقابلا یکدیگر را تروریست و مرتد می دانستند توانستند سر یک میز بنشینند و با هم گفتگو کنند چراحالا این کار در عراق و سوریه رخ نمی دهد؟ همانطور که ویروس ابولا از آفریقای غربی آمد ویروسی هم بنام » جنگ دائمی» از اقیانوس اطلس گذشته و به خاور نزدیک رسیده است. لرد ریچاردز که تا چندی پیش سرفرمانده ارتش انگلیس بود خواستار
Boots on ground now”» » نیروی زمینی، هم اکنون » است .
این همان حرف سطحی کامرون ، اوباما و «ائتلاف موافقان»است، کسانی که نه حس همدردی دارند و نه قادر به تشخیص عواقب کارهائی هستند که می کنند – بویژه تونی آبوت ( نخست وزیر مهاجم و عجیب و غریب استرالیا ) که حالا می خواهند همراه با او از ارتفاع چند هزار متری مناطقی را بمباران کنند که گذشت زمان هنوز نتوانسته است خونهای » ماجرای » قبلی را در آنجا بخشکاند. خود این ها هیچگاه زیر بمباران قرار نگرفته اند، انها نمی دانند بمباران شدن یعنی چه، ولی خیلی دوست دارند ، تنها همپیمان قابل اعتماد احتمالی را هم زیر رگبار بمباران قرار دهند : سوریه را.
اینک بخشی از یک سند از یک سازمان اطلاعاتی انگلیسی – امریکائی را که هک شده است ، ارائه می کنیم تا نشان دهیم نقشه حمله به سوریه تازگی ندارد » برای آن که اجرای عملیات را برای نیروهای آزادیبخش آسان کنیم(….) برای این که سردرگمی در سوریه ادامه پیدا کند باید شخصیت های کلیدی حذف شوند . CIAآماده شده است و SIS( MI6) تلاش خواهد کرد تا خرابکاری های کوچک و بزرگی را در سوریه به انجام رساند، برای انجام این کار می توان از تماس با افراد رابط استفاده کرد(…) ایجاد ترس تا حد ضروری، صحنه سازی اختلاف مرزی بهانه برای دخالت را بدست خواهند داد. برای آن که هیجان به حد اعلا ارتقاء یابد، سیا و سیس باید چه در سطح روانی و چه در سطح عملیاتی تمام منابع را بکار گیرند».
این جملات در سال 1957 نوشته شده اند- ولی می توانند همین دیروز هم نوشته شده باشند. در جهان امپریالیستی تغییرات اساسی رخ نمی دهد. سال گذشته «رولاند دوما» وزیرخارجه اسبق فرانسه افشا کرد که » دوسال قبل از بهار عربی » در لندن به او گفته می شود که نقشه ای برای جنگ در سوریه تدارک دیده شده است. او در گفتگوئی با فرستنده » فرانسوی LPCمی گوید » برایتان حرف ها خواهم زد ، دوسال قبل از آغاز خشونت در سوریه من در انگلستان بودم. در آنجا با ماموران برجسته انگلیسی دیدار داشتم، آنها در آن دیدار اعتراف کردند که مشغول تدارک کاری در سوریه هستند(…) انگلستان مشغول سازمان دادن اشغال سوریه توسط شورشیان بود. گرچه من دیگر وزیر خارجه نبودم ولی آنها حتی از من پرسیدند نمیخواهی همراهی کنی( …) سابقه این عملیات خیلی به گذشته بر می گردد. این عملیات( از قبل) تدارک دیده شده بود ، در باره آنها فکر شده بود و با نقشه بود.
برای پایان دادن به ترور چه باید کرد؟
تنها هماوردان لایق در برابر کشور اسلامی، که در غرب به چشم ابلیس به آنها نگریسته می شود، عبارتند از سوریه، ایران و حزب الله . یکی از موانع در این راه ترکیه است هم بعنوان » همپیمان» و هم عضو ناتو که با سیا و ام آی 6 و فئودالهای حوزه خلیج فارس همدست است و به شورشیان قوای کمکی می رساند از جمله گروهی را که نام » دولت اسلامی » بخود داده اند. آن کس که از ترکیه و تلاشهای دیرینش برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای حمایت می کند – هدفی که شرط مقدماتی رسیدن به آن سقوط سوریه و حکومت اسد است- به استقبال یک جنگ متعارفی بزرگ و معدوم کردن هراسناک کشوری می رود که مجمع متنوع ترین گروههای قومی و مذهبی در خاورنزدیک است .
اعلام آتش بس – برغم تمام دشواری هایی که در این راه هست – یگانه راه خروج از این دیو لاخ هزار توی امپریالیستی است. در غیر اینصورت سربریدن ادامه خواهد یافت. این که » گاردین» می نویسد مذاکره با سوریه » پرسش برانگیز» است ، حکایت از اعتقاد به برتری اخلاقی کسانی دارد که از جنایت جنگی تونی بلر حمایت کردند، این اعتقاد هنوز بدور افکنده نشده است.
همزمان با آتش بس باید بلافاصله ارسال هرنوع اسلحه به اسرائیل ممنوع گردد و کشور فلسطین برسمیت شناخته شود. مسئله فلسطین بزرگترین زخم التیام نیافته منطقه است و، همانطور که بارها تاکید شده است، منشاء پیدایش اصولگرائی اسلامی نیز همین است. عثامه بن لادن این را روشن ساخت. فلسطین امید بخش نیز هست. هر گاه عدالت را به فلسطینی ها عرضه دارید، آغاز به تغییر جهان پیرامون کرده اید.
چهل سال پیش نیکسون و کیسینجر با بمباران کامبوج چنان مصائبی برای آن مردم بوجود آوردند که هنوز که هنوز است از زیر بار آن مصائب کمر راست نکرده اند. حاصل جنایات بوش و بلر در عراق نیز جز این نیست. اخیرا کیسینجر کتاب قطوری در همین مورد منتشر کرد که در آن به تمجید از خود پرداخته است . عنوان کتاب » نظم جهانی» است ، همین عنوان خود گویای کلبی نگری نویسنده است. در نقد پای بوسانه ای که بر این کتاب نوشته شده از کیسینجر بعنوان معمار اصلی یک نظم جهانی یاد می شود که » یک ربع قرن به جهان ثبات بخشید». اگر این سخنان بگوش مردم کامبوج، ویتنام ،لائوس، شیلی، تیمورشرقی و دیگر قربانیان » هنر دولتمداری» او برسد خواهند گفت فقط آنزمانی که » ما » این جنایتکار جنگی را در میان خود ببینیم ، آنگاه است که خون آغاز به خشکیدن خواهد کرد.
Marxistische Blätter
2014 Heft 6
ترکیه خواب رهبری خاورمیانه نوین را می بیند!
ترکیه خواب رهبری
خاورمیانه نوین را می بیند!
یونگه ولت – گزینش و ترجمه رضا نافعی
نخست وزیر ترکیه، داود اغلو، روز یکشنبه گذشته در «دیاربکر» کردستان طی سخنانی قول داد «مسئله کرد بصورتی مسالمت آمیز حل می شود» . دولت برای ایجاد «خاورمیانه جدیدی در تلاش است» که «میهن ترک ها کردها و عرب ها » خواهد شد.
او گفت: «برخلاف دیکتاتور سوریه، ما خواهان خاورمیانه جدیدی هستیم که ترک ها، کرد ها و اعراب باید آن را با هم بنا کنند».
اینها سخنانی است که روزنامه «حریت» به زبان انگلیسی، از قول نخست وزیر ترکیه نقل کرده است. بموجب همین نقل قول، داود اغلو گفته است: «ترک های شجاع، کردها و زازا ها در همه جای آن با هم زندگی خواهند کرد و این برادری تا ابد ادامه خواهد داشت». ترکیه نماینده اسلام خواهد بود و نشان آن نیز آن هلال ماه است که بر پرچم ترکیه نقش بسته است.
در ترکیه کردهائی را که به زبان «زازاکی» سخن می گویند «زازا» می خوانند که شبیه زبان «گورانی» است که درشمال عراق به آن تکلم می کنند. داود اغلو گفت در طول تاریخ دشمنان داخلی و خارجی صلح و آرامش منطقه را پیوسته از بین برده اند. او و پرزیدنت اردوغان در تلاشند تا این وضع ادامه نیابد.
اینک اسپانیا، عضو ناتو، برای حفاظت بهتر از » خاورمیانه نوین» که دولت «توسعه و عدالت» ترکیه برای ایجاد آن تلاش می ورزد، یک چتر دفاع ضد موشکی «پاتریوت» به ترکیه فرستاده که در مرز سوریه مستقر گشته است. «لوئیس بورگوس سانچز»، فرمانده این سامانه گفت که راکت ها روز 26 ژانویه در محوطه سرباز خانه Recai – Engin واقع در» آدانا » مستقر شده اند و دارای پنج سکوی پرتاب هستند که هر یک از آنها به چهار موشک مجهزند و هم اکنون آماده کارند. میدان برد راکت ها 70 کیلومتر است. او و تیم همکارش با نیروی نظامی ترکیه همکاری نزدیک دارند.
اسپانیا جای هلند را می گیرد که از اول سال 2013 همرا با آلمان و آمریکا چتر ضد موشکی پاتریوت را در کنار مرز سوریه اداره می کنند .» پدرو مورنس » وزیر دفاع اسپانیا می گوید «حمایت از ترکیه امری است عادی، ما از کُریدوری که ترکیه قصد دارد همراه با دیگر کشورهای عضو ناتو در این منطقه ایجاد کند نیز حمایت می کنیم». رهبری ترکیه در آنکارا قصد دارد در منطقه مرزی سوریه – از جمله در خاک خود سوریه- ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع را بر قرار کند. از پایان سال 2011، زیر نظر سازمان اطلاعاتی ترکیهMIT، از طریق ادانا سیل اسلحه برای شورشیان سوریه روان است.
http://www.jungewelt.de/2015/01-28/028.php
دولت چپ یونان در آغاز راهی دشوار
دولت چپ یونان
در آغاز راهی دشوار
نشریه ایتنرنتی هینترگروند – گزینش و ترجمه رضافعی
در یونان » اتحاد چپ های رادیکال» در انتخابات برنده شد. این پیروزی پیامی است گویا برای «درشکه سه اسبه» اتحادیه اروپا (کمیسیون اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول). پیام این است: خط مشی صرفه جوئی، که یونان را ویران ساخت باید مورد تجدید نظر قرار گیرد.
در پایان کار تعداد آراء «اتحاد چپ های رادیکال «، سیریزا، تقریبا ده درصد (36،34 در صد) بیش از حزب محافظه کار «نِآ دموکراتیا » (27،81 در صد) بود. حزب نئونازیها، «کریسی آوگی» بعنوان سومین حزب به ( 6،28 درصد) حزب هواداران اروپا «تو پوتامی» به (6،05 درصد) حزب سوسیال دموکرات «پاسوک» ( به4،68 درصد) و حزب کمونیست یونان » کاکا ئه» به (5،47 درصد) از آراء دست یافتند.
صرفنظر از آنچه پس از انتخابات روی دهد یک نکته مسلم است و آن اینست که: اکثریت زنان و مردان یونانی مخالف دستور بروکسل و برلین مبنی بر تداوم صرفه جوئی هستند. سیاست اقتصاد ریاضتی که طی دهسال گذشته زیر نظر «درشکه سه چرخه» (کمیسیون اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول) در یونان به اجرا گذاشته شد این کشور را به آستانه سقوط اقتصادی و اجتماعی راند: سقف دستمزدها فرو ریخت، بیکاری بشدت فزونی یافت، رکود دراز مدت بر اقتصاد تحمیل شد، خصوصی سازی و فروکاستن از خدمات اجتماعی و ایمنی دامن گسترد و این ها همه حاصل آن «اصلاحات» ی بود که اروپا تجویز کرد و در ستایش آن زبان آوری می کرد.
آلکسیس تسیپراس و حزب او، سیریزا، پیش از انتخابات برای متوقف ساختن این روند و بازگرداندن آن، برنامه ای برای دوران گذار طرح و عرضه کردند.
طبق این برنامه باید بخشی از بدهی های یونان بخشوده شود و پرداخت بقیه آن متناسب با رشد اقتصادی یونان گردد، به این معنی که یونان برای بازپرداخت آن مجبور به گرفتن وام دوباره نباشد بلکه از محل درآمد و مازاد اقتصاد خود آن را بپردازد. افزون بر این «تمام بی عدالتی های یادداشت»، – منظور مقرراتی است که » درشکه سه اسبه» طبق قرارداد اجرای آنها را واجب شمرده است- باید گام به گام حذف شود». علاوه بر این برنامه انتخاباتی قول می دهد برای کمک به فقیرترین اقشار جامعه سرمایه گذاری کند، بر دستمزدها بیفزاید و به این اقشار کمک کند و درعین حال به مقابله با قدرت الیگارش های یونان روی آورد، یعنی آن کلان ثروتمندانی که برغم بحران، در همان زمان که بقیه مردم مجبور به تحمل گرسنگی بودند، آنها همچنان کلان ثروتمند باقی ماندند.
مشکل تسیپراس
این برنامه، بی تردید، بیانگر خواست های بخش اعظم جامعه یونان است و به همین دلیل سیریزا توانست برغم کارزاری که در یونان و همچنین در عرصه بین المللی علیه او بر پا شد و برغم سناریو های هراس انگیزی که برای ایجاد وحشت در میان مردم ترسیم کردند، با این ادعا که اگر حزب چپ برنده شود، روزگار مردم سیاه خواهد شد، او پیروز گردد. اما آزمون واقعی تسپیراس و تیم او هنوز در پیش است. زیرا آنگونه که منتقدان، پیش از انتخابات متذکر می شدند، نقطه ضعف برنامه تسیپراس آنست که نمی خواهد برای اجرای برنامه خود با «شرکای» مقیم بروکسل و برلین درافتد، بلکه می خواهد از طریق «گفتگو» با آنها به اهداف خود برسد. در اینجاست که دست و بالش بسته است و امکان تحرک چندانی ندارد. نخستین موضع گیری های بروکسل و برلین حاکی از آنند که آنها علاقه چندانی به سازش با دولت جدید یونان ندارند.
سیاستمداران اتحادیه اروپا، از همه رنگ و همه جور آتفاق نظری دارند که معیار کار»التزام به اجرای قرارداد» هاست. » دولت جدید یونان نیز ملزم به اجرای توافق های صورت گرفته با اتحادیه اروپا و «درشکه سه اسبه» است. «توماس اوپرمان» رئیس فراکسیون حزب سوسیال دموکرات آلمان زبان به تهدید گشود و گفت در آینده نیز کمک بدون عوض صورت نخواهد گرفت. «مارتین شولتیس» رئیس پارلمان اروپا از قبل اعلام کرده بود که اجرای خواست های سیریزا مبنی بر بخشودن بخشی از بدهی های یونان، در پارلمان اروپا، رای نخواهد آورد. بانک مرکزی اروپا نیز اعلام کرده آنچه قطعیت مسلم دارد این است که ما نمی توانیم برای اوراق قرضه ای که از یونان خریداری شده و اینک در بانک مرکزی نگهداری می شوند، تسهیلاتی قائل شویم» صندوق بین المللی پول، کمیسیون اتحادیه اروپا، فاعالان احزاب محافظه کار و سوسیال دموکرات- یعنی کاست فعالان اتحادیه اروپا، اتفاق نظر دارد که: یونان باید امروز همچون دیروز در مسیر «اصلاحات» حرکت کند و به بازی «اعتبارهای کمکی» و اخاذی تن در دهد.
سرکشی یا تسلیم
آزمون تسیپراس که می خواست صرفا با اعلام پایان بخشیدن به مسیر صرفه جوئی زعمای اتحادیه اروپا را به لرزه در آورد و مجبورشان سازد به سرمیز مذاکره بازگردند، پیش از آن که او اصلا آغاز به کار کرده باشد، با شکست مواجه شد. بی تردید برای آن که او بتواند در یونان حفظ آبرو کند پیشنهاد هائی به او خواهند کرد، فعلا صحبت از افزودن برمدت باز پرداخت و دادن اندکی تخفیف در ربح وام ها مطرح است. آما آنچه روشن است این است که یک چرخش اساسی در مسیر – برگشت دادن آنچه حذف شده، یا بخشودن بدهی ها …- با مقاومت سرسختانه کشورهای اصلی منطقه یورو روبرو خواهد شد.
در واقع سیریزا در برابر یک انتخاب ناخوشایند قرار گرفته «یا باید قول هائی را که قبل از انتخابات داده فراموش کند و یا گامی فراتر رود و ترک عضویت در اتحادیه اروپا و خروج از منطقه یورو را مطلقا رد نکند. برای در پیش گرفتن این راه هم اکنون حزب دیگری نیز آماده است. حزب کمونیست یونان. «دیمیتریس کوتزومپاس» دبیر کل این حزب در نخستین موضع گیری پس از انتخابات و ارزیابی از آن گفت اولا از این که مردم دست رد به سینه دو حزب محافظه کار نِآ دموکراتیا و حزب سوسیال دموکرات پاسوک زده اند خوشحال است و در عین حال همکاری با حزب سیریزا نیز برای حزب کمونیست غیر ممکن است چون این حزب «در خیابان یک طرفه اتحادیه اروپا حرکت می کند.»
بدلیل موضع قاطع حزب کمونیست یونان از یکسو و موضع قاطع حزب سیریزا از سوی دیگر که نمی خواهد موضع اروپائی خود را رادیکال تر کند، فعلا همکاری بین سیریزا با مقتدر ترین نیروی چپ در یونان ممکن نیست و سیریزا برای حکومت بر کشور همکاری با حزبی را گزیده است که در آنسوی طیف سیاسی قرار دارد.
ائتلاف با پوپولیست های راستگرا
سیریزا با دراختیار داشتن فقط 149 کرسی از مجلس نتوانست به اکثریت مطلق دست یابد و همان صبح دوشنبه به جستجوی حزبی که برا ی ائتلاف مناسب باشد پرداخت. و فورا آن را پیدا کرد. چون امکان انتخاب زیاد نبود. دو حزب محافظه کار و حزب سوسیال دموکرات احزابی نیستند که حاضر به مخالفت با برنامه صرفه جوئی اقتصادی باشند، حزب کمونیست نمی خواست، حزب نئو نازی ها و کرسی آویگو اصلا مطرح نبودند.
بنا بر این آنچه باقی میماند حزب «یونانی های مستقل » بود. این حزب را » پانوس کامنوس » در سال 2012 که با حزب خود نآدموکراتیکا ، بر سر مخالفت با برنامه ریاضت اقتصادی، اختلاف پیدا کرد، تاسیس کرد. بنا بر این، این حزب پوپولیست راستگرا در یک مورد با برنامه حزب سیریزا هماهنگ است : چون این حزب هم خواستار پایان یافتن دستورهای بروکسل است. البته مواضع دیگر این حزب نیز مواضعی نیستند که در دراز مدت با مواضع حزب سیریزا هماهنگ باشند. مثلا: در مورد همجنس گرایان ، در ارتباط با کلیسای ارتدکس و مهاجران.
گذشت زمان نشان خواهد داد حزبی که سیریزا برای دست یافتن به اکثریت، انتخاب کرد کمترین مشکلات را برای این حزب فراهم خواهد کرد یا این که سیریزا به حزبی که تا حدود زیادی راستگراست امتیازاتی خواهد داد، این نکته ایست که در آینده روشن خواهد شد. در هر حال تحرکی در سیاست داخلی یونان پدید آمده است. و از سوی دیگر پیروزی چپ ها می تواند بر انتخابات دیگر کشورهای حاشیه ای اروپائی که آنها نیز با مسائلی مشابه مسائل یونان روبرو هستند، تاثیراتی داشته باشد.
http://www.hintergrund.de/201501263396/politik/politik-eu/austeritaetskurs-abgewaehlt.html
انتخابات امروز برگزار می شود یونانی ها به امید نجات دست به دامن «سیریزا» می شوند!
انتخابات امروز برگزار می شود
یونانی ها به امید نجات
دست به دامن «سیریزا» می شوند!
یونگه ولت – گزینش و ترجمه رضا نافعی
یونان یک روز پیش از انتخابات. فقر و شکاف اجتماعی مهر خود را بر جبین جامعه کوبیده است. «سیریزا» رهبر چپ یونان که بخت اول در انتخابات امروز (یکشنبه) در یونان است، قول داده در صورت پیروزی در انتخابات تغییراتی اساسی را در یونان ایجاد کند. اما حزب کمونیست این کشور معتقد است دیکتاتوری سه جانبه کمیسیون اتحادیه اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول ادامه خواهد یافت.
پس از 6 سال ریاضت اقتصادی، امروز یونان از لحاظ اقتصادی و اجتماعی بر لبه پرتگاه سقوط ایستاده است. گروه کنترل یونان موسوم به » تروئیکا» که عبارتند از نمایندگان کمسیون اتحادیه اروپا، نمایندگان بانک مرکزی اروپا و نمایندگان صندوق بین المللی پول، از شش سال پیش، از زمان آغاز باصطلاح بحران مالی، در عمل در باره بودجه یونان تصمیم گرفته اند، یعنی در مورد تقریبا تمام بخش های مهم سیاست اقتصادی، مالی، اجتماعی و فرهنگی این کشور. در یک کلام: در حال حاضر یونان فاقد دولت مستقل است.
احزابی که در انتخابات شرکت می کنند عبارتند از حزب راستگرای محافظه کار «پاسوک» حزب سوسیال دموکرات «سیریزا» (مرکب از ائتلاف رادیکال های چپ)، حزب «آنل» (یونانی های مستقل) حزب فاشیستی «سحرگاه طلائی» حزب چپ دموکرات بنام «دیمار»، حزب کمونیست یونان و حزب تازه تاسیس «جنبش دموکرت ها و سوسیالیست ها» . در این انتخابات 10 میلیون یونانی بالاتر از 18 سال حق رای دارند. ( تنوع احزاب باعث پراکندگی آراء مردم و به سود حزب راستگرای حاکم تمام نخواهد شد؟ این از مهم ترین سئوالات در ارتباط با انتخابات یونان است- م)
اوضاع اجتماعی
دولت ائتلافی راست محافظه کار اجرا کننده سیاست ریاضتی «تروئیکا» یونان را به ورطه فقر فزاینده افکند. 237 میلیارد «کمک مالی» اتحادیه اروپا در درجه اول در اختیار بانک های بزانو در آمده ای قرار گرفت که صاحبان آنها و یا سهامداران آنها آلمانی، فرانسوی و یا تابع کشور دیگری اند. از این کمک ها نه تنها چیزی نصیب مردم یونان نشد بلکه برعکس مردم با پرداخت انواع مالیات های تازه و کاهش دستمزد مجازات هم شدند. گفته می شود مردم در 20 بیست سال گذشته «فراتر از در آمد خود خرج کرده اند» و حالا باید آن را پس بدهند. این جمله وزیر خارجه سابق یونان از حزب سوسیال دموکرات در اذهان مردم یونان حک شده است » آن پول را همه با هم بلعیده ایم».
حاصل این اجبار به صرفه جوئی این شده که امروز طبق آمار رسمی میزان بیکاری به قریب 30 درصد رسیده است. بیکاری در میان جوانان بین 18 تا 25 سال رسما 55 در صد و در واقع بین 65 تا 70 در صد است. یعنی از سال 2010 تا کنون دو برابر شده است. تنها در بخش دولتی 400 هزار شغل قربانی فرمان های » تروئیکا» شده است.
در این وضعی که حتی صندوق بین المللی پول آن را فاجعه آمیز می داند دستمزدها و حقوق کارمندان نیز کاهش یافته است. شاغلان باید 20 در صد کاهش مزد و حقوق را تحمل کنند، حداقل دستمزد بنا به فرمان «تروئیکا» 22 درصد کاهش و به 586 یورو تنزل یافته است. پایگاه اینترنتی «ژمان فورن پالیسی» در سپتامبر گذشته خبر داد که » اقتصاد سیاه» به 25 در صد از تمام مشاغل راه یافته است.
در اثر فرمان های «تروئیکا» امروز در حدود 30 در صد از مردم یونان فاقد بیمه سلامتی هستند. از جمله تصمیم های بیمارستان های بزرگ آتن و دیگر شهرها این است که معالجه سرطان را بدلیل گرانی دارو های از برنامه درمانی خود حذف کرده اند. بسیاری از ساختمان های مرکزی شهر آتن در این زمستان نیز مجبورند از گرم کردن ساختمان چشم بپوشند زیرا هزینه برق یا دیگر مواد گرم کننده قابل پرداخت نیستند. افراد سالمند که برای گرم کردن خود به بخاری های خود ساخته هیزمی روی می آورند بر اثر مسمومیت می میرند، کلاسهای درس جوانان در مدارس فاقد بخاری هستند، مرگ و میر کودکان بشدت رو به افزایش است…
جو حاکم بر کشور
عابران خیابان های آتن اعم از توریست یا غیر توریست در زمستان امسال و سال گذشته با صحنه ها غم انگیزی روبرو شدند و می شوند: پیرزنی در کنار خیابان به اتومبیلی تکیه داده و اشک میریزد. بارانی سیل آسا می بارد. عابران می ایستند، از پیر زن می پرسند چه شده؟ و او می گوید «داروخانه داروئی که می خواهم بمن نمی دهد. پولم کافی نیست.» چند نفری دست در جیب می کنند، با او به داروخانه می روند و دارو را می خرند.
روزنامه نگاری می خواهد به دیدن دوستان قدیمی اش که در برجی در چهار راه اومونیا در مرکز شهر زندگی می کنند برود. آسانسور کار نمی کند. از پله ها می رود، به طبقه هفتم. گئوگیا بناکیس، مادر یک خانواده پنج نفره در را باز می کند. از دوست و مهمان خانواده عذر خواهی می کند، خانه سرد است. ساکنان ساختمان امسال هم مثل پارسال تصمیم گرفته اند زمستان را بدون شوفاژ بگذرانند. پولی برای خرید نفت نیست. اعضای خانواده هر یک پتوئی به خود پیچیده، در اتاق کوچک نشمین دور یک بخاری کوچک برقی نشسته اند. چون مهمان می آید بخاری روشن کرده اند. سه دختر جوان خانواده سرفه می کنند. آنها و برادرشان بیکارند. در آمدشان همان حقوق اندک بازنشستگی مادر است. می خواهند هفته آینده با قایق به جزیره کرتا و خانه پدر بزرگ اسباب کشی کنند. پدر بزرگ بخاری چوبی دارد، چوب هم دارد. از درختان زیتون. پول خرید بلیط را هم قرض کرده اند.
به شهرک واموس در کرتا که وارد می شوی، در همان اول راه قهوه خانه «زیسترنه بلوموسفیس» قرار دارد. آنجا هرشب 8 تا 10 مرد و یک زن دور بخاری دستی «زومبا» که با چوب زیتون گرم می شود، گرد هم می آیند. در محل اسم این گروه را گذاشته اند «بولی» یعنی پارلمان، چون آدم هائی که آنجا جمع می شوند درس خوانده اند و برای ایجاد کار در آن روستا ابتکاراتی به خرج داده اند. برای گردشگری، تولید روغن زیتون و مشتقات آن در رستوران ها. برخی از افراد » بولی» از نسل «انقلاب» دانشجوئی سالهای «68» هستند، که در آتن به دانشگاه رفته اند و حالا بعضی از آنها بازنشسته شده اند. آنها «چپ هآ» را انتخاب می کنند. دو نفرشان بین سالهای 1981 با «پاسوک» ( سوسیال دموکراتها) شروع کردند، سه نفر با حزب کمونیست، بقیه هم گاه اینور گاه آنور بوده اند. آ ا فکر می کنند که » سیریزا » می تواند امیدی باشد. با موضع حزب کمونیست که مخالف شرکت در دولت است، چون می خواهد به خود وفادار بماند، تفاهم دارند. گرچه آن را نادرست می دانند. جو حاکم بر قهوه خانه خوب نیست. اسپیرو صاحب قهوه خانه می گوید، امید هم از آن حرف هاست. چه امیدی؟
ساخاریاس، هنرمند است، اهل موسیقی است، اوائل چهل است، چنگ می نوازد، سفرهای زیادی کرده، از آتن آمده است. پدرش در دوران خونتای نظامی صدمات زیادی خورده است. بنظر او سقوط حکومت خونتا می توانست برای یونان آغاز دوباره ای باشد. سیاستمداران تبعید شده که خود مسئول کودتای سرهنگان بودند از خارج بازگشتند. فساد و پارتی بازی مثل همیشه ادامه پیدا کرد. کلیسا چه کرد؟ مثل همیشه و همه جا، هرجا دزدی و کلاهبرداری می شود کلیسا هم هست و همراه با گسترش نژادپرستی و ضدیت با یهود. ساخاریاس به احزاب اعتقاد ندارد، به آنچه که خیلی شیک و بِی آزار دموکراسی پارلمانی خوانده می شود. با وجود این رای خواهد داد. احتمالا به سیریزا. او نومید است. چون فکر نمی کند سیریزا بتواند آنچه را که می گوید عملی کند.» اگر او (رهبر سیریزا) جرئت بخرج ندهد و سر حرفش نایستد، کلک چپ کنده است». همین نگرانی را با کمونیست ها هم دارد، که در جوانی با آنها در تظاهرات شرکت می کرد.
احزاب
طبق آخرین نظرپرسی ها توسط موسسات بی طرف موفقیت سیریزا و رهبر آن تسیپراس قطعی است. روزنامه توبیما «گام» ناشر افکار لیبرالهای با فرهنگ تسپیراس و ائتلاف چپ رادیکال آو را » امید چپ » می خواند. روزنامه ئی آوگی ( صبح ) که به سیریزا نزدیک است می نویسد : «سیریزا یعنی امید به تحول اجتماعی» . روزنامه کمونیستی ریزوسپاستیس – روی هم رفته – همه چیز را سیاه می بیند.
http://www.jungewelt.de/2015/01-24/008.php
در آسیای مرکزی علیه اتحادیه اقتصادی «اروآسیا» داعش وارد میدان جنگی می شود
در آسیای مرکزی
علیه اتحادیه اقتصادی «اروآسیا»
داعش وارد میدان جنگی می شود
ریانوستی – گزینش و ترجمه رضا نافعی
بنا به گزارش نشریه نساویسیمایا گاستا- قرقیزستان برای مقابله با فعالیت های فزاینده گروه تروریستی داعش در آسیای مرکزی، برنامه تشدید حفاظت های مرزی خود را تدارک می بیند.
«قدیر مالیکف» کارشناس و تحلیلگر قرقیز گفت:
جهادگران اسلامی قصد دارند «فرغانه» واقع در جنوب قرقیزستان و ازبکستان را بی ثبات کنند.
«عثمان گسی» رهبر جنبش اسلامی ازبکستان در سپتامبر گذشته خبر از اتحاد با داعش داد. از این رو باید برنامه » منفجر کردن» ازبکستان را جدی گرفت. کل منطقه آسیای مرکزی با خطر روبروست.
«آلکساندر سوبجانین» رئیس اداره مطالعات استراتژیک روسیه در مناطق مرزی نیز گفت:
داعش ساخته سازمان اطلاعاتی آمریکاست. داعش ظاهرا از سوی عربستان سعودی حمایت می شود. گرچه تمام کشورهای سلطنتی وهابی در خلیج فارس استقلال اقتصادی دارند ولی فاقد سیاست نظامی مستقل هستند. در عربستان، قطر و کویت دهها پایگاه نظامی آمریکا مستقر هستند. اهداف کلی آنها از ایجاد بی ثباتی در ازبکستان فراتر می رود. در ماه دسامبر دو ویدئو در اینترنت به نمایش گذاشته شد که در قزاقستان سر و صدا بر پا کرد. در این ویدئوها نشان داده می شد که چگونه به جوانان قزاقستان آموزش های نظامی داده می شود. صرفنظر از آنچه که سیاستمداران قزاقستان در باره خط مشی کشور خود می گویند – آمریکا و همپیمان های وهابی آنها تصمیم خود را گرفته اند. بر اساس این تصمیم قزاقستان کشوری نیست که بتواند به حال خود رها شود. این کشور باید بی ثبات شود تا جلوی گسترش اتحادیه اقتصادی اروآسیا گرفته شود.
http://de.sputniknews.com/zeitungen/20150121/300711743.html
مقدمات اشغال دوباره نظامی – سیاسی عراق
مقدمات اشغال دوباره
نظامی – سیاسی عراق
یونگه ولت- گزینش و ترجمه رضا نافعی
پس از » تسخیر دوباره» و خزنده عراق توسط آمریکا، از جمله به بهانه مقابله با داعش، روز دوشنبه نیروهای زمینی کانادا به دخالت مستقیم در جنگ با شبه نظامیان داعش دست زدند. ماموریت رسمی سربازان کشورهای غربی در عراق فقط آموزش دادن به سربازان عراقی است. از آنجا که آمریکا هماهنگ کننده هر اقدامی است که در عراق صورت می گیرد، می توان حدس زد که دخالت مستقیم سربازان کانادائی در این جنگ، در واقع آزمونی بوده است برای سنجش واکنش افکار عمومی آمریکا در برابر دخالت مستقیم «مشاوران» نظامی آمریکا در این تقابل. رگبار گلوله هراس انگیزعملیات وحشیانه داعش که این بار واقعیت داشت، همراه با تبلیغات ضد اسلامی، بخش مهمی از مردم غرب را تا آنجا آماده کرد که خود خواستار شرکت دوباره نیروهای نظامی غرب در عراق شوند. در عین حال کنگره آمریکا و همپیمانهای آمریکا مبارزه با تروریسم را در اولویت درجه اول قرار دادند. متخصصان جنگ روانی می توانند از نتیجه کار خود راضی باشند. از برکت وجود کشور اسلامی (داعش) حالا نیروهای نظامی آمریکا می توانند بدون واهمه از انتقاد داخلی و بین المللی دوباره در عراق زمام کارها را بدست گیرند و واشنگتن تعیین کننده خط مشی سیاست داخلی و خارجی در بغداد باشد. در این داستان موفقیت آمیز- دست کم از منظر ژئواستراتژی آمریکا- خبر Zero Hedge قرار می گیرد که یک تارنمای آمریکائی برای امور مالی و اقتصادی است با این مضمون که عبدالله البغدادی رهبر هراس انگیز کشور اسلامی (داعش) احتمالا آنقدر ها هم که می گویند بد نیست.
«زرو هج» به مقاله ای اشاره می کند که در نیویورک تایمز در 18ژوئیه 2007 در باره «مرد مرموز عراقی با نام عبدالله رشید البغدادی منتشر شد. مردی که در آنزمان بعنوان رهبر کشور اسلامی در عراق یکی از بد نام ترین گروههای شوروشی معرفی شد که مورد حمایت علنی القاعده قرار دارد. بر خلاف ادعای مقامات عراقی که گفتند او در ماه مه 2007 کشته شده» نیویورک تایمز نوشت بنظر می رسد که بغدادی صحیح و سالم بکار خود ادامه می دهد. اینک ژنرال «کوین برگنر» بالاترین سخنگوی نظامی آمریکا در عراق نظریه تازه ای برای جان سختی باور ناپذیر البغدادی ارائه کرده است باین معنی که: چنین شخصی اصلا از اول وجود خارجی نداشته است. بگفته ژنرال برگنر، البغدادی یک موجود خیالی بوده و پیام های ویدئوئی که بنام او منتشر می شد با صدای یک هنرپیشه سالخورده بوده است.
امروز نام البغدادی رهبر کشور اسلامی همه جا هست و وسیله ایست برای بسیج در جنگ تازه ای در عراق. ولی اگر خلیفه در سال 2007 یک موجود خیالی بوده، امروز چیست و کیست؟ هیولائی ساخته و پرداخته در آزمایشگاه جنگ روانی در پنتاگون، برای داغ کردن هیستری تروریستی ضد اسلامی؟ آنچه مسلم است این است که بوجود آوردن نفرت علیه یک رهبر شیطان صفت در یک آدم ساده معمولی آسان تر است تا علیه مقوله بی سر و شکلی بنام «اسلام رادیکال». باید از اوباما پرسید.
https://www.jungewelt.de/2015/01-22/068.php?print=1
دیدگاههای اخیر