شاخ امریکا لای درختان جنگل «صفحه شطرنج» برژینسگی گیر کرد
شاخ امریکا لای درختان جنگل
«صفحه شطرنج» برژینسگی گیر کرد
راشا تودی – ترجمه رضا نافعی
آمار سایت تا کنون
4،250،338
مقاله
1079
رؤیای ژئو استراتژیک » زبیگنیو بریژینسکی» که ایالات متحده امریکا باید یگانه قدرت استراتزیک مسلط بر جهان باشد، محکوم به شکست است. این شکست فقط ناشی از درگیری های سوریه نیست. اما چرا؟
بنظر می رسد روزِ مرگِ استراتژی ِ- تسلط ایالالت متحده امریکا بر جهان، آن روزی بود که در ماه مه 2017 روسیه، ایران و ترکیه تفاهم نامه ای را برای ایجاد 4 منطقه آرام در سوریه به امضاء رساندند. این توافقنامه فقط برنامه ای برای حل و فصل اختلافات و استقرار صلح در سوریه نیست بلکه در عین حال پاسخ این سه کشور به سیاست تهاجمی و بی رحمانه امریکا و متحدانش در خاورمیانه و نزدیک نیز هست که بی وقفه ادامه دارد.
اتحادیه اتلانتیک که امریکا رهبر آنست برای رسیدن بر تسلط بلامنازع بر جهان، که بریژینسکی در اواخر دوران جنگ سرد مطرح ساخت، از هیچ تلاشی برای دامن زدن به جنگ سوریه و کش دادن آن روی گردان نیست، گرچه می داند که این تلاش می تواند بقیمت جان میلیونها انسان تمام شود. اما با توافقنامه ای که ذکرش رفت این مرحله نیز به پایان رسید. آخرین امکان برای تداوم آن تهاجم و تخریب توافق سه دولت، استفاده از وضعیت پیچیده ادلب بود که آن نیز در سوچی با توافق در باره ایجاد یک منطقه غیر نظامی در ادلب از میان برداشته شد.
بنظر بسیاری از ناظران سیاسی غرب برداشتن چنین گامی از سوی سه دولت ، نه تنها قابل پیش بینی نبود ، بلکه اصلا نامنتظر بود که ترکیه و روسیه اختلافات خود را به یک سو نهند و بتوانند به یک همکاری پایدار دست یابند. پیش بینی این باصطلاح کارشناسان غربی در گدشته هم نادرست از آب درآمده بود که نه تنها مرگ قرارداد آستانه را اعلام کرده بودند، حتی پیش بینی می کردند که بزودی سه دولت امضاء کننده قرارداد باهم شاخ به شاخ خواهندشد.
این رویدادها که وقوع یافته اند با آن روایت استراتژی اورآسیای امریکا در تناقض است. به این معنی که طبق توصیه بریژینسکی در کتاب صفحه شطرنج خود، ایران، روسیه و ترکیه هرگز نباید با یکدیگر همکاری کنند، در غیر این صورت این خطر وجود دارد که در عرصه نبرد ژئو پلیتیک امریکا شاخ مات شود.
در حال حاضر ترس واشنگتن از این است که ممکن است » بازی بزرگ» پایانی فاجعه بار داشته باشد. خود پسندی تحلیلگران و طراحان راهبردها در واشنگتن که کشورهای جهان را چون مهره های بی اراده شطرنج تصور می کنند، آنها را سخت به وجد می آورد.
قدرتی که ایالات متحده امریکا پس از فرو افتادن اتحاد شوروی بدست آورد سبب شد که طراحان راهبردی در امریکا دچار خوش خیالی شوند و ارتباط با واقعیت را بکلی از دست بدهند.
ایالات متحده امریکا که با این سطح بی سابقۀ همکاری منطقه ای بین مسکو، آنکارا و ایران مواجه شده است بر آن شد تا بار دیگر با نشان دادن شدت عمل جدی، شکافی در فرمات آستانه بوجود آورد.
فقط چند ساعت پس از توافق سوچی میان روسیه و ترکیه ، یک هواپیمای نظامی روسیه با 15 سرنشین ، بگونه ای حیرت انگیز، بر فراز دریای مدیترانه مورد اصابت موشک قرار گفت و ساقط شد. چند روز بعد، یک رژه نظامی در اهواز، مورد حمله گرفت و دهها نفر کشته و مجروح بر جای نهاد. همزمان با این رویدادها چند ماهی است که ترکیه با سقوط ارزش لیره خود در مبارزه است، که ناشی از تحریم امریکا و آغاز یک جنگ بازرگانی است.
برغم تمام این احوال مناسبات سه کشور که خود را با خطر یکسانی روبرو می بینند محکم تر شده است. در عین حال عرصه عمل امریکا در منطقه دائما تنگ تر می شود.
به تحریکاتی که قبلا در ادلب و دیگر بخش های سوریه صورت گرفت اعتنائی نشد. افزون براین ها نفوذ ایالات متحده امریکا در منطقه اوراسیا، از جمله از طریق سازمان همکاری های شانگهای که 17 سال از تاسیس آن می گذرد، پس رانده می شود.
سازمان همکاری های شانگهای نه تنها یک اتحادیه بازرگانی قدرتمند است بلکه این توان بالقوه را نیز دارد که در عرصه همکاری های امنیتی نقشی چون ناتو و اتحادیه اروپا ایفا کند و افزون بر این ها عرصه ایست برای گسترش اعتماد سازی متقابل.
این سازمان برخلاف ناتو، سخت پایبند به تضمین مفید بودن مناسبات دو جانبه برای کشورهائی است که با هم همکاری می کنند ( برُد- برُد) در این سازمان پیشرفت بمعنی پیشرفت همزمان کشورهاست.
افزون بر این ها آنچه در سازمان همکاری های شانگهای مورد تاکید قرار می گیرد احترام متقابل بر تفاوت های مذهبی و فرهنگی است. این ها ارزش هائی هستند که در برابر اندیشه های کهنه » غربی» قرار دارند، مانند نظرات هانتینگتن مبنی برخورد فرهنگ ها و یا شیوه های زمخت جنگ سرد مانند جتگ تجاری و ذهنیت حاصل جمع صفر.
امروز سازمان همکاری های شانگهای نماینده نیمی از جمعیت کره زمین و راههای بازرگانی با اهمیت است که پروژه جاده ابریشم نوین نیز بر آنها افزوده می شود.
امروز می توانیم شاهد انتقال قدرت از اتلانتیک بسوی دنیای قدیم، بسوی «Pivot Area» و «Rimland», باشیم ، یعنی مناطقی که استادان بریژینسکی » اسپایکمان» و » مک کیندر»مطرح کرده اند و گفته اند قدرتی می تواند بر جهان حکم براند که این سرزمین ها را در اختیار داشته باشد.
این رویدادها نیز قابل توجه هستند که ترکیه عضو ناتو و اخیرا هند، برغم تهدیدهای ایالات متحده امریکا، قرار دادی با روسیه منعقد ساختند برای خرید پنج سامانه دفاعی اس 400 .
گرچه کشورهای ترک زبان در آسیای مرکزی و در سواحل دریای خزر از دهها سال پیش با یکدیگر همکاری می کنند ولی در سالهای اخیر بر همکاریهای خود افزوده اند. بعنوان مثال ازبکستان پس از سالها دوری و تنها نشینی اینک خواستار همکاری نزدیک با ترکیه است.
در آخرین اجلاس شورای همکاری کشورهای ترک زبان «اوربان» نخست وزیر مجارستان یاد آور ترک تباری مجارها در گذشته شد.
لازم به ذکر است که حتی برای کشورهای اروپای مرکزی و شرقی نیز نوعی از همکاری ، به این یا آن شکل، با کشورهای اورواسیا، بدیلی است در برابر همکاری با » غرب» .
برای عضویت در اتحادیه اروپا باید از حاکمیت ملی چشم پوشید و آن را به مراجع اروپائی تسلیم کرد، که میتوان آن را نوعی از فدرالیسم دانست، ولی کشورهائی که به اتحادیه شانگهای می پیوندند، کماکان کشورهای مستقل ملی باقی میمانند .
نمونه ای از این همکاری و برخورد کشورهای عضو پیمان شانگهای بایکدیگر اختلاف نظردیرین آنها با یکدیگر بر سر دریای خزر بود که سرانجام طی مذاکراتی دوستانه مشکلات را حل کردند.
همه کشورهای منطقه ، حتی اروپا هم که افزون بر امریکا در جستجوی همکاران تازه ایست می تواند از این اتحادیه بهره ور گردد.
بویژه منابع انرژی تركمنستان را می توان از طريق خطوط انتقال Trans-Caspian و Trans-Atlantic (TANAP) از طریق آذربایجان و تركیه به جنوب شرقی اروپا تحویل داد.
ضربه بعدی به ایالات متحده، پروژه خط لوله ترکیه – روسیه است که به نوبه خود انرژی اروپا را تامین می کند. راه حل های سیاست انرژی جدید منجر به ایجاد مناطق جدید اقتصادی در آینده می شود که دیگر به طور انحصاری تحت کنترل ایالات متحده یا اتحادیه اروپا نیستند.
بسیاری از کشورهای بالکان که شاهد این تحولات هستند آن را فرصتی برای ثبات وضع خود نیز می بینند – فرصتی برای رها ساختن خود از تامین علائق ترانس اتلانتیک.
در این زمینه، باید تأکید کرد که کلیه بحران های بالکان طی دهه های گذشته و تاثیرات منفی آن بر توسعه اقتصادی و وضع دموگرافیک منطقه، نتیجه «ژئوپولتیک غارتگر» انه بازیگران ترانس اتلانتیک است که گریبان این کشورها را گرفته است.
سیاستی که آلمان در مورد » نورد استریم 2″ دنبال می کند نیز سبب نارضایتی همکار اتلانتیکی اش شده است. جنگ بازرگانی با امریکا آلمان را مجبور می سازد که عملگرایانه رفتار کند. از این روست که پیوسته در جستجوی گفتگو و مذاکره دشوار بویژه با ترکیه و روسیه است. پیروی» کور کورانه» از علائق اتلانتیکی برای علائق اقتصادی آلمان در جنوب شرقی اروپا، خاور نزدیک و میانه و آسیای مرکزی عواقب منفی در بر خواهد داشت.
بنظر می رسد رؤیای بریژینسکی: امریکا » یگانه قدرت جهانی» که او در سال 1997 در کتاب خود مطرح ساخت، نیز به گورستان تاریخ می پیوندد.
https://t.me/siteaayandema به تلگرام آینده ما بپیوندید
یاری
با
آینده ما
کمک خود را به این حساب واریز کنید
شماره حساب
GHOLAM REZA NAFEEI
Postbank Köln
Konto Nr. 903 278 124
IBAN: DE22 1001 0010 0903 2781 24
BIC : PBNKDEFF
Das Spiel der USA in Eurasien ist aus: Brzezińskis «Schachbrett» wird zusammengeklappt
16.10.2018 • 06:30 Uhr
© Mandel NGAN
Zbigniew Brzezinski, ehemaliger US-Sicherheitsberater, spricht auf der Konferenz «Toward a Europe Whole and Free» beim Atlantic Council am 29. April 2014 in Washington.
AddThis Sharing Buttons
Share to Facebook
1.2KShare to TwitterShare to RedditShare to MIXShare to TumblrShare to Vkontakte
23
Zbigniew Brzezińskis geostrategischer Traum von einer alleinigen US-Weltmacht und Hegemonie ist zum Scheitern verurteilt. Das hat viel mit den Entwicklungen während des Syrien-Konflikts zu tun. Doch nicht nur. Eine Analyse.
von Murat Kılıç
Geradezu sinnbildlich für seine US-amerikanische Dominanz-Strategie scheint dabei der Zeitpunkt seines Todes im Mai 2017 als Russland, der Iran und die Türkei ein Memorandum zur Einrichtung von vier «Deeskalationszonen» in Syrien unterzeichneten. Das Abkommen beinhaltet nicht nur einen Friedensplan zur Beilegung des syrischen Konfliktes, es ist auch eine Antwort der drei Garantiestaaten Türkei, Iran und Russland an die fortwährend im Nahen Osten aggressiv und rücksichtslos agierende USA und ihre Verbündete.
Dieser US-geführte Atlantikbund hat sich bisher nicht gescheut, seine geostrategischen Ziele, die der verstorbenene Zbigniew Brzeziński während des Kalten Krieges definiert hat, auch auf Kosten von Millionen von Menschen durchzusetzen, indem der Konflikt in Syrien weiter aufgeheizt und in die Länge gezogen wird. Damit ist es nun vorbei. Auch die letzte Möglichkeit, eine regionale Kooperation zu sabotieren, die die etwas komplizierte Lage in Idlib dargeboten hat, wurde in Sotschi mit der Abmachung einer entmilitarisierten Zone zunichtegemacht. Vielen westlichen Beobachtern zufolge war dieser Schritt nicht abzusehen und sogar eine Überraschung, dass die Türkei und Russland ihre Differenzen zur Seite schieben und sich auf eine nachhaltige Kooperation einigen konnten. Diese vermeintlichen Experten lagen auch zuvor falsch, als sie das Astana-Abkommen für Tod erklärt und sogar eine Auseinandersetzung zwischen den Parteien prophezeiten.
Mehr lesen:In der Sahelzone braut sich die nächste Migrationswelle nach Europa zusammen
Diese Entwicklung widerspricht dem Narrativ der bis heute gelebten US-amerikanischen Eurasien-Strategie. Nämlich, dass auf dem Schachbrett von Zbigniew Brzeziński der Iran, Russland und die Türkei niemals kooperieren und sich vernetzen dürfen, sonst droht den USA im geopolitischen Ringen ein Schachmatt.
Nun geht die Angst um in Washington, dass das «Große Spiel» ein tragisches Ende haben könnte. Die Arroganz der Analytiker und Geostrategen in Washington, die Staaten nur noch als Schachfiguren betrachten, hat sie berauscht. Die Macht, die die USA seit dem Kollaps der Sowjetunion errang, ließ die Strategen der US-Regierung von der tatsächlichen Dynamik am Boden abheben. Am Ende werden sie ganz den Realitätssinn verlieren. Angesichts dieses noch nie dagewesenen Grads der regionalen Kooperation zwischen Moskau, Ankara und Teheran haben die USA versucht, noch einmal kräftig zu zündeln, um Risse im Astana-Format zu provozieren.
Nur einige Stunden nach der Sotschi-Einigung zwischen Russland und der Türkei wurde ein russisches Militärflugzeug mit 15 Insassen auf kuriose Art und Weise über dem Mittelmeer abgeschossen. Einige Tage später kam es zu einem Anschlag während einer Millitärparade im iranischen Ahwaz, wobei dutzende Menschen getötet und verletzt wurden. Unterdessen kämpft die Türkei seit Monaten gegen eine Abwertung der Lira, ausgelöst von den USA, die Ankara sanktionierten und einen Handelskrieg auslösten.
Nichtsdestotrotz vertiefen sich die Beziehungen dieser drei eurasischen Akteure, die sich als Schicksalsgenossen betrachten. Zeitgleich wird der Spielraum für die Weltmacht USA in der Region immer enger. Provokationen wie zuvor in Idlib und anderen Teilen Syriens werden umgangen. Zudem wird der Einfluss der USA im eurasischen Raum unter anderem durch die seit 17 Jahren bestehende und immer attraktiver werdende Shanghaier Organisation für Zusammenarbeit (SCO) zurückgedrängt. Die SCO hat nicht nur das Potenzial eines starken Wirtschaftsbundes mit der Aussicht auf Kooperation in Sicherheitsfragen, die als Gegengewicht zu transatlantischen Institutionen wie die NATO und EU fungiert, sondern sie bietet den Vertragspartnern darüber hinaus die Möglichkeit, gegenseitiges Vertrauen aufzubauen.
Anders als die NATO beruht die Organisation streng auf der Garantie des gegenseitigen Vorteils (win-win), wo Entwicklung als Gemeinschaftsprojekt begriffen wird. Desweiteren betont die SCO die Respektierung der unterschiedlichen Religionen und Kulturen. Das sind Werte, die über die veralteten Konzepte des «Westens» wie die Huntingtonsche These vom Kampf der Kulturen oder plumpe Methoden des Kalten Krieges wie Handelskriege und die Nullsummen-Mentalität hinausgehen. Die SCO repräsentiert heute fast die Hälfte der Erdbevölkerung und umfasst große Energievorkommen und wichtige Handelswege, dazu kommt das Zukunftsprojekt: Die neue Seidenstraßen-Initiative.
Man kann eine Machtverlagerung vom Atlantik Richtung «Pivot Area» und «Rimland«, wie die ‹alte Welt› also Afro-Eurasien von Brzezińskis Meistern Spykman und Mackinder bezeichnet wurden, beobachten. Interessant ist auch, dass neben dem NATO-Staat Türkei neuerdings auch Indien trotz US-Drohungen einen Vertrag über eine Lieferung von fünf S400-Luftabwehrsystemen mit Russland unterzeichnet hat. Turkstaaten in Zentralasien und am Kaspischen Meer kooperieren zwar seit zwei Jahrzehnten, doch in den letzten Jahren hat sich die Zusammenarbeit intensiviert. Usbekistan z. B. strebt nach Jahren der Abschottung nach einer engen bilateralen Beziehung mit der Türkei.
Mehr lesen:US-Außenminister Pompeo: Wir wollen, dass der gesamte Nahe Osten wie Israel aussieht
Bei der letzten Sitzung des Kooperationsrates der türkischsprachigen Länder betonte der ungarische Ministerpräsident Orbán die turkstämmige Vergangenheit Ungarns. Man stellt hierbei fest, dass selbst für mittel- und osteuropäische Staaten die eurasische Zusammenarbeit in jeglicher Form eine Alternative gegenüber dem «Westen» darbietet. Während man bei der EU die nationale Souveränität an die europäischen Instanzen abgibt, man kann schon fast von einem Föderalismus sprechen, bleiben die Verbündeten der SCO souveräne, unabhängige Nationalstaaten.
Passend dazu wurde im August dieses Jahres der Streit um den Status des Kaspischen Meeres nach jahrzehntelangen Verhandlungen beigelegt und weitgehend geregelt. Die gesamte Region wird davon profitieren, aber auch Europa, das ebenso Abseits der USA nach neuen Partnern umschaut. Vor allem die turkmenischen Energievorkommen könnten über die transkaspische und die neugebaute transanatolische (TANAP) Pipeline über Aserbaidschan und Türkei nach Südosteuropa geliefert werden. Ein weiterer Schlag ins Gesicht der US-Regierung ist das russisch-türkische «Turkish Stream»-Pipeline-Projekt, das wiederum Europa mit Energie versorgen wird. Neue energiepolitische Lösungen führen dazu, dass neue Wirtschaftsräume in Zukunft entstehen, die nicht mehr exklusiv unter US- oder EU-Kontrolle stehen.
Viele Balkanstaaten sehen diese Entwicklungen auch als Chance für ihre eigene Stabilität. Die positiven türkisch-russischen Beziehungen der letzten Jahre könnten dieser Region, die vom «Westen» immer demütigend als «Unruheherd» bezeichnet wird – nicht umsonst wird der Begriff «Balkanisierung» als Synonym für Chaos, Rückständigkeit und Instabilität gebraucht –, eine Chance darbieten sich unabhängig von transatlantischen Interessen zu entwickeln. In diesem Zusammenhang bleibt zu betonen, dass jegliche Krisen der letzten Jahrzehnte im Balkan, die die wirtschaftliche und demografische Entwicklung der Region negativ beeinflusst haben, ein Resultat der «räuberischen Geopolitik» eben jener transatlantischen Akteure sind, die ansonsten Destruktivität Russland vorwerfen. In Mazedonien hat zuletzt diese Geopolitik eine herbe Niederlage einstecken müssen. Das Aufzwingen der Namensänderung hat die Bevölkerung so nicht hingenommen. Generell werden jegliche Aktionen die von der EU und NATO «gesponsert» werden, bei der Bevölkerung mit Argwohn betrachtet.
Auch Deutschland «ärgert» seinen Atlantikpartner mit dem Nord Stream 2 Projekt. Der Handelskrieg mit den USA zwingt Deutschland, auch pragmatischer zu handeln. Deswegen sucht es auch immer wieder nach Dialog und Gespräch mit den «schwierigen Partnern», darunter vor allem die Türkei und Russland. Eine «blinde» Verfolgung ‹atlantischer Interessen› würde negative Folgen für deutsche Wirtschaftsinteressen in Südosteuropa, im Nahen Osten, Afrika und Zentralasien mit sich tragen.
Nun scheint auch die Vision von den USA als «die einzige Weltmacht», wie seine Buchveröffentlichung noch im Jahr 1997 unterstrich, zusammen mit Herrn Brzeziński ins Grab hinabzusteigen.
دیدگاههای اخیر