خاکریز عراق و لبنان از ایران گرفته خواهد شد؟


خاکریز عراق و لبنان

از ایران گرفته خواهد شد؟

راشا تودی- ترجمه رضا نافعی

امار سایت تا کنون 4،481،509

ترجمه 1163

جنگ سوریه رو به اتمام میرود، هم از لحاظ  نظامی  و هم سیاسی. ولی آن نیروهائی که این کشور را به آتش کشیدند، همچنان لبنان و عراق را فرصتی برای تحقق اهداف خود می دانند. در این دو کشور نیز چون سوریه  آنها که بهای این نقشه ها را باید بپردازند مردم هستند.

اعتراضات در لبنان و عراق نیز  به طور فزاینده ای مانند سوریه  جنبه فرقه ای پیدا می کند. در هر دو کشور، میان سنی ها و شعیان (در لبنان مسیحیان نیز بر آنها افزوده میشوند)  آرامشی همراه با تنش حکمفرما بود که گهگاه به خشونت می انجامید.

 درحالی که در لبنان ، پیمان طائف به جنگ داخلی خونین در سال 1989 پایان داد و مشارکت سیاسی همه فرقه ها را تضمین کرد ، حمله آمریکا به عراق در سال 2003 بود که صدام حسین را سرنگون ساخت و برخلاف آنچه که در برنامه نبود راه را برای شیعیان هموار ساخت.

در سال 2006 هنگامی  که سنی ها  در صدد برآمدند جلوی دیکتاتوری فرضی شیعه را بگیرند، این خشونت ها به اوج رسید که حاصل آن یک حمام خون بود که تصویر بغداد را بکلی تغییر داد. یک سال بعد در لبنان نیز در پی درگیری سنی ها و شیعیان فوران خون و خونریزی میدان درگیری را فراگرفت  تا این که سرانجام حزب الله توانست جلو حمله ای را که سازمان افراطی سنی موسوم به فتح اسلام آغاز کرد بگیرد.

این دو رویداد سبب شد تا نفوذ ایران بشدت فزونی یابد ولی ایالات متحده، عربستان سعودی و اسرائیل بشدت از نتیجه ای که ببار آمده بود ناراضی بودند.

 درگیری مستقیم بین اسرائیل و حزب الله در تابستان سال 2006 نیز، از منظر برخی از کشورها از جمله آلمان به نتیجه مطلوب نرسید. نیروهائی که برغم تلاشهای خود به نتایج مطلوب نرسیده بودند، آغاز اعتراضات در سوریه را فرصتی مطلوب برای تغییر نظام در سوریه دانستند. سقوط دمشق سبب می شد تا رابطه ایران با حزب الله نیز قطع شود.

این امر نه تنها به تضعیف » حزب الله» می انجامید، بلکه به سود اسرائیل و اتحاد 14 مارس به پشتیبانی عربستان سعودی تمام می شد و دامنه نفوذ ایران  را نیز پس می راند.

برای دستیابی به این هدف ، کشورهایی که مرتباً از ارزش های ادعایی خود دم می زنند ، به پشتیبانی  از سبع ترین افراطگرایانی  پرداختند که  برای مردم سوریه  درد و رنج  به ارمغان آوردند و میلیون ها نفر به فرار از وطن و روی آوردن به آوارگی مجبور ساختند.

واشنگتن، لندن ، پاریس و برلین پذیرفته بودند که سوریه که زمانی نظامی سکولار داشت به چنگ اسلامگرایان سلفی بیفتد، تا آن کشورها بتوانند به منافع خود دست یابند. آنها برای رسیدن به این هدف پول و سلاحهای فراوان در اختیار آن گروه های سلفی گذاشتند. ترکیه عضو ناتو هم در صف اول این غوغای خونین ایفای نقش می کرد و تبدیل شد به سینی دوار جهادگرایان بین المللی.

در همین گیر و دار موج اعتراضات نخست در عراق  و در ماه اکتبر در لبنان فرصتی شد برای برخی از کشور ها که نمی توانند شکست خود را در سوریه هضم کنند تا با گسترش جنگ نیابتی به مناطقی دیگر با ایران درگیر شوند.

گرچه آنچه روی می دهد الزاما به این معنی نیست، و حتی بعید بنظر می رسد، که استراتژی بکار رفته در سوریه  دوباره بکار گرفته شود. با این حال ، در حال حاضر نشانه هایی به چشم می خورد حاکی از این تلاش که  اعتراضات را از مطالبات اصلی (فساد ، سوء مدیریت ، سوء استفاده از قدرت) منحرف سازد و آنها را به سنگرهای فرقه ای قدیمی – سنی ها علیه شیعیان – هدایت کند و ایران را به عنوان حامی شیعیان عراق در برابر سنی ها قرار دهد.

تهران به عنوان نیرویی به تصویر کشیده شده است که گویا کنترل کامل گروه های شیعه مانند حزب الله در لبنان ، حشد شعبی («بسیج مردمی») در عراق یا حوثی ها در یمن را در دست دارد.

طبق این منطق کسی که بخواهد ایران را تضعیف کند باید » نماینده » آن را تضعیف کند. این استدلال ساده یک ضعف اساسی  دارد : و آن این است که  با واقعیت ارتباطی ندارد و پویائی خاص کشور و تاریخ گروهبندی های مربوطه را نادیده می گیرد.   این بدان معنا نیست که ایران هیچ تاثیری ندارد ، اما این تأثیر با کنترل کامل یکسان نیست. در لبنان ، تقریباً تمام رسانه های غربی از توازن پیچیده قدرت بین سنی ها ، شیعیان ، دروزی ها و مسیحیان و همچنین سیستم پاتریارشال (پدر سالاری) حاکم بر سیاست غافل می شوند.

هر وزیری پایگاه قدرت کوچک خود و نیروهای امنیتی و حامیان مربوط به خود را دارد ، به همین دلیل است که این اعتراضات بی دلیل نیستند،  اعتراض ها از جمله علیه این ساختار است.

یک طرح اصلاحی برای بهبود بخشیدن به روند انتخابات که مورد حمایت رای دهندگان قرار گرفت ، در نهایت به دلیل مخالفت سمیرجعجع ، رئیس حزب راستگرای مسیحی «نیروهای لبنان» ، و پاتریارشال مارونی بشاره بطرس الراعی ، شکست خورد.

روند اصلاحات آغاز شده توسط نخست وزیر سعد حریری پس از شروع اعتراضات درست بود ، اما هم خیلی کم بود و هم خیلی دیر.

وزیر امور خارجه امریکا مایك پومپئو تأكید كرد كه آمریكا علاقه ای به تقویت پارلمان ندارد و خواستار تشکیل «فوری» دولت جدید است..

با این حال ، در خود لبنان ، دولتی که  تحت رهبری تکنوکراتی قراردارد که بطور  موقت از طرف پارلمان منصوب شده است ، انجام  انتخابات پیش از موقع مقرر را ترجیح داد .

حکومتی که مانند دولت مستعفی  سعد حریری ، کاملاً همراه با خط  مشی سیاسی   آمریکا و عربستان سعودی  و مخالف جدی رقیب سیاسی خود حزب الله باشد ، همان چیزی است که واشنگتن و ریاض در پی دست یافتن به آن هستند.

ولی برای رسیدن به این هدف ایران باید سپر بلا بشود تا  وقایع گوناگون در ارتباط با تظاهرات را به گردنش بگذارند.

پایگاه خبری  الحدیث متعلق به عربستان سعودی  نشان می دهد که چنین کاری چگونه میتواند عملی بشود. این پایگاه خبری  دختر تظاهر کننده را نشان می دهد که روی پرچمش نوشته است :» لبنان ، عراق و یمن عربی هستند، نه ایرانی». البته بعدا معلوم شد آن تصویر ساختگی و  تقلبی است. در عکس واقعی چنین مطلبی روی پرچم نوشته نشده بود.

همین مورد را می توان در عراق مشاهده کرد.  در آنجا نیز، اعتراضات ابتدا علیه فساد و ترکیب فرقه ای کابینه نخست وزیر عادل عبد المهدی انجام شد، تظاهرکنندگان او را به استعفا فراخواندند. در برخی از مناطق نیز تظاهراتی علیه ایران و نفوذی که ادعا می شود بر دولت بغداد دارد، صورت گرفت. مهدی قول داد دست به اصلاحات بزند و وزرای کابینه را از افراد بی طرف انتخاب کند.

روز های آینده روشن خواهند ساخت که آیا این ها کافی خواهند بود یا او نیز باید به همان راهی برود که همکارش در بیروت رفت.

در حالی که اعتراضات در لبنان تا کنون تا حد زیادی صلح آمیز باقی مانده است ، اما در عراق  از ابتدای اکتبر تا کنون  بیش از 250 نفر کشته شده اند.

بسیاری از آنها در اثر شلیک های هدفمند توسط تک تیراندازها و با گلوله های نیروهای امنیتی جان باخته اند.  با این حال ، دولت در بغداد انکار می کند که نیروهای امنیتی تحت کنترل دولت در این تیراندازی ها دست داشته اند.

به سرعت شایع شد که ممکن است این افراد مبارزان ایرانی سپاه قدس باشند.  فرمانده آنها ، سرلشکر قاسم سلیمانی ، در روز دوم اعتراضات در بغداد دیده شده بود. در شهر کربلا بنرهای زیادی دیده شد ، که علیه «بعثی ها» بودند

از زمانی که عراق توسط ایالات متحده اشغال شد، حزب بعث که صدام حسین در راس آن قرار داشت به زیر زمین رانده شد، از آنجا بود که آن حزب  راه را برای پیروزی نهایی  داعش هموار کرد . بسیاری از افسران ارشد سابق ارتش عراق هدایت حملات داعش را به عهده داشتند.

آنچه قابل توجه است  این است که در هر دو کشور – لبنان و عراق – از ایران و نفوذ آن نام برده می شود ، ولی  از نقش عربستان سعودی (به ویژه در لبنان) و ایالات متحده اصلا سخنی به میان نمی آید.   در عین حال  نیروهایی هستند که اشتیاق خاصی برای پخش این تفسیر دارند که چون ایران از تظاهرات بیشترین زیان را می بیند پس ممکن است تمایل به مداخله فعال داشته باشد.

در حالی که این ایران نیست که می تواند زیان بسیار ببیند. بیشترین زیان نصیب مردم عراق و لبنان میشود  که در واقع علیه فساد ، سوء مدیریت و نژادپرستی به خیابان ها رفته اند.

https://deutsch.rt.com/meinung/94240-im-libanon-und-im-irak-wird-der-syrienkrieg-fortgesetzt/

 

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: