نمونه دمکراسی در اروپا- کودتای نرم در پرتغال از بیم تشکیل دولت ائتلافی چپ
نمونه دمکراسی در اروپا-
کودتای نرم در پرتغال
از بیم تشکیل دولت ائتلافی چپ
یونگه ولت – گزینش و ترجمه رضا نافعی
پرتغال هنوز هم در واقع ورشکسته است. اما این کشور از لحاظ سیاسی نقش پیشگام را بازی می کند- چون بنا به فرمان رئیس جمهور ، دموکراسی در پرتغال صاف و ساده، برافتاد.
از انتخابات مجلس در 4 اکتبر، چشم انداز سیاسی این کشور بگونه ای اساسی تغییر کرده است. «آنیبال کاواکو سیلوا» رئیس جمهور پرتغال، خیلی راحت قانون اساسی را لغو کرد. چرا ؟ تا نگذارد یک دولت ائتلافی با شرکت سوسیالیست ها، کمونیست ها و بلوک چپ های پرتغال، که در پارلمان اکثریت را در اختیار دارند زمام دولت را بدست گیرد.
رئیس جمهور با کمال افتخار به ستایش از کار خود یعنی زیرپا نهادن قانون اساسی پرداخت و آن را دفاع از دموکراسی لقب داد. به نظر می رسد رسانه های آلمانی که متعلق به کنسرن ها هستند و خود را «رسانه های با کیفیت» و «رسانه های معتبر» لقب می دهند، نمی خواهند اشاره ای به این کودتای رئیس جمهور » سیلوا» بکنند. در حالی که این کار تاثیرات بعدی خواهد داشت.
پرتغال یکی از کشورهای «پی ایگس» (پرتقال، ایرلند، ایتالیا، یونان، اسپانیا) است. یعنی کشورهائی که آثار تخریبی بحران یورو بر ساختار اجتماعی، شرائط اشتغال و شرائط زندگی مردم در آن ها کشورها مصیبت بار بوده است. میزان بدهی پرتغال 130 درصد بیش از تولید ناخالص ملی آن کشور است. پرتغال و یونان، در قیاس با دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا سنگین ترین بدهی ها را دارند. اینک چنین بنظر می رسد که پرتغال از فیض مراحم بروکسل در راه رسیدن به دیکتاتوری نئولیبرال است.
چرا » رسانه های باکیفیت» آلمان عموما علاقه ای به این فاجعه نشان نمی دهند؟ ظاهرا دلیلش نبودن یک قدرت سیاسی نیرومند در پرتغال است ، نظیر آنچه قبلا در یونان بود یا هم اکنون در پودموس دراسپانیا می بینیم. از این رو آژیر خطر را بصدا درنیاوردند…
چون ضروری هم بنظر نمی رسید، در آن وقت، جبهه چپ پرتغال چنان نفاق زده بود که موضوع تغییر سیاست در آن کشور اصلا مورد بحث نبود. دست کم دویچه وله –صدای آلمان – اینطور فکر می کرد. که البته اشتباه است.
احزاب چپ پرتغال تلاش کردند و در کنار هم قرار گرفتند تا با اکثریتی که بدست می آورند: «مسیر سیاسی را تغییر دهند. سیاست ریاضت اقتصادی را طرد کنند و به » دفاع از دولت رفاه » روی آورند.
در عین حال اتحادیه اروپا، برلن و صندوق بین المللی پول به سیاست خصوصی سازی اموال ملی پایان دهند و سرمایه گذاری در علوم، نوآوری، آموزش و فرهنگ فزونی یابد.
آنچه در صدر برنامه قرار داشت کنار نهادن نقشه » تروئیکا» (اتحادیه اروپا، بانک مرکزی اروپا، صندوق بین ال مللی پول) و » بودجه صرفه جوئی» تحمیل شده به پرتغال برای سال 2016 بود. پرزیدنت سیلوا مانع اجرای این برنامه شد .
کابینه قبلی به رهبری » پدرو پاسوس کوئلهو» باید بعنوان دولت اقلیت بکار خود ادامه دهد. چنان که مشاهده می شود «شرایط یونانی» نباید دو مرتبه بوجود آید.
«یونگه ولت» از آغاز سال جاری بارها توضیح داده است که چرا برلین و بروکسل با چنان سختی در برابر یونان ایستادند.
تمام مذاکرات از همان آغاز محکوم به شکست بودند، زیرا هیچگاه «راه پایداری» بسوی بهبود اقتصادی و اجتماعی به یونان نشان داده نشد، زیرا یگانه راهی که برای آینده یونان در نظر گرفته شده بود راه تبدیل یونان به یک مستعمره بدهکار بود.
این که سرنوشت بخش عمده مردم یونان چیست و چه خواهد بود برای برلین بی اهمیت بود. آنچه اهمیت درجه اول داشت این بود که کشورهای بزرگتر و مهم تر اتحادیه اروپا به فکر تکرار سیاست سیریزا و مراجعه به افکار عمومی و انجام رفراندم نیفتند.
اما با ائتلاف نیروهای چپ در پرتغال معلوم شد انچه برسر یونان آمد: صف های طولانی در برابر باجه های خودپرداز بانک ها ، قفسه های خالی سوپر مارکت ها و… بحد کافی برای چپ های پرتقال درس عبرت نشده است.
ولی برای پرزیدنت سیلوا چرا. دست کم اظهاراتی که او برای توجیه گام خطیری که برداشت می تواند آدمی را به این نتیجه برساند. سیلوا گفت:
«طی چهل سال حکومت دموکراسی در پرتغال هیچ حکومتی نیازمند به کمک گرفتن از نیروهای ضداروپائی، نیروهائی که مخالف قرار داد لیسبن، مخالف پیمان مالی و پیمان ثبات و رشد هستند و می خواهند اتحادیه پولی اروپا را از بین ببرند و پرتغال را از حوزه یورو خارج سازند و خواستار انحلال ناتو هستند، نبوده است». سیلوا گفت او به این کار ندارد که این دموکراسی هست یا دموکراسی نیست. او نمی خواهد که حکومت در دست کمونیست ها و نیروهای چپ باشد. چرا؟ دلیلش را در جمله بعد گفت : «در محدوده اختیاراتی که قانون به من داده است وظیفه من آنست که هرچه از دستم بر می آید بکنم تا موسسات مالی، سرمایه گذاران و بازارها آن را بد تعبیر نکنند».
روزنامه انگلیسی «تلگراف» در 23 اکتبر به درستی چنین نوشت: برای نخستین بار، از زمان ایجاد اتحادیه پولی اروپا یک کشور عضو این اتحادیه با توسل به حفظ منافع ملی اعلام کرد احزابی که به اروپا خوش بین نباشند نمی توانند زمام قدرت را بدست گیرند.» بنظر می رسد که اینک برلین و بروکسل کنترل کامل سیاسی حوزه اروپا را در دست دارند.
سکوت حاکی از تایید برکودتای پرتغال بسیار گویاست. نتیجه پرگوئی های دائمی در باره «اروپای نوین» این شد که دموکراسی برای منتقدان چپ گرای یورو ملغی شد. احتمالا اصل دموکراسی برای همه از آغاز هم هیچگاه جدی نبوده است.
زمینه های رشد دوباره فاشیسم در آلمان چیست؟
زمینه های رشد
دوباره فاشیسم
در آلمان چیست؟
اشپیگل آنلاین- گزینش و ترجمه رضا نافعی
وقتی اجزاء سازنده سیاست عبارت باشند از ناامیدی، دروغ، نفرت و خشونت، آن وقت فاشیزم پدید می آید. در آلمان باز کار به اینجا کشیده است. متاسفانه وقتی ملت در صدد پژوهش علت ها بر می اید از فرورفتن به اعماق خودداری می کند.
» این یک آلمان خوب است، بهترین آلمانی است که ما تا کنون داشته ایم» این سخنی است که «یواخیم گاوک»، رئیس جمهور آلمان، سال گذشته بیان کرد. جمله قشنگی است. مردم گاوک را دوست دارند چون از این حرف های قشنگ می زند. گاوک چرب زبان است. و مردم آلمان همزبان با رئیس جمهور شان مجیز آلمان خود را می گویند. این خود ستائی ها شاید ناشی ازآن آرزوی عجیب و غریب است که در جمله » پایان تاریخ » نهفته است: به این معنی که سرانجام همه چیز برای همیشه پایانی خوش یافته است.
اما دیرزمانی است که پی برده ایم تاریخ به پایان خود نرسیده است – بویژه برای آلمانی ها.
ما هم اکنون به چشم خود میبینیم که بخشی از تاریخ زنده می شود : فاشیسم.
وقتی اجزاء سازنده سیاست عبارت باشند از ناامیدی، دروغ، نفرت و خشونت آن وقت فاشیزم پدید می آید. آن کس که فکر می کرد تاریخ تکرار نمیشود ، اشتباه کرده است.
پرولتاریای خدماتی
واکنش آلمان لیبرال چگونه است؟ راست ها با تنفر و انزجار مردم روبرو هستند ، مردم به آنها دشنام می دهند و آنان را احمق می خوانند. از زوال فرهنگ بورژوائی ابراز تاسف می شود. از فقدان مدارا ابراز تاسف می شود. تقصیر را از اینترنت می دانند، یا از تربیت بد. اما این ها علائم هستند نه علت ها. شگفت انگیز است که در پی یافتن علت ها نیستند. چرا؟ چون ما از یاد برده ایم که علت را باید در مقوله اقتصاد اجتماعی بجوئیم. یا جرات این کار را از دست داده ایم.
آن کس که فکر می کند منشاء نفرت اینترنت است یا تربیت غلط و یا ناشی از نشستن پای تلویزیون است باید نوشته های » هاینس بوده » را بخواند . او جامعه شناس است و در ماه سپتامبر مطلبی در روزنامه «فرانکفورته آلگماینه » نوشت و بجای خواهش و تمنا به تحلیل پرداخت.
او به توصیف طبقه تازه ای پرداخت : پرولتاریای خدماتی. این ها کسانی هستند که بسته های پستی را به این سو و آنسو می برند، خانه ها و قطار ها را نظافت می کنند، در سوپر مارکت ها قفسه ها را پر می کنند و پشت صندوق ها نشسته اند. آنها هفته ای 40 ساعت ، 50 ساعت کار می کنند تا شاید ماهی 900 و یا احتمالا 1100 یورو مزد دریافت کنند. 12 تا 15 درصد از شاغلان به کار در آلمان همین ها هستند، یعنی5- 6 میلیون نفر. کارشان آسان تر ساختن زندگی برای دیگران است، برای آنها که در اقتصاد جهانی شده ، هنوز می توانند خود را سرپا نگه دارند. اما پرولتاریای خدماتی خود بهره ای از جهانی شدن نمی برد، از رشد اقتصادی و از حداقل دستمزدها بی بهره است.
برای این ها » اوارگانی» که امروز صد هزار، صدهزار وارد آلمان می شوند، نه تنها منشاء خطر فرضی بلکه خطری واقعی محسوب می شوند – چون این ها ارتش ذخیره ای هستند که هر لحظه حاضرند جای آنها را بگیرند.
تلخکامان
» بوده» سپس به توصیف کسانی می پردازد که آنها را » تلخکامان» می نامد. کسانی که «برغم آموزش خوبی که دیده اند و آمادگی زیاد برای عرضه خدمت دارند در جائی که – در قیاس با دیگران – حقشان است قرار نگرفته اند. کسانی که از رفاه با خطر روبرو شده خود نمی توانند لذت ببرند، زیرا دائم آن را در خطر می بینند. ده در صد هم این ها هستند.
اینها همراه با دیگر قشرهای تحتانی جامعه می شوند 10 میلیون نفر که جامعه شناس آلمانی آنها را کسانی می داند که حاضرند به » ائتلاف وحشت » بپیوندند. این ها در همه جای جامعه پخشند. او می نویسد:» وقتی پرولتاریای خدماتی» و آنها که در رفاه خود را در خطر می بینند علیه نظام با هم متحد شوند ، کشور در وضع دشواری قرار می گیرد.
این مردم در عصر خود بهینه سازی در برابر آئینه که می ایستند می بینند : جای چندانی برای خود بهینه سازی باقی نمانده است. آنها معیار هائی را که در این جامعه ملاک تشخیص ارزش برتر است می شناسند و می د انند که جای آنها کجاست. ماهیت دموکراسی در جامعه نولیبرال ما را می شناسند : از منظر این مکتب انسان برابر است با ارزش اقتصادی اش . ارزش هائی چون کرامت انسانی، آزادی، عدالت – همه معنائی دیگر می یابند. بعبارت دیگر فاقد ارزش هستند.
کسی که رفاه را از دست داد ، دیگر هیچ چیز ندارد
لیبرالیسم نو به انسان باورانده که نماینده عقل عینی است. ولی این یک ایدئولوژی توتالیتر است. این ایدئولوژی خواستار تسلط بر انسان در کلیت آن و مستولی شدن بر کلیت انسان است. از این رو آن کس که در لیبرالیسم شکست بخورد شکستش مطلق است.
یاد آوری وظیفه، قانون اساسی و همدردی با کسانی که در این نظام شکست خورده اند چه معنائی می تواند داشه باشد؟ این نظامی است که هر ارزشی را نفی می کند مگر ارزش اقتصادی را. نظامی است که هر پدیده همگانی را بی حرمت می کند، نه نیازی به روشنفکر دارد، نه ارزشی برای مردم بعنوان شهروند قائل است.
یگانه تعهدی که این نظام خود را به آن متعهد می داند و قولش را داه است رفاه مادی است، حال اگر این قول را هم براورده نسازد چه برایش باقی خواهد ماند؟ هیچ. فاصله از این هیچ تا فاشیزم فقط یک گام کوچک است. تعداد زیادی که روبه افزایش هم هستند، هم اکنون در شهر» درزدن » آلمان و دیگر جا ها ، در کار برداشتن همین گام کوچک هستند.
اما آلمان لیبرال که از زیاده روی های راست گرایان در خشم است ترجیح می دهد به عمق رویدادها ننگرد .
URL:
روسیه در سوریه به برتری نظامی امریکا خاتمه داد!
روسیه در سوریه به برتری
نظامی امریکا خاتمه داد!
یونگه ولت – ترجمه و تدوین رضا نافعی
در کنفرانس «والدای» (که هفته گذشته در سوچی روسیه با حضور پوتین برگزاری شد و علی لاریجانی رئیس مجلس نیز در آن شرکت کرده بود) کاملا مشهود بود که پرزیدنت پوتین از آنچه در عرصه سیاست خارجی روی داده و آن ضربه کاری که در سوریه زد خرسند است. دخالت نظامی هماهنگ با حقوق بین المللی و منشور سازمان ملل متحد.
در دوازدهمین دیدار سالانه باشگاه بین المللی مباحثات موسوم به «والدای» که در «سوچی» واقع در روسیه برگزار شد، پرزیدنت پوتین انتقاد جدی خود را از استراتژی نظامی و سیاست خارجی آمریکا و ناتو بی پرده بر زبان آورد. از جمله گروههای تروریست فعال در سوریه را «ملایم» دانستن، که کاری است بکلی خلاف تدبیر و عقل سلیم . و نیز نقشه پردازی های سبکسرانه غرب برای جنگ اتمی یا بکار بستن ضربات خلع سلاح کننده غیر اتمی که تاثیرات آن با سلاح های اتمی یکسان است. روز پنجشنبه در عین حال کاملا مشهود بود که پوتین از بازگشت روسیه به صحنه سیاست جهانی خرسند است. مسکو در بهار سال 2014 با اقدامی قاطعانه مانع دست درازی نظامیان غربی به پایگاه دریائی استراتژیک روسیه در شبه جزیره کریمه شد. کار دیگری که پوتین کرد این بود که نگذاشت گروههای فاشیستی که در خدمت آمریکا، اتحادیه اروپا و کودتاچیان کیف هستند در اوکرائین شرقی قدرت را بدست گیرند.
اما پیروزی سد شکن و بزرگ حاصل عملیات غافلگیرانه تاکتیکی ، استراتژیک و سیاسی مسکو در کنار دولت سوریه بود که استراتژیست های غرب را نیز به تحسین ناخواسته برانگیخت. هدف این عملیات در درجه اول ترکیۀ عضو ناتو، عربستان سعودی و قطر بودند که ترویست ها را مسلح می ساختند، هزینه های آنها را می پرداختند و به آنها آموزش نظامی می دادند، تروریست هائی که وظیفه آنها سرنگون ساختن بشار اسد بود.
روز جمعه پایگاه اینترنتی Zero Hedge از آمریکا نوشت البته » استراتژی تاسف انگیز، مضحک و عجیب و غریب آمریکا و همپیمانهای محلی اش در سوریه پیروزی را برای پوتین آسان ساخت. هر کسی که قادر به تفکر استراتژیک باشد تشخیص می دهد که واشنگتن در اثر اتحاد های ناروشن خود با گروههای مختلف افراطگرایان خشن، وضعیتی بوجود آورده که سوریه را دو دستی تقدیم می کند». واقعیت این است که روسیه می تواند، در حالی که مردم در خاورنزدیک برایش کف می زنند حضور خود را در بسیاری از کشورهای منطقه توسعه بخشد. در عین حال – برخلاف آمریکا- بگونه ای موثر با تروریسم هم بجنگد. واشنگتن، ریاض، آنکارا و دوحه باید درمانده و عاجز ناظر آن باشند که نیروهای افراطگرائی که به نیابت از سوی آنها در میدان بودند چگونه با همکاری نیروی هوائی روسیه و نیروی ارتش سوریه از هوا و در زمین له می شوند. مسکو می تواند تصور کند که غرب و همپیمانهایش دست به هیچ کاری نخواهند زد که نشان از حمایت مستقیم از تروریست ها داشته و علیه روسیه باشد- زیرا نتیجه چنین کاری در هم شکستن غیر قابل کنترل آبرو و حیثیت آمریکا خواهد بود با عواقبی غیر قابل کنترل در سراسر جهان و همچنین در عرصه سیاست داخلی آمریکا.
نطقی که پوتین در «والدای» ایراد کرد با توجه به این پس زمینه بود. رئیس جمهور روسیه یاد آور شد که عملیات نظامی بنا به تقاضای دولت قانونی سوریه صورت گرفته و بنا بر این از لحاظ حقوق بین المللی قانونی و مطابق با منشور سازمان ملل است. یگانه هدف روسیه در سوریه «کمک به استقرار دوباره صلح است». نخستین تفسیر Zero Hedge از این سخن پوتین در «والدای» این است» او بی تردید واقعیت را می گوید. اینکه «باحتمال بسیار زیاد استقرار صلح در سوریه یعنی تثبیت دوباره قدرت دولت بشار اسد، زیرا در غیر این صورت معلوم نیست که در فرصتی کوتاه چگونه می توان ثبات را به آن کشور باز آورد و این امر با علائق روسیه هماهنگ است».
از سوی دیگر پوتین آمریکا را متهم ساخت به این که می کوشد تا برای اجرای حقوق بین المللی نقش پلیس اتمی جهان را ایفا کند. آنگاه در این رابطه از ایران نام برد و نقش ستیزه جویانه ای که واشنگتن در آنجا بازی کرد. در حالی که به گفته پوتین: » فرض تهدید اتمی ایران یک افسانه بود». اما واشنگتن حاضر نبود با اتکاء به این شناخت برای چتر ضد موشکی خود در اروپای شرقی نتیجه گیری کند. در عین حال پوتین هشدار داد که چنین به نظر می رسد که برخی از قدرت های اتمی بر این تصورند که راهی برای خنثی کردن «تخریب حتمی متقابل » وجود دارد. ( تخریب حتمی متقابل (به انگلیسی: Mutual assured destruction یا mutually assured destruction یا MAD) دکترینی دربارهٔ استراتژی نظامی و سیاست امنیت ملی است که بنا بر آن استفادهٔ همهجانبه از سلاحهای پرقدرت کشتارجمعی توسط دو یا چند دولت متخاصم، منجر به نابودی کامل هم مهاجم و هم مدافع خواهد شد. این دکترین مبنی بر نظریهٔ بازدارندگی است که بر اساس آن تهدید به استفاده از جنگافزارهای پرقدرت علیه دشمن منجر به امتناع دشمن از بکارگیری همان جنگافزارها میشود. این استراتژی صورتی از تعادل نش است که در آن هیچ یک از طرفین مسلح، نه انگیزهای برای منازعه دارند و نه خلع سلاح. ویکی پدیا.م)
پوتین که مخاطبش واشنگتن بود ابراز تاسف کرد از این که «وحشت ناشی از بکاربردن سلاحهای اتمی بتدریج روبکاهش می رود». » و بعضی ها حتی این توهم را تغذیه می کنند که در یک چالش گلوبال پیروزی واقعی برای یکی از طرفین قابل حصول است، بی آنکه عواقب برگشت ناپذیر برای طرف پیروز داشته باشد. پوتین تصور نمی کند که چنین چالشی » اصلا بتواند برنده ای داشته باشد».
موشک کروز دریا پایه
از سی ام سپتامبر نیروی هوائی روسیه به مواضع تروریست های «دولت اسلامی» و دیگر گروههای جهادگرا در سوریه حمله کرد. از کشتی های جنگی روسیه مستقر در دریای خزر نیز موشک هائی با بُرد متوسط (1500) کیلومتر بسوی اهداف تروریست های دولت اسلامی شلیک شد. طبق تخمین مجله نظامی امریکائی Defense News ازآنچه تا کنون دیده شده باید به این نتیجه رسید که مدرن ساختن نیروهای نظامی روسیه «نتایج ملموس» ببار می آورد. حملات شدیدی که روز 7 اکتبر با موشک های کروز از دریای خزر صورت گرفت، امکانات تازه نیروی دریائی روسیه را نیز نشان داد. مسکو با عملیات سوریه نشان می دهد آن برتری فنی که آمریکا و همپیمان های اروپائیش در سالهای 1990 در مورد سلاحهای دقیق بر روسیه داشتند، دیگر ندارند، این ها نظر Dfense News بود.
مشاوران نظامی تصریح می کنند که روسیه با استفاده از سلاحهای دریا پایه، قرارداد «ای.ان.اف» از سال 1987 را نقض نکرده است
قراردادی که پرزیدنت ریگان( آمریکا) و میخائیل گرباچف( روسیه) امضاء کردند تولید و تملک موشکهای کروز زمین پایه با برد متوسط از 500 تا 1500 کیلومتر را ممنوع می کند. اما شلیک این موشکها از کشتیهای جنگی و زیردریائی مشمول این قاعده نیستند.
http://www.jungewelt.de/2015/10-24/054.php
.
روسیه در خاورمیانه امریکا را سر جایش نشاند!
آیا نطقی که رئیس جمهور روسیه، ولادمیر پوتین، در 28 سپتامبر در نیویورک بمناسبت هفتادمین سالگرد تاسیس سازمان ملل ایراد کرد بمعنی آغاز افول هژمونی آمریکا بود؟
یونگه ولت – ترجمه و تدوین رضا نافعی
به میدان آمدن روسیه علیه «کشور اسلامی» امریکا را سرجایش نشاند. روسیه در جریان این به میدان آمدن اتحاد میان ایران، سوریه و لبنان را تحکیم می بخشد.
آیا نطقی که رئیس جمهور روسیه، ولادمیر پوتین، در 28 سپتامبر در نیویورک بمناسبت هفتادمین سالگرد تاسیس سازمان ملل ایراد کرد بمعنی آغاز افول هژمونی آمریکا بود؟
دست کم «پاول کریج رابرتس» اقتصاد دان آمریکائی و عضو کابینه رونالد ریگان (1981-1989)، رئیس جمهور اسبق آمریکا، چنین نظری دارد. و این اعتقاد او تنها نیست. مفسران در سراسر جهان شادند از این که بالاخره یک نفر امریکای ریاکار را بر صحنه جهان سرجایش نشاند. در دهه های گذشته واشنگتن افسار گسیخته از قدرت خود سوء استفاده می کرد، تا به دیگر کشورهائی که نمیخواستند در برابر او زانو بزنند زخمی بزند و یا آنها را به هراس اندازد. مقاومت در برابر اراده آمریکا با انتقام سریع روبرو میشد. نمود آن در خاورمیانه و در افریقا تحریم اقتصادی، دخالت نظامی و ویرانی آن کشورها بود.
پوتین چند روز پس از بیان رهنمود های خود برای احترام به حقوق ملل و استقلال ملی کشورها و حق انتخابی که آنها برای گزینش راه پیشرفت خود دارند و اعلام صریح این که روسیه دیگر حاضر نیست «انقلابهای رنگین»ی را که با پول اسپانسر های غربی به راه اندخته می شود تحمل کند، در سوریه به حرف خود جامه عمل پوشاند: با همکاری سیاسی و نظامی با دولت قانونی در دمشق و ارتش متعارفی آن و نیزبا شبه نظامیان همپیمان با آن مانند حزب الله لبنان که در جنگهای شهری و خانه به خانه صاحب تجربه است و نیز با نیروهای نظامی عراقی و ایرانی. حملات دقیق و موثر نیروی هوائی روسیه بر مواضع سخت استوار «کشور اسلامی»، بر جبهه النصرت، شاخه القاعده در سوریه و دیگران، نیروهای باصطلاح «ملایم» که غرب علنا از آنها حمایت می کند، هماهنگ ساختن عملیات هوائی و زمینی و تعامل بی خدشه میان این نیروها در آزاد ساختن مناطقی که شورشیان رنگارنگ تسخیر و تاراج کرده بودند، همگان را به حیرت واداشت.
پیش از آن که حمله زمینی ارتش سوریه و همپیمانهایش آغاز گردد، همگان دیدند که حاصل سه روز حمله نیروی هوائی روسیه علیه کشور اسلامی و القاعده در سوریه بیش از نتایجی بود که نیروی مقتدر هوائی آمریکا در بیش از یک سال بدست آورده بود. نیروهای کشور اسلامی و القاعده صد نفر صدنفر، سرآسیمه و از هم گسیخته، غرق درهرج ومرج کامل از سنگرهای خود می گریختند.
«پادشاه» در واشنگتن ناگهان لخت و عریان در برابر چشم جهانیان قرار گرفته بود. به هرحال آن هاله «شکست ناپذیری» که با کمک خود آمریکا بر سر » کشور اسلامی» نشانده شده بود بر باد رفت، چون چنین بنظر می رسید که در واقع نیروی هوائی آمریکای قدر قدرت طی 13 ماه نتوانست جلوی پیشروی کشور اسلامی را بگیرد. پس از موفقیت کوبنده روسیه، این پرسش مطرح شد -آنهم نه فقط در عراق- اصلا آمریکا می خواست که جلو شبه نظامیان تروریست را بگیرد؟
واکنش غرب معرف ماهیت آنست. آنچه که بدلیل نتایج تردید ناپذیری که نیروی هوائی روسیه ارائه کرد و حملات هماهنگ زمینی ارتش سوریه و همپیمانهایش، در برابرآمریکا، فرانسه، بریتانیای کبیر، ترکیه، عربستان سعودی و قطرقرا رداده این است که پرزیدنت بشار اسد که تقریبا مطمئن بودند دیگر کارش تمام است، نیرومند تر شده است. این کشورها حالا ناله عصبی سرداده اند که روسیه تروریست های ملایم آنها را بمباران کرده است و روسیه را به انواع و اقسام عواقب تهدید می کنند. که البته قادر به انجام آنها نیستند مگر آن که بخواهند به مخاطرات جدی تر تن در دهند.
در پی همکاری های سیاسی- نظامی میان ایران و روسیه، که مورد حمایت سیاسی چین نیز هست، شالوده محکمی از ارتباط تهران با بغداد و دمشق تا بیروت ریخته شده است. به این صورت ورق های بازی ژئو استراتژیک در خاور نزدیک از نو تقسیم شده است. به احتمال زیاد ایران می تواند بزودی عربستان را پس براند و خود قدرت تعیین کننده در منطقه گردد. در عین حال ستاره روسیه نیز رو به صعود دارد، هم در خاور میانه و هم فراتر از آن، در حالی که از اعتبار آمریکا پیوسته کاسته می شود. واشنگتن یا بیش از پیش و آشکار تر از گذشته در کنار تروریست ها خواهد ایستاد و تن به خطر جنگ با روسیه خواهد داد، راهی که دستگاه اداری اوباما خواستار آن نیست. یا آن که در صدد حفظ آبروی خود بر می آید و در کنار روسیه، ایران و سوریه با کشور اسلامی و شرکاء از در جنگ در می آید.
از لحاظ سیاست خارجی بزرگترین موفقیت سیاسی انگشت نما کردن خطاهای باورنکردنی طرف مقابل در برابر چشم مردم و افکار عمومی جهانی است، نشان دادن بی کفایتی بی حد و مرز طرف مقابل و پافشاری سر سختانه اش برای دور نگاه داشتن خود از عقل سلیم و در عین حال آشکار کردن بی مسئولیتی ریاکارانه او برای همگان است و همزمان با نشان دادن این رسوائی ها به مردم جهان طرح محاسن دیدگاه ژئو استراتژیک خود در برابر آن ندانم کاری هاست. کاری که برابر است با نشان دادن نمونه و الگوئی دیگر و در واقع به معنی اعلام تغییر مدل است. آمریکا باتفاق همپیمانهایش، عربستان سعودی و قطر، در سوریه و منطقه » تمام این خطاها را با عواقب هراس انگیز آن مرتکب شدند. با صدها هزار کشته و میلیونها نفر آواره » این داوری Zero Hedge در آخر هفته گذشته است. Zero Hedge پایگاه شناخته شده اینترنتی در آمریکا برای تحلیل های مالی است. این پایگاه به داوری خود چنین ادامه می دهد:» از این رو باید به دیده بخشایش نگریست کسی را که با دیدن رویدادهای اخیر اندکی عاشق روس ها بشود». زیرا این «حرکت فوق العاده زیبای ژئو پلیتیک» پرزیدنت ولادیمیر پوتین ، چندین نتیجه داشت.
اول- آن که نیات واقعی آمریکا را افشاء کرد و نشان داد که چرا آمریکا علاقه ای به حذف «کشور اسلامی» ندارد.
دوم- آن که سیاست او بازگشت پیروزمندانه روسیه به صحنه جهانی را نشان داد.
سوم- آن که پوتین با این کار مناسبات خود را با تهران تقویت کرد – در زمانی که ایران جای خود را بعنوان یک فاکتور با اهمیت در عرصه اقتصاد جهانی باز می یابد.
چهارم- آن که هم موقعیت بشار اسد را تحکیم و هم حضور روسیه در خاور میانه را دوباره تامین کرد.
و همه این ها طی فقط سه هفته صورت گرفت.
این ستایش بی پرده Zero Hedge از سیاست روسیه است. دیگر تحلیل گران از حوزه زبان انگلیسی نیز همین برخورد ستایش آمیز را دارند. مضاف بر این که اکثر آنها دستگاه حکومتی اوباما و عقاب های آمریکا را تمسخر می کنند و از نیش زبان بی بهره نمی گذارند. این تحلیل ها که بنظر شوینیست های اصیلی چون «فرید زاخاریا» رئیس گویندگان CNN از حد فراتر رفته او را برآن داشت تا روز یکشنبه با نوشتن مقاله ای در ستون نظریات واشنگتن پست تحت عنوان «بس کنید ستایش از پوتین را!» با همه کسانی که «عزم راسخ» پرزیدنت پوتین را ستوده بودند تسویه حساب کند، با کسانی که او را در خاورمیانه یک ضرب پشت فرمان نشانده اند.
http://www.jungewelt.de/2015/10-20/008.php
بهمن بحران اقتصادی- پولی در راه اروپا و امریکاست!
بهمن بحران اقتصادی- پولی
در راه اروپا و امریکاست!
یونگه ولت – ترجمه و تدوین رضا نافعی
رفع خطر با توسل به دعا، چاپ اسکناس و بچاپ بچاپ ادامه دارد. رکود جهانی باز اقتصاد را تهدید می کند» قدرت های بزرگ اقتصادی» نقشه ای برای مقابله ندارند.
دولت ها و بانک های مرکزی تن به این خطر می دهند که جهان را به بحران مالی دیگری در اندازند. این هشداری است که صندوق بین المللی پول چند روز پیش داد.Andy Haldane مدیرکل بخش اقتصادی » بانک انگلستان» وضعیت کنونی را با پرده سوم یک نمایشنامه در باره بحران مقایسه می کند. همانطور که می دانیم در پرده سوم است که بد ترین واقعه رخ می دهد. «آنکتاد» ( کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل) از کشورهای غربی که اقتصاد نیرومند دارند خواسته که بر هزینه های خدمات عمومی بیافزایند تا میزان تقاضا در جامعه بالا برود، یعنی به کنار نهادن اصل تعصب آمیز نولیبرالی. فقط در این صورت است که میتوان مانع فروافتادن کشورهای آستانه ای به ورطه بحران اقتصادی شد. بانک BIZ (که آن را بانک مرکزی برای همه بانک های مرکزی نیز می نامند) در بازل ( سوئیس) اخیرا هشدار داد مدت زمانی که میزان ربح پول بسیار اندک است، سخت بدرازا کشیده است. این امر سبب بالا رفتن آمادگی برای استقبال از خطر در بازارهای بورس شده است.
چه خبر شده است؟
ناگهان هر روز بر تعداد کارشناسانی افزوده می شود که خبر از نزدیک شدن بحران نظام پولی جهان می دهند. این بحران می تواند با یک رکود تازه آغاز گردد. آیا این هشدار ناشی از واقع بینی یا برای ترس آفرینی است؟ یونگه ولت طی هفت سال گذشته بارها و بارها تاکید کرده که بحران مالی، بحران بدهی و بحران اقتصادی که در سال 2008 پدید آمد هیچگاه علاج نشده و آتش زیر خاکستر است و پیوسته در زیر پوسته ظاهری به حیات خود ادامه می دهد. نه شعبده بازی های خلاقانه با ارقام اقتصادی و نه به به چهچه رسانه های خریداری شده در باره وضع مالی اقتصادی هیچکدام نمی توانند پرده بر ابرهای سیاهی بکشند که از آن زمان تا کنون در آسمان اقتصاد متراکم شده اند.
از سال 2007 مقامات مسئول در عرصه سیاسی و اقتصادی تقریبا هیچ گامی برای رفع علل بحران برنداشته اند. در عین حال موسسات پولی و بانک ها با «ابزار مشتقه» Drivaten و دیگر » سلاحهای کشتار انبوه مالی» به قمار خود ادامه دادند. چنان که گوئی هیچ اتفاقی نیفتاده است در حالی که اقتصاد واقعی، دست کم در کشورهای صنعتی غرب – یا اصلا رشد نکرده و یا اگر رشدی هم در کار بوده بسیار کند بوده است.
اقدامات پولی بانک های ناشر اسکناس غرب که در پی تعقیب دکترین نئولیبرالیسم سرهمبندی کردند با شکست مواجه شده است. نه » آسان سازی های کمی» (ایجاد دریای بیلیونی پولی) و نه روی آوردن به سیاست نرخ بهره صفر هیچکدام نتوانستند موجبات رشد را فراهم آورند. و از آنجا که از QE1 (آسان سازی کمی یکم) نتیجه ای بدست نیامد، QE2 را به راه انداختند. وقتی آن هم باری نیاورد، بویژه بانک ناشر اسکناس آمریکا با QE3 بازارهای پولی را غرق در پول کرد. انیشتاین چنین عملی را «دیوانگی» نام می نهاد، به این معنی که کار مشخصی را بارها و بارها تکرار کردن به این امید که حاصل آن غیر از آن باشد که در دفعات پیش بوده است.
البته بازیگران بازار مالی از آن سود می بردند. افزایش دلار، یورو، پوند، ین، یوآن در کامپیوترهای بانک مرکزی آتشبازی رنگینی دربورس ها به نمایش می گذاشتند. حاصل آن پیدایش بادکنک های تازه مالی در بورسها بود، بویژه در عرصه خرید و فروش سهام املاک. این کارهم ثروتمندان را غنی تر ساخت، هم میزان بیکاری را زیادتر کرد و هم بر تعداد مشاغل با دستمزدهای کم افزود- نابرابری اجتماعی عمیق تر شد.
سیاست بانک های ناشر اسکناس وضع شگفت انگیزی پدید آورد به این معنی که اخبار بد از عرصه اقتصاد واقعی خبرهای خوبی بودند برای بازارهای بورس و هر بار تضمین کننده تن دادن به ریسک های بزرگتر می شدند. این تناقض امروز هم بر رویدادهای » بازار» مسلط است. بورس بازان میتوانند کاملا مطمئن باشند که اگر وضعیت اقتصادی خراب شود. بانک های ناشر اسکناس از ترس این که مبادا با تغییر سیاست پولی خود سبب پیدایش رکود اقتصادی شوند سیاست پولی خود را تغییر نخواهند داد. در نتیجه قماربازان با تکیه بر نرخ بهره صفر می توانند پیوسته اعتبار تازه بگیرند و با آن پول سهام و اوراق بهادار دیگر بخرند. این کار بهای آن اوراق را بیشتر وبیشتر خواهد کرد. البته هر یک از این باصطلاح سرمایه گذاران همیشه به این امید سوار چرخ وفلک بازار می شوند که هرگاه آثار نخستین رکود هویدا شود او نخستین کسی باشد که بتواند از این چرخ وفلک بیرون بجهد.
در هفته گذشته گروه Citigroup-Ökonom Willem Buiter رسما هشدار داد که در سال 2016 بیم پیدایش یک رکود جهانی می رود. ولی آیا واقعیت چنین نیست که این رکود از مدت ها پیش آغاز شده است؟ با توجه به روند روبه کاهش اقتصاد جهانی که دیگر پنهان کردنی نیست بسیاری از کشورها هم اکنون در مرحله کاهش توان اقتصادی هستند( تعریف عمومی رکود این است که دست کم در دو سه ماهه متوالی رخ دهد). بویژه کشورهای بزرگ آستانه ای مانند برزیل در این وضع قرار دارند. کانادا هم رسما در مرحله رکود قرار دارد. در آمریکا نه تنهامیزان مصرف بشدت کم شده بلکه خدمات حمل ونقل نیز سخت کاهش یافته، چه در عرصه حمل ونقل در بازار داخلی و چه در بازار خارجی. مثلا ماه سپتامبر هشتمین ماه متوالی بود که تعداد کانتینر هائی که خالی بندر «لانگ بیچ» را ترک می کردند بیشتر از کانتینرهایی بودند که بار حمل می کردند. این بندر را موتور دادو ستد بازرگانی با آسیا می دانند، که این خود وضع صادرات آمریکا را بوضوح آشکار می سازد.
http://www.jungewelt.de/2015/10-17/019.php
امریکا آماده جنگ نیابتی با روسیه شده
امریکا آماده
جنگ نیابتی
با روسیه شده
یونگه ولت- ترجمه و تدوین رضا نافعی
آمریکا در سوریه با خط مشی تازه خود علنا جنگ نیابتی علیه روسیه را آغاز می کند.
هنوز دو هفته از آغاز حمله نیروی هوائی و دریائی روسیه به ارتش داعش در سوریه نگذشته آمریکا شروع به فروافکندن مهمات برای همپیمان های جهادگرای خود کرده تا آنها را تقویت کند. در محافل نظامی واشنگتن گفته می شود هواپیماهای باری ارتش آمریکا روز یکشنبه در شما ل سوریه سلاح فرو ریختند تا به » شورشیان ملایم» در جنگ علیه داعش کمک کرده باشند. اما واقعیت است که برای آنها سلاح هائی ریخته اند که بتوانند با ارتش سوریه درگیر شوند، یعنی سلاح ها را برای دوستان غرب و دوستان دیکتاتورهای حوزه خلیج فارس ریخته اند، برای شورشیانی که با آغاز حملات زمینی ارتش سوریه همرا با حمایت هوائی روسیه تحت فشار قرار گرفته اند.
بنظر مرکز نظارت بر حقوق بشر در سوریه که در لندن مستقر است، اینک این شبه نظامیان که غرب آنها را «خوب» می داند با دریافت اسلحه تازه، از جمله سلاح های ضد تانک و نفرات تازه می توانند در برابر حملات مقاومت کنند. اکثر افراد تازه جهادگرا هستند.
فرو ریختن مهمات بخشی از تغییر خط مشی آمریکا در هفته گذشته است. به این معنی که آمریکا برنامه بی ثمر آموزش های نظامی و دادن تسلیحات تازه به نوآموزان را به کنار نهاده است. آنچه اعلام نشده اینست که این مهمات دقیقا چه نوع مهماتی هستند و قرار است بطور مشخص بدست چه نیروهائی بیفتند.
خبرگزاری RIA به نقل از لاوروف وزیرخارجه روسیه گزارش داد که بخش مهمی از این مهمات بدست سازمان های تروریستی خواهد افتاد مانند جبهه النصرت – که شعبه القاعده در سوریه است- روز سه شنبه همزمان با اقدامات باصطلاح کمکی، آمریکا از جهادگرایان قفقاز خواست که دست به عملیات انتقامی بزنند. «ابو محمد جولانی رئیس النصرت از جهادگرایان قفقازی خواست که شماهم مردم روسیه را بکشید وقتی که آنها مردم سوریه را می کشند، شما هم سربازان آنها را بکشید وقتی که آنها سربازان ما را می کشند. «چشم در برابر چشم «. او در پیامی که روز دوشنبه فرستاد گفت جنگ در سوریه برای روسیه عواقب وحشتناکی خواهد داشت. نیروهای روسی در سوریه تکه تکه خواهند شد. روز سه شنبه دو راکت به سفارت روسیه در دمشق پرتاب شد که به کسی صدمه ای وارد نیاورد.
تا کنون تنها گروه سوریائی که با آمریکا همکاری کرده و در عملیات نظامی موفقیت داشته شبه نظامیان کرد YPG هستند. این گروه بر منطقه مستقلی در شمال مسلط است. سازمان عفو بین الملل که یک سازمان حقوق بشری است این سازمان را متهم به ارتکاب جنایت جنگی کرد زیرا : هزاران نفر از ساکنان منطقه تحت تسلط خود را که کرد نبوده اند از آن منطقه رانده و خانه های آنان را منهدم ساخته است. یک سخنگوی YPG این اتهام را رد کرد.
ولادمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، روزسه شنبه در مسکو آمریکا را به این جهت که آماده همکاری در جنگ سوریه نیست مورد انتقاد قرار داد و گفت: «بنظر من مغز برخی از شرکای ما خالی است». پوتین در دنباله سخنان خود تاکید کرد که ما از آمریکا خواستیم که چند هدف برای حملات ما در اختیارمان بگذارد ولی آمریکا آن را رد کرد. اما واشنگتن هم متقابلا روسیه را متهم می سازد که به هدف های نادرست حمله می کند. پوتین گفت:» ما یکبار دیگر فکر کردیم و سوال دیگری مطرح ساختیم و گفتیم: پس بگوئید که ما به کجا حمله نکنیم.» اما آمریکا به این پرسش ما هم پاسخ نداده است.
http://www.jungewelt.de/2015/10-14/079.php
تظاهرات عظیم علیه قراردادهای محرمانه بازرگانی
مردم آلمان، کم کم
از خواب غفلت بیدار می شوند!
یونگه ولت – ترجمه و تدوین رضا نافعی
در برلین صدها هزار تن علیه قرار داد » تی تی آی پی » به خیابان آمدند. تظاهر کنندگان خواستار بازرگانی عادلانه در جهان بودند و مخالف قرار دادهای محرمانه که راه را برای خصوصی سازی هموار می کند.
در آن بخش از شهر برلین که ساختمانهای دولتی مستقر هستند، چنان جمعیتی گرد آمده بود که جای سوزن انداختن نبود: دریائی از پرچم ها در میدان مقابل ایستگاه راه آهن در فضا موج می زد. مردم روی پارچه نوشته های خود از جمله خواستار آن بودند که قرار دادها در اروپا به رفراندم گذاشته شود. فضای همبستگی میان مردم معترض غرق در شادی بود. برگزار کنندگان تظاهرات تخمین زده بودند که تعداد معترضان به قراردادهای معروف به «تی تی آی پی » و » سی ئی تی آی» به 50 هزار نفر خواهد رسید. اما جمعیتی که آمده بودند بیش از 5 برابر تخمین آنها بود. همه مخالف انعقاد قرار داد » تی تی آی |ی » میان اروپا و آمریکا و قرار داد » سی ئی تی آی» میان اروپا و کانادا بودند. افزون بر این بیش از سه میلیون نفر در سراسر اروپا با گرد آوری امضاء مخالفت خود را با قرار دادها اعلام کرده بودند. سخنگوی تظاهرات گفت اگر این جمعیت زنجیره وار دست در دست هم بگذارند صفی از جبل الطارق تا دایره قطبی تشکیل خواهند داد.
رئیس اتحادیه کارمندان دولت در کانادا، » پاول موئیست» از سوی 4 میلیون نفر شاغلان کانادائی» به تظاهر کنندگان خیرمقدم گفت. او گفت به مردم گفته بودند که این «قرار دادهای عجیب و غریب» میان آمریکا و کانادا برای مردم رفاه به همراه خواهند آورد، اما حاصل آنها تا کنون برای 650 هزار کانادائی و یک میلیون آمریکائی از دست دادن مشاغلشان بوده است. پاول موئیست گفت: «تا برانداختن قرار داد های «تی تی آی پی» و » سی ئی تی آی» ما هم دوش بدوش شما مبارزه می کنیم».
«سیگدم رونائسی» رئیس فدراسیون انجمن های دموکراتیک کارگری خاطر نشان ساخت که سیاست اقتصادی نئولیبرالی نابرابری را در سراسر جهان عمیق تر می کند. اما مبادا فکر کنید که این امر با مسالمت صورت می گیرد. سرمایه داری قانونگذاران را بزانو در میآورد و آتش جنگ را در کشورها شعله ور می سازد. غرب برای آن که بتواند به خواست های خود در سوریه برسد به شورشیان پول می دهد.
چند دقیقه پیش از آن که صف تظاهر کنندگان در برلین به حرکت در آید، در میتینگ صلح در آنکارا دو انفجار رخ داد. خبر انفجاربسرعت برق در تظاهرات برلین پخش شد.
برند ریسینگر رهبر حزب چپ آلمان با آوای بلند خطاب به جمعیت گفت :
«قرارداداهای «تی تی آی پی» و » سی ئی تی آی» جواز مجانی در دست کنسرن های بزرگ برای گردآوردن سودهای کلان است. ما حاضر به قبول آن نیستیم.» در این قرار داد ها بند هائی هست که طبق آن اگر دولت امتیازی برای خصوصی سازی داد دیگر قابل بازگشت نخواهد بود. ریسینگر گفت فرزند من نباید قربانی سود جوئی ها شود. اعتراض را باید گسترده تر و نیرومند تر سازیم، این تظاهرات می تواند مقدمه ای باشد برای کار از پائین میان مردم.
«تیلو بوده» مدیر سازمان » فود واچ» گفت:» دولت به ما دروغ می گوید.» وقتی در باره جزئیات مذاکراتی که تا کنون صورت گرفته سکوت می کند به آن معنی است که خدمتگذار کنسرن هاست و نه خادم مردم». پیشنهاد » مصالحه» خانم » سسیلیا مالمستروم » کمیسر بازرگانی اتحادیه اروپا و دولت آلمان هم پذیرفتنی نیست. او می گوید باید بجای دادگاه های خصوصی «دیوان داوری سرمایه گذاری» بوجود آید. افزون بر این، طبق مفاد قرارداد «سی ئی تی آی» دادگاه های خصوصی این امکان را برای کنسرن ها بوجود می آورند که از کشورها شاکی شوند. این بمعنی «رویاروی با دموکراسی » است .
اعضای کلیسیا ها نیز علیه قدرت مونوپل ها تجهیز شده اند. » یوهانس اشتاین» رئیس جنبش کارگری کاتولیک ها در آلمان خاطرنشان ساخت که مفاد قراردادهای » تی تی آی پی» و » سی ئی تی آی» برای آزادی بازرگانی نیست بلکه وسیله ایست برای حفاظت از حقوق مالکیت سرمایه داری. این قراردادها نیز از جمله عوامل فقر در جهان هستند.
http://www.jungewelt.de/2015/10-12/022.php
دیدگاههای اخیر