آنها که با ترامپ
وارد کاخ سفید خواهند شد!
یونگه ولت- ترجمه رضا نافعی
هنوز روشن نیست که رئیس جمهور آینده آمریکا در عرصه سیاست خارجی به کدام سو خواهد رفت. گرچه گفته است که سیاستی را که تا کنون دنبال شده به کنار خواهد نهاد اما از سوی دیگر نئوکان ها هم در زمره مشاوران او قرار گرفته اند.
اگر در این میان اتفاقی نیفتد، ترامپ روز 20 ژانویه 2017 بعنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا سوگند داده خواهد شد. ترامپِ هفتاد ساله سالمندترین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا خواهد بود که تا کنون به این سمت دست یافته است.
رسانه های جریان مسلط در مورد آنچه که در 8 نوامبر در حوزه های رای گیری امریکا رخ داد به خیالپردازی پرداخته اند، مانند هفته نامه آلمانی die Zeit که روز 9 نوامبر نوشت «رای دهندگان خواستار تغییر بودند». و نیز این که » امریکائی ها» خواستار ترامپ شدند. اما این تخیلات فقط محدود به رسانه های جریان مسلط نبود، برخی از راست ها و چپ ها هم در تفسیر های خود از جریان انتخابات نکاتی را مطرح می کردند که اتفاق نیفتاده بود. مفسران هر دو جریان تمایل داشتند یک موجود فرضی را که ساخته تخیل آنهاست بنام » آمریکائی ها» مجری امیال و آروزهای خود سازند.
زلزله ای رخ نداد
از این رو باید نتایج انتخابات و عواقبی را که می تواند در پی داشته باشد به دقت مورد بررسی قرار داد. 46،7 در صد از کسانی که در انتخابات شرکت کردند، به ترامپ رای دادند، یعنی تعدادی که حتی نیمی از رای دهندگان هم نبودند. این رقم برابر است با 23،8 درصد از کل افراد واجد شرایط برای رای دادن. دست کم در 16 سال گذشته هیچوقت تعداد آرائی که یک نامزد ریاست جمهوری از حزب جمهوریخواه کسب کرده تا این حد نازل نبوده است. هیلاری کلینتون با داشتن 47،8 در صد آراء که اندکی بیش از آراء ترامپ بود، بدلیل شیوه انتخابات غیر مستقیم در امریکا و افزونی رای » مجمع گزینندگان» بسود ترامپ، از او شکست خورد.
دست کم 61،57 میلیون نفر به ترامپ و 62،98 میلیون نفر به کلینتون رای دادند. کلینتون در حدود 3 میلیون کمتر از باراک اوباما رای آورد، بیشتر کسانی که به او رای ندادند انتخاب کنندگان ثابت دموکرات ها بودن یعنی افریقا-امریکائی ها، لاتینی ها، زنان و جوانان. اگر آراء کلینتون را با آراء درخشانی که اوباما در سال 2008 بدست آورد مقایسه کنیم، نتیجه ای که کلینتون بدست آورد 7 میلیون کمتر از اوست. این تفاوت فاجعه آمیز آراء برای خود حزب نشان می دهد که دموکرات ها از آن اعتمادی که 8 سال پیش مردم به آنها نشان دادند تا چه سوء استفاده کرده و چقدر مردم را از خود نومید ساخته اند. کلینتون نمونه مجسم این روند است. برخی از محاسبه ها حکایت از آن دارند که برنارد ساندرز رقیب حزبی او می توانست در انتخابات برنده شود.
این بار نیز عوامل موثر در این انتخابات چون اکثر انتخابات گذشته عبارت بودند از جنسیت، سن، «نژاد» مدارج تحصیلی و دیگر معیارهای مرکزی. ترامپ آراء انتخاب کنندگان سفید پوستِ ساکن شهرهای کوچک و مناطق روستائی، افرادی با تحصیلاتی ابتدائی، پروتستان ها(58 درصد) کاتولیک ها ( 52درصد) و بویژه اِوَنجلیست ها (81درصد) و همچنین افراد بالای 45 سال را بدست آورد.
این جزئیات نشان می دهند که در انتخابات هشتم نوامبر نه » زلزله » سیاسی رخ داده و نه شورش علیه» نخبگان». ترامپ پیروزی خود را عمدتا مدیون این بود که برخلاف کلینتون، توانست انتخاب کنندگان همیشگی حزبش را تقریبا بطور کامل نگه دارد. کل جامعه امریکا به راست گرایش پیدا نکرده بلکه تناسب قدرت در حزب جمهوریخواه و شاید هم در پائین ترین اقشار اجتماعی هوادار آن حزب گرایش به راست پیدا کرده است.
این گرایش بلافاصله پس از نخستین موفقیت انتخاباتی اوباما در نوامبر 2008 با تشکیل » تی پارتی» آشکار شد. در ژوئیه 2010 نمایندگان پارلمانی این گرایش در , «Tea Party Caucus گرد هم آمدند. این ها در واقع سیاستگران درجه دو و سه حزب جمهوریخواه هستند. برجستگان حزبی خود را از آنها دور نگه داشتند. بر این اساس این گروه اهمیت محسوسی در کنگره نیافت و عملا دیگر وجود ندارد. آنچه برای » جنبش تی پارتی» نمونه وار بود این بود که آنها قصد داشتند تقریبا. تمام هزینه های دولتی را بشدت کاهش دهند و در مقابل بودجه نظامی را به همان شدت افزایش بخشند.
این که پیروزی انتخاباتی ترامپ تا چه حد منعکس کننده تغییرنگرش سیاسی در انتخاب کنندگان سنتی جمهوریخواهان است، هنوز باید مورد تحقیق قرار گیرد در این مورد اطلاعات قابل اعتماد در اختیار نیست . آنچه فعلا قطعی است این است که ترامپ در انتخابات مقدماتی به پیروزی قطعی دست یافت. او توانست 14،02 میلیون رای بدست آورد که برابر است با 44،9 در صد از آراء کسانی که حق رای داشتند. کسانی که پس از او قرار دارند » تد کروز است( با 25،1 در آراء) و مارکو رابیو( با 11،3 در صد آراء) کسانی که در عرصه سیاست خارجی تصوراتی کاملا تندروانه دارند.
نئوکان های هراسان
برخلاف آنها ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود بارها در ارتباط با روسیه اظهاراتی کرد که او را سیاستمداری عاقل ، متعادل و مایل به همکاری نشان می داد. انتقاد او از ماجراجوئی های نظامی جورج بوش (پسر) و اوباما، بویژه در خاور نزدیک و میانه می توانست اشاره ای باشد به جریان سیاسی کوچکی که انزوا طلب خوانده می شوند. اما هرگاه دقیق تر بنگریم می بینیم که گرچه ترامپ تصمیمات مداخله جویانه 15 سال گذشته را بشدت مورد انتقاد قرار می دهد ولی در هیچ موردی نه قول تصحیح خطا را داد و نه حتی قول داد که امریکا از یکی از میدان های جنگ عقب نشینی کند. ترامپ در گذشته ،هم – در جنگ 2003 در عراق و هم در 2011 در لیبی- خود از مشوقین این جنگ ها بود، هرچند که امروز آن را انکار می کند. در تیم مدیریت او جنگ طلبان بنامی از دوران بوش چون جان بولتون، نوت گینگریچ، رودولف جولیانی، و جیمز وولسی حضور دارند. بولتون در آن زمان نماینده آمریکا در سازمان ملل و جولیانی شهردار نیویورک بود. وولسی دوسال تحت نظر بیل کلینتون در راس سیا سازمان اطلاعاتی امریکا برای خارج از کشور قرار داشت .
بولتون، گینگریچ و وولسی در دوران بوش از » نئوکان» ها ( نومحافظه کاران) بشمار می رفتند. در واقع مسلم است که بولتون در هسته مرکزی این جریان قراردارد. دور و بر آنها چندین گروه و دسته گرد امده بودند، افرادی نیز بودند که همدست موقت بشمار می رفتند مانند دونالد رامسفلد، کندولیزا رایس- مشاور امنیتی بوش که بعدا وزیرخارجه او شد- و دیک چینی معاون رئیس جمهور. در همان سال 2003 ، اندک زمانی پس از آغاز جنگ عراق نئوکان ها از هم جدا و پراکنده شدند. اما از زمانی که مسلم شد ترامپ قصد دارد خود را نامزد ریاست جمهوری کند رهبران سابق این جریان باز به یکدیگر نزدیک شدند و یک اتحاد جدید تشکیل دادند. دشمن امروزی آنها رئیس جمهور بعدی امریکاست.
استثناء ها معدودند. مهمترین آنها نورمان پودهورِتز است که یکی از پدربزرگ های نئوکان هاست. او در سال 1960مجله Commentary را در اختیار گرفت، مجله ای که آن را در آن زمان مجله روشنفکران چپ می دانستند، اما چند سال بعد جنگ ویتنام را مورد تایید قرار داد و مشی راست درپیش گرفت. از 2009 پسر پودهورِتز مدیریت مجله را در دست دارد. پودهورِتز که امروز 86 سال دارد در مصاحبه ای که روزنامه Times of Israel در 7 سپتامبر منتشر ساخت توضیح داد که چرا برخلاف تقریبا تمام نئوکان های دیگر او از انتخاب ترامپ هواداری کرده است: او از ضعف های ترامپ با خبر است. اگر بخواهیم بسیار ملایم بیان کنیم ، او از » ستایش گران بزرگ ترامپ نیست». «پیش بینی رفتار ترامپ غیر ممکن است» من فکر نمی کنم که کسی دقیقا بداند که او در هر موردی چه خواهد کرد». اما در قیاس با هیلری کلینتون، او » شر کمتر» است. افزون بر این صحبت بر سر دو فرد که با یکدیگر در رقابت هستند نیست، بلکه صحبت بر سر احزاب آنهاست. بنظر اورفتار لیبرال های امریکا بطور کلی و حزبشان بطور اخص با اسرائیل روز به روز غیر دوستانه تر و حتی علننا خصمانه است. انتقاد اصلی نورمان پودهورِتز به کلینتون و اوباما قراردادی است که در 2015 با ایران منعقد کردند که طبق آن قطع برنامه اتمی ایران مشروط به لغو برخی از تحریم هاست. ترامپ در مبارزه انتخاباتی خود اعلام کرد که قصد دارد تهران را مجبور به تجدید مذاکرات سازد.
گرچه نئوکان ها با این امر مخالفتی ندارند معهذا آنها عامل انتقادات شدید اردوگاه جمهوری خواهان از ترامپ هستند. با این حال فقط چند نفری از آنها مانند رابرت کاگان تا آنجا پیش میروند که کاگان رفته است. کاگان روز 18 ماه مه در واشنگتن پست نوشت که با آمدن ترامپ فاشیسم به امریکا می اید. ولی حملات گاه موذیانه و گاه شدید ترامپ به مسلمانان، افریقا-امریکائی ها، مکزیکی ها، چینی ها، مهاجران و پناهندگان، مورد انتقاد شدید نئوکان ها قرار گرفته است. آنطور که مشاهده می شود نژاد پرستی علنی و دوقطبی کردن جامعه امریکا با توسل به این مسائل در برنامه و عمل نئوکان ها قرار ندارد. بنظر آنها عوامفریبی نژادی به هدف واقعی و اصلی، یعنی جلب اکثریت ها برای اجرای سیاست خارجی تهاجمی و مداخله جویانه زیانبخش است. «ریچار پرل»، که قبلا در این جریان نقش اصلی را ایفا می کرد و در سال 2003 مظنون به دریافت رشوه و ناچار به کناره گیری شد، او در دسامبر 2015 ترامپ را مورد انتقاد قرار داد و گفت که ترامپ با مجادلات خود » میلیون ها مسلمان را که در امریکا زندگی می کنند آزرده می سازد و این احتمال را بزرگتر می سازد که آنها مطرود و رادیکال شوند». ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود اعلام کرد که ورود کلیه مسلمانان را به امریکا برای مدت نامحدود ممنوع خواهد ساخت و نام کلیه مسلمانان ساکن امریکا را در یک فهرست ویژه ثبت خواهد کرد. افزون بر این او 11 میلیون مهاجر «غیر قانونی » را اخراج خواهد کرد، 3 میلیون از آنها را بلافاصله پس از بدست گرفتن زمام امور.
شدیدترین انتقاد
شاخص شیوۀ عمل نئوکان ها موضعی است که 50 نفر در آغاز ماه آگوست گرفتند و طی نامه ای آن را منتشر ساختند – که نه همه آنها و نه حتی اکثریت آنان از نئوکان ها بودند – . همه آنها در زمان جورج بوش (پسر) از 2001 تا 2009 دارای مقامات برجسته در دستگاه امنیتی و وزارت خارجه امریکا بودند. بنا به نوشته مطبوعات مبتکر نامه «الیوت کوهن» بوده است. او شخصی است که پس از 11 سپتامبر 2001 شعار » جنگ سوم جهانی » علیه » تروریسم اسلامی» را بمیان آورد.
عنوان نامه این است:» موضع گیری مقامات امنیت ملی سابق»این افراد اعلام می کنند که ترامپ بطور کلی شخصیتی است فاقد کیفیت اخلاقی و سیاسی برای مقام ریاست جمهوری. او «بکرات به اثبات رسانیده که از منافع حیاتی امریکا، وظائف پیچیدۀ دیپلماتیک آن، اتحاد های اجتناب ناپذیر آن و ارزش های دموکراتیکی که سیاست خارجی آمریکا باید بر آن استوار باشد درک محدودی دارد. او در عین حال پیوسته ازمخالفان ما تعریف ودوستان و همپیمانهای ما را تهدید می کند». جهل آشکاراو از وقایع جاری سیاست بین المللی نگران کننده است. او برخلاف دیگر نامزدهای مقام ریاست جمهوری در گذشته، که آنها نیز فاقد تجربه در عرصه سیاست خارجی بودند، دست کم حاضر به آموختن نیز نیست. امضاء کنندگان معتقدند که اگر ترامپ برنده شود، غیرمسئول ترین رئیس جمهور در تاریخ امریکا خواهد بود».
ترامپ طبق شیوه خود پاسخی سخت به آنها داد و گفت: این ها کسانی هستند که باید به مردم امریکا پاسخ دهند که چرا جهان چنین به هم ریخته است؟ ما از آنها متشکریم که به سخن آمدند، تا همه مردم بدانند چه کسانی جهان را دچار این وضع خطرناک کرده اند».
بسیاری از امضاء کنندگان به حق سزاوار این سرزنش هستند. با این حال مجادله ترامپ مورد تایید عملی خود او قرار نمی گیرد زیرا بسیاری از مشاوران او در عرصه سیاست خارجی و نظامی خود از همان قماش افراد هستند. مثلا «بولتون » که گفته می شود وزیر خارجه چهل و پنجمین رئیس جمهور امریکا خواهد بود، نه تنها در سال های 2002/2003 خود از آتش افروزان جنگ عراق بود، بلکه کسی است که در سال های 2011/20012 خواستار حمله به ایران یا حمایت از ضربات نظامی اسرائیل به ایران بود. در میان پنج-شش نفری که احتمال میرود به وزارت خارجه منصوب گردند، حتی یک نفر نیست که خواستار تغییر مشی استراتژیک آمریکا مبنی بر به کنار نهادن سیاست مداخله جویانه باشد.
اگر نئو کان ها به اعمال چندین و چند ساله خود ادامه دهند، بعید نیست که باز هم، احتمالا پیش از 20 ژانویه که ترامپ کار را تحویل بگیرد یک نامه سرگشاده دیگر با امضاء های بیشتر منتشر کنند. احتمالا در آن نامه از ترامپ خواهند خواست تا اقدامات آتی خود را در عرصه سیاست خارجی مشخص سازد، که مرکز ثقل آن می تواند تکیه بر دوستی خدشه ناپذیر با اسرائیل و ضرورت برخورد قدرتمند با روسیه باشد نمونه آن را می توان در لیست امیال Jason Dov Greenblatt und David Friedman سرمشاور ترامپ برای اسرائیل و امور خاور نزدیک – که در 2 نوامبر ، یعنی 6 روز پیش از روز انتخاب رئیس جمهور- بعنوان موضع گیری مشترک منتشر شد، مشاهده کرد. در آن فهرست روی هم رفته 11 مورد مشخص به دقت بیان شده که 10 مورد آن مربوط به اسرائیل و یازدهمین مورد مربوط به ایران است. نویسندگان فهرست بعضا به بهانه بیان مواضع و اهداف ترامپ می کوشند از قبل رئیس خود او را موظف به پذیرفتن مواضع خاصی سازند. از جمله پذیرفتن بیت المقدس-(اورشلیم ) بعنوان «پایتخت جاودانی و تقسیم ناپذیر کشور یهود و انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به آنجا. دولت آمریکا باید متعهد گردد که با استفاده از «حق وتو» ی خود مانع طرح هر قطعنامه ای در سازمان ملل گردد که در آن برخوردی » غیرمنصفانه» با اسرائیل شده باشد، و قطع بودجه چند زیرمجموعه سازمان ملل متحد که برخوردی انتقادی با اشغال فلسطین در اردن غربی کرده باشد. در واقع امریکا از دهها سال پیش با استفاده از حق وتو بطور مداوم مانع تصویب کلیه تصمیمات شورای امنیت گشته که در آنها اسرائیل مورد انتقاد قرار گرفته بوده است. در این بند تاکید شده که تعهدنامه باید کتبی باشد. افزون بر این » گرینبلات» و «داوید فریدمان » خواستار آن هستند که راه حل » دو دولت»( اسرائیل – فلسطین) به کنار نهاده شود و حمایت از تشکیل یک دولت فلسطینی حذف گردد. ترامپ نخستین رئیس جمهورآمریکا خواهد بود که باید خود را متعهد به پذیرش این خواست ها سازد. مشاوران ترامپ با بیان این که باید از » مرزهائی که باید بتوانند مورد دفاع قرار گیرند» حمایت شود، عملا خواستار آن هستند که اشغال اردن غربی برای همیشه تثبیت گردد. خود ترامپ نه تنها هیچگاه سخنانی به این معنی بر زبان نیاورده بلکه برعکس در طول مبارزات انتخاباتی بارها تصریح کرده که فقط اوست که قادر به حل این مسئله ظاهرا لاینحل ، یعنی ایجاد تفاهم میان اسرائیل – فلسطین است.
تهدید به خلع شدن از ریاست جمهوری
» گرین بلات » و » فریدمان» در موضع گیری مشترک خود نهایت تلاش را بکار می بندند تا بایکوت خرید کالاهای فلسطینی از سرزمین های اشغال شده توسط اسرائیل را بعنوان عملی » ضد سامی» بدنام سازند و می خواهند برای جلوگیری از چنین اعمالی دست به » اقداماتی شدید» زده شود. حتی دولت امریکا باید با صراحت این «توضیح نادرست را که» اسرائیل یک قدرت اشغالگر است» رد کند. دستگاه دولتی ترامپ باید از وزارت دادگستری بخواهد علیه » کوشش های سازمان یافته در دانشگاهها برای ترساندن دانشجویانی که از اسرائیل حمایت می کنند» دست به تحقیق بزند.
این دو نفر مشاور ترامپ در باره ایران می نویسند که دولت امریکا باید علیه تخلفات ایران از قراردادژوئیه 2015 دست به اقدام بزند( گرچه طبق گزارش های منظم آژانس بین المللی انرژی اتمی مطلقا نشانی از تخلف ایران مشهود نیست) و امریکا باید تحریم های شدید تازه علیه ایران مقرر سازد » تا جهان و همسایگان ایران را از تهدیدات اتمی و غیر اتمی ایران مصون نگاه دارد». درست است که ترامپ اعلام کرده مذاکرات با ایران باید تجدید شود، اما از سوی دیگر برخی از اظهارات او حاکی از آنند که او ایران را همپیمانی علیه مبارزه با سازمان تروریستی داعش می داند.
حتی اگر بنا را بر «خود خواهی عظیم» رئیس جمهور منتخب آمریکا قرار ندهیم، موضع گیری مشترک » گرینبلات و فریدمان» نمونه ای شگفت آور از بی حرمتی علنی آنان به رئیس خود است. در واقع ترامپ می بایستی پاسخ آنها را با یک جمله محبوب خود می داد و می گفت » شما اخراج می شوید! «. شاید هم دیر تر، پس از این که کار سازمان دهی نخستین کابینه اش به انجام برساند، که کاری است فوری ، همین حرف را هم بزند.
.
مهمترین مسئله ای که رئیس جمهور بعدی در آغاز با آن روبرو خواهد شد و از آن زاویه مورد حمله قرار خواهد گرفت مسئله خاور نزدیک است، نه مسئله روسیه، هرچند که اگر بگونه ای عینی به موضوع بنگریم طبیعتا عامل مسلط بر کل سیاست خارجی امریکا روابط آتی رئیس جهمور بعدی با روسیه خواهد بود. برای بخش مهمی از رای دهندگان همیشگی به حزب جمهوریخواه، بویژه پیروان کم و بیش معتقد فرق مسیحی، حمایت بی قید وشرط از اسرائیل یگانه موضوع در عرصه سیاست خارجی است که آنها مجدانه و مستمر آن را دنبال می کنند. درست در همین عرصه است که ترامپ به راحتی آسیب پذیر است . این که او بلافاصله پس از انتخاب شدن، رسما » استفن بانن » ، راستگرای افراطی و رئیس سایت اینترنتی Breitbart News را بعنوان مشاور استراتژیک خود اعلام کرد، ترامپ را بشدت آسیب پذیر می سازد و به همین نسبت وابسته به تاییدات دوستانه دولت اسرائیل. بسیاری از سازمانهای یهودیان در امریکا بویژه ADL (Anti-Defamation League) «اتحادیه ضد افترا» که در این عرصه برجسته است، خود بانن را آنقدر ها مورد شماتت قرار نمی دهند اما آنها را که پیرامون سایت » برایتبارت» هستند بشدت متهم به ضد سامی بودن می سازند. فقط چند سازمان یهودی و در راس آنها «سازمان صهیونیستی آمریکا» رسما هواداری خود را از بانن اعلام کرده اند. «مورتن» رئیس سازمان صهیونیستی امریکا، روز پنجشنبه گذشته طی گفت وگوئی با » ژروزالم پست» گفت :» او هم مثل دیگر کسانی که من دیده ام هوادار اسرائیل و یهودیان است. به هر حال او کسی است که در بچگی از هولوکاست جان سالم به در برده است و حتی یک ثانیه هم ضد سامیت را تحمل نخواهد کرد».
ترامپ در هفته ها و ماههای آینده به این نوع حمایت ها سخت نیازمند است، ولی اگر آنچه را که اسرائیل می خواهد تامین نکند، بسرعت این حمایت را از دست خواهد داد. آنوقت است که استیضاح کنگره از چهل و پنجمین رئیس جمهور امریکا بسیار سریعتر از آن که فعلا پیش بینی می شود بکار افتد.
http://www.jungewelt.de/2016/11-22/002.php