پایان دوران «بره کُشان» شرکت های هواپیمائی
پایان دوران «بره کُشان»
شرکت های هواپیمائی!
راشا تودی- ترجمه رضا نافعی
آمار سایت تا کنون
4،598،143
ترجمه
1201
مقاله تحلیلی «کنایسل» وزیرخارجه پیشین اتریش
دیر زمانی پرواز با هواپیما ویژه ستارگان برجسته بود. خلبان یا مهماندار هواپیما بودن کاری بود بسیار آبرومند، کاری که هم درآمد خوب داشتی و هم پیوسته در سفر بودی. اما با متداول شدن پرواز با خطوط هوائی کم هزینه، با کاهش دستمزد رقابتی پرسنل پرواز و ساعات کار فشردۀ آنها، آن شرایط رؤیائی پیشین بکلی تغییر کرد. به نظر من سالهای طلایی این صنعت 50 سال پیش به پایان رسید. با شروع پروازهای چارتر، آن شرایط ویژۀ پیشین از بین رفت. امروز گردشگرانِ دم پائی به پا، با شلوارهای کوتاه، جایگزین مسافران خوش پوش و آراسته پیشین شده اند. چهره های برجسته، چه سیاستمدار و چه فرهنگمدار نیز به هواپیماهای تجاری روی آوردند.
بحران نفتی دهه 1970 نیز بسیاری چیزها را در هم ریخت. . من پدرم را به یاد می آورم، یک خلبان جوان جاه طلب که ناگهان بیکار و خانه نشین شد، زیرا در سال 1973 هواپیمایی نیز به دلیل انفجار قیمت نفت با مشکل روبروشده بود. پرسنل هواپیمایی درمقیاسی بزرگ بیکار شد، نومیدی و افسردگی بر فضا سنگینی می کرد.
در سالهای دهه شصت اگر پروازی به پاریس یا بیروتِ دوست داشتنی ختم می شد، خدمۀ هواپیما شب را در آنجا بسر می بردند و روز بعد باز می گشتند، اما سالهاست که این رسم منسوخ شده و پس از رسیدن به مقصد باید بلافاصه مسافران منتظر در فرودگاه را سوار کرد و بازگشت.
ایام خوش آن بود که پرواز چیز خاصی بود. امروزدر بسیاری از ایستگاه های اتوبوس ، آرامش بیشتر از اکثر فرودگاه هاست، جایی که ما از 11 سپتامبر 2001 به بعد با بازرسی های امنیتی روبرو هستیم. با پیدایش نهضت حفاظت از آب و هوا از سال 2017 » شرم از پرواز» هم مطرح شد. با توجه به این روند که از سوئد آغاز شد، هر کسی که تصمیم می گیرد با هواپیما سفر کند باید به دلیل کمک به انتشار آلاینده ها از پرواز با هواپیما شرمنده باشد. در برخی از کشورها صنعت سفر و توریسم به سرعت تاثیرات این روند جدید را احساس کرد.
خطر ورشکستگی و پیدایش انحصار در کمین است
اما از مارس امسال، هواپیمایی با بزرگترین بحران در تاریخ خود روبرو شده است. صدها هزار نفر از کارمندان از کار اخراج شده اند، بسته های نجات دولتی آماده شده اند و مهمتر از هرچیز، یافتن پاسخ برای این پرسش است: بالاخره کار به کجا خواهد کشید؟ تابستان، فصل اوج حمل و نقل هوایی است، اما بازار تردد هوائی بی رونق است زیرا بیماری همه گیر کرونا تمام نمی شود و مردم از ترس پیدایش موج دوم تن به سفر نمی دهند. بسیاری می گویند ما ترجیح می دهیم در مجاورت محل های زندگی خود گشت و گذار کنیم.
کرونا در سال 2020 ما را به بی تحرکی متعهد کرد. شرکت های سراسر جهان مجبور بودند هواپیماهای خود را از پرواز بازدارند و آنها را به مدت سه ماه زمینگیر کنند – و این موجب یک بیکاری 99 درصدی بود، زیرا تنها حدود یک درصد از هواپیماها برای انتقال ماسک های محافظ و غیره پرواز می کردند. هیچ شرکتی نمی توانست خود را برای تحمل چنین وضعی اماده سازد و با این حال برخی از دولت ها به شرکت های انفرادی و شرکتهای متوسط می گفتند: شما باید برای سه ماه ذخیره داشته باشید.
از ماه مه سال 2020 به بعد ، خطوط هوایی در سراسر جهان از طریق اقدامات دولتی نجات داده شدند. اکنون به دلیل وجود نوسانات پرنشیب و فراز سهام بورس ها، آینده حمل و نقل هوایی تقریباً شبیه کازینو شده است، زیرا برخی صندوق های سرمایه گذاری مانند US Global Jets ETF در حال شرط بندی برای بهبود سریع مسافرت های هوائی هستند. اما پرسش این است که در وضعیت کنونی چه کسانی می خواهند و از نظر اقتصادی می توانند رفتار معمول خود را برای پرواز با هواپیما از سر بگیرند؟
سقوط پروازهای تجاری بازهم بیشتر خواهد شد، زیرا کنفرانس های ویدئویی که هنگام استقرار قرنطینه به شدت مورد استفاده قرار گرفتند ، روند سفرهای کاری را بکلی و برای همیشه تغییر خواهد داد. علاوه بر این، ممکن است به دلیل خطرات مداوم یا مکرری که سلامتی را مورد تهدید قرار دهند، تغییراتی در شکل و نحوۀ برگزاری تعطیلات بوجود آید. از سوی دیگر، بازار رشد صنعت حمل و نقل هوایی در آسیا است که پروازهای داخلی، از جمله در چین به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. همچنین در کشوری مانند هند، هنوز هم امکان رشد برای این صنعت وجود دارد: زیرا هم کشور بزرگ است و هم میزان تحرک افرادی که به دنبال کار هستند زیاد است. با این وجود، در هر دو کشور درست در همین رشتۀ اقتصاد، برخی از سران شرکت های خیره کننده ای مانند گروه HNA چینی با ورشکستگی سقوط کردند.
طبق محاسبات اتحادیه بین المللی موسسات مسافر بری هوائی تردد هوائی مسافران این موسسات در سال 2020 پنجاه درصد کاهش خواهد یافت و زیان ناشی از این کاهش تردد بیش از 250 میلیارد دلار خواهد بود.
برای مقایسه: خسارات وارده به خطوط هوایی ایالات متحده پس از حملات 11 سپتامبر بین 5 تا 15 میلیارد دلار برآورد شده است. افزون بر این در حال حاضر بدهی بسیاری از شرکت ها در سطح بالائی قراردارد زیرا به دلیل پایین بودن سطح سود سالها نتوانسته اند هزینۀ سرمایه خود را تامین کنند. از طرف دیگر بدهی موسسات ارزان قیمتی مانند Ryanair به بانک ها بسیار کمتراست.
تولیدکنندگان هواپیماهای ایرباس و بوئینگ و به همین ترتیب کل صنعت تهیه کنندۀ ملزومات و همچنین شرکت های طاقچه ای بسیار تخصصی در بخش های فولادی و IT تحت تأثیر این کاهش قرار گرفته اند.
Guillaume Faury ، مدیر عامل Airbus گفت:
در این بحران که شدید ترین بحرانی است که صنایع هواپیمائی تا کنون با آن روبرو شده کمبود خورد و ناچیز وجود ندارد هرچه هست حداکثری است. در اینجا هم بین 15 تا 135هزار محل اشتغال حذف می شود. موسسه بوئینگ که رقیب کارباس است 16000کارمند را اخراج کرده است. به لطف یارانه های دولتی ، هر دو شرکت در گذشته مشکلات خود را که بیشتر پیش پا افتاده بوده اند تا اساسی حل کرده اند.
این رکود حتی قبل از بحران Corona هم وجود داشت. پیش بینی می شود که بیش از 160،000 شغلِ تولیدکنندگان ملزومات با عواقب این بحران رو در رو گردند. شرکت های اتریشی که شرکت های نمونه بوده اند مانند FACC که مشتریان اصلی آنها بوئینگ و ایرباس هستند نیز به شدت تحت تأثیر قرار می گیرند. از آنجا که در این دوره از تغییرات برخی از موارد در حال سازماندهی مجدد هستند، Comac سازنده هواپیمای چینی می تواند از این واقعیت بهره ببرد. پس از ان که مشخص شد علت سقوط چند هواپیمای بوئینگ نقائص فنی در ساختار آن بوده است چین هم مانند بسیاری از کشورهای دیگر بوئینگ را به کنار نهاد. چنین بود که اینک بحران اعتماد نیز بر بحران سرمایۀ این شرکت اضافه شده است.
وارن بافت ، سرمایه گذار آمریکایی ، متولد 1930 ، معتقد است که حمل و نقل هوایی آینده ای ندارد. در ماه مه سال 2020 ، شرکت سرمایه گذاری او Berkshire Hathaway کلیه هلدینگ های موجود در چهار شرکت هواپیمایی بزرگ Delta Air Lines ، United Airlines ، Southwest Airlines و American Airlines را با ضرر به فروش رساند. اکنون ممکن است تصمیم او ناشی خودسری او تلقی شود ، اما او همیشه شم خاصی برای شناخت آنچه در راه است دارد. کار بعدی که او می خواهد انجام دهد ورود به صنعت گاز طبیعی است – ظاهراً فکر می کند این سوخت فسیلی در طولانی مدت از حمل و نقل هوائی ایمن تر است.
ناظران بازار به بهبودی سریعتر در صنعت حمل و نقل هوایی نسبت به بخش خودرو اشاره می کنند که ممکن است تا سال 2030 به سطح پیش از بحران بازنگردد. انتظار می رود از سال 2023 تقاضا برای سفر هوایی دوباره افزایش یابد که در این صورت نیاز به ناوگان جدید هست. با این حال ، در حال حاضر، به نظر می رسد در شرکت های آمریکایی و اروپایی کفگیر به ته دیگ خورده است. این امر باعث می شود که آموزش مهندسین و مکانیک های جوان نیز کاهش یابد. بنابراین این احتمال وجود دارد که موسسه دولتی چینی Comac بتواند از این مرحله برای تثبیت موقعیت خود به عنوان رهبر جدید در این عرصه نیزاستفاده کند. در سال 2017 نیز، پس از هشت سال توسعه، اولین هواپیمای مسافری چینی C919 به پرواز در آمد. چین به همراه روسیه ، به پیشرفت در این زمینه پراهمیت تحرک ادامه داد. در سال های اخیر، خریداران چینی در مقیاس وسیع دست به خرید اختراعات و شرکت ها زده اند. ما اروپایی ها ناظر امضاء قرارداد ها هستیم و ساعت های متمادی برای این خرید ها کف می زنیم.
حمل و نقل هوایی در قرن بیستم در آشیانه های هواپیما سازی آلمان و بعد از آن در ایالات متحده آغاز شد و اوج خود را نیزتجربه کرد. پیشگامانی چون Otto Lilienthal و برادران Wright بودند که هواپیماهای خود را «سنگین تر از هوا» کردند تا پرواز کنند.
بعد ها ماجرا جویانی فراوان رکوردها بر جای گذاشتند و بازرگانان پرواز را تجاری کردند. به این صورت بحث در باره ایجاد بزرگترین فرودگاه جهان در غرب استانبول دیگر ضرورتی ندارد. احتمالاً در آینده چگونگی تحرک در هوا را شرکت های آسیایی و مشتریان آسیایی تعیین خواهند کرد. تمام این ها تا سال 2023 معلوم خواهد شد، مشروط بر آن که تا آن زمان تغییرات سیاسی اساسی مانند انقلاب های اجتماعی روی نداده باشند.
https://deutsch.rt.com/meinung/104536-die-luftfahrt-am-boden/
.
.صبوری دیپلماتیک چینی ها دربرابر امریکا پایان یافته!
صبوری دیپلماتیک چینی ها
در برابر امریکا پایان یافته!
راشا تودی – ترجمه رضا نافعی
آمار سایت تا کنون
4،594،501
ترجمه
1200
حملات لفظی دولت آمریكا، به ویژه درباره چین، باعث شده كه چینی ها كه به طور سنتی مایل به استفاده از لفاظی های تند نیستند، خویشتن داری خود را به کنار نهند. » یانگ یی» وزیر خارجه چین در یک گفتگوی تلفنی نارضایتی خود را بر زبان آورد.
این که ایالات متحده امریکا همیشه در پی آنست تا در عرصه بین المللی علائق خود را به کرسی بنشاند، روندی است که نه تازه است و نه غلط. هر دولتی این تلاش را می کند. کار دیپلمات ها آنست که در گفتکو با همتایان خود به نتایجی دست یابند که اهداف دولت متبوع آنها را تامین کند و هردو طرف حاضر به پذیرفتن آن باشند. این واقعیت که دولت ضعیف تر معمولاً حاضر به دادن امتیاز بیشتری است، ناشی از ماهیت امر است، اما این کار معمولا مزین به کلماتی آراسته است و همراه با ظرافتی دوستانه به مطبوعات عرضه می شود.
اگر اختلاف نظرهای قابل توجهی بین دو کشور وجود داشته باشد ، البته نقطه شروع مذاکرات از نوعی دیگر است، ولی حتی در چنین حالتی نیزهردو طرف تلاش می کنند ، تاجائی که ممکن است، حداقل در انظار عمومی ، بر احساسات خود مسلط بمانند و این امکان را به طرف مقابل بدهند که ظاهر را حفظ کند. البته این نیز روشن است که در پشت درهای بسته مباحثات می توانند تند و پرجوش و خروش باشند و الفاظی بکار برده شوند که یک دیپلمات کارکشته آن الفاظ را در فضای عمومی بر زبان نمی آورد .
پیش از ترامپ رسم بر این بود که رئیس جمهور وقتی سخن می گفت که قبلا همکارانش مطلب را برای او آماده کرده باشند ولی ترامپ برخلاف آنها هر روز از طریق توییتر با طرفداران و مخالفان خود ارتباط برقرار می کند و آنچه را که به فکرش رسیده است می نویسد. او کسی نیست که ملاحظه حال واحوال دیگران را بکند. با انتصاب مایك پومپئو به عنوان دیپلمات ارشد، این طرز فکر در وزارت امور خارجه نیز گسترش یافته است. پمپئو که یک مذهبی اصولگراست و غرق در خلسه انجیلی، خود در سال 2015 بمناسبت حضور درگردهمائی بزرگی تحت عنوان » گاد اند کانتری رالی» «God and Country Rally» گفت که «از منظر او جهان بین دو نیرو تقسیم شده است. نیروهای «خیر و شر» خوب و بد، که البته جای ایالات متحده امریک در بخش خیر و خوبی است، «a Force for Good»، نیروئی در خدمت خداوند.
از نظر پمپئو ایران در صدر نیروهای «شر» جای دارد و دست کم از زمان شیوع بیماری کرونا – چین هم در بخش نیروها ی » شر» قرار گرفته است.
چین که در آغاز حملات وزیرخارجه امریکا را نادیده می گرفت و اتهامات واشنگتن را حداکثر رد می کرد. از چند هفته پیش رفتارش در برابر چین تغییر کرده است. دیپلماسی پکن در آغاز صبور و متحمل بود و در برابر حملات رسانه ای کوتاه می آمد. اما هنگامی که پومپئو به اتهام زنی در باره هنگ کنگ یا سین کیانگ روی آورد، سخنگوی وزارت امور خارجه چین آینه ای در برابر دیپلمات ارشد آمریکا گرفت تا او چهره جنایات آمریکا را در آن بنگرد.
تا چند ماه پیش چنین رفتاری از سوی دولت چین حتی قابل تصور هم نبود. وزیر امور خارجه چین وانگ یی هنگامی که روز جمعه با همتای روسی خود «سرگئی لاوروف» تماس گرفت، توضیحاتی درباره این تغییر نگرش ارائه داده و عدم رضایت خود را از رفتار بی ثبات دولت ایالات متحده امریکا بیان کرده است.
«ایالات متحده خودخواهی، یک جانبه گرایی، آزار و اذیت و تحت فشار قرار دادن تا جائی که بشود را در پیش گرفته است «.
ایالات متحده به اقدامات نامتعارف متوسل شده و خود در مناسبات بین المللی مسائل حساس و درگیری ایجاد کرده است، عقل خود را از دست داده، اخلاق و اعتبار خود را از دست داده است.
وانگ در دنبال سخنان خود گفته » یک قدرت بزرگ چنین نباید باشد» . واشنگتن به»مك كارتیسم بدنام و ذهنیت منسوخ جنگ سرد» بازگشته است.
بنا به نوشته روزنامه انگلیسی زبان «مورنینگ پستِ جنوب چین» همین که وزارت امور خارجه چین اجازه داده متن این گفتگوی تلفنی به زبان انگلیسی منتشر شود خود اقدامی نادر است . در همین گفتگو لاوروف گفته است:» آمریكا «لباس مبدل خود را رها كرده» و چهره واقعی خود را نشان می دهد. وزرای خارجه هر دو کشور اتفاق نظر دارند که باید برای تداوم مناسبات بین المللی و حفظ صلح جهانی با دیگر کشورها همکاری کرد.
https://deutsch.rt.com/international/104692-chinesischer-aussenminister-zu-seinem-
تنش درمناسبات ایران و امریکا سرانجام به کجا خواهد انجامید؟
تنش درمناسبات ایران و امریکا
سرانجام به کجا خواهد انجامید؟
راشا تودی ترجمه رضا نافعی
آمار سایت تا کنون
4،590،922
ترجمه
1199
هرچه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک تر می شود، ضربات پنهان علیه ایران تحریک آمیز تر می شود. از اواخر ماه ژوئن، انفجارها ایران را به لرزه در آورد که گمان می رود نتیجه حملات سایبری و خرابکاری ها باشد.
طی 72 ساعت، در ایالات متحده کشتی هایی سوخته اند که علت آن ها هنوز مشخص نیست. با توجه به جنگ سایه ای که از زمان قتل سرلشکر قاسم سلیمانی در عراق، هر دو کشور ایران و امریکا در گیر آن هستند، فورا گمانه زنی ها آغاز شد، با این احتمال که این وقایع می توانند با هم در ارتباط باشند. با توجه به وقایعی که از پایان ماه ژوئن رخ داد، دیگر کسی نمی تواند انفجارهای شدید در شهرهای مختلف ایران را تصادفی بداند.
آنگونه که از اسناد لوُ رفته بر می آید، پس از قتل سردار سلیمانی مقامات امریکائی نگران بودند که ترامپ پا را از مرز مجاز آنسوتر نهاده باشد. در روز حمله پهپادها در پایتخت عراق، در تاریخ 3 ژانویه ، «مرکز اطلاعات مشترک منطقه ای کالیفرنیا «(JRIC) در یادداشتی نوشت:
از منظر تاریخی، مجازات ایران و نماینده آن در مکانی متعلق به «شخص ثالث» صورت گرفته است نه در خاک ایالات متحده. اما اهمیت کشته شدن سلیمانی آنچنان است که JRIC نمی تواند حمله بالقوه به خاک امریکا را منتفی بداند.
همچنین در این زمینه، این واقعیت مهم است که JRIC از «قصاص» از جانب ایران صحبت می کند، بدین معنی که همیشه نخست اقدامی علیه ایران صورت گرفته است که فقط بعد از آن منجر به قصاص شده است. در واقع ، پس از مرگ سلیمانی، تهران با حمله موشکی بالستیک به دو پایگاه نظامی در عراق که محل استقرار نیروهای نظامی امریکاست واکنش نشان داد. پنج ماه بعدی با تحریکاتی در خلیج فارس و فراتر از آن سپری شد، اما بدون حوادث جدی.
اما در شب 26 ژوئن این وضع با آغاز یک سری انفجار های مرموز در ایران تغییر کرد. در پارچین یکی از مهمترین تاسیسات نظامی در نزدیکی تهران انفجار بزرگی رخ داد که مقامات گفتند در نتیجه نشت گاز بوده است. پس از آن یک بیمارستان در تهران، سپس یک نیروگاه، سپس نیروگاههای پتروشیمی، انبار راکت ها و یک ساختمان اتمی در نطنز با انفجار مواجه شدند.
حداقل از زمان انفجار در نطنز، احتمال دست داشتن ایالات متحده و اسرائیل در این حملات مطرح شده است. اگرچه دولت تهران هنوز هیچ ادعای رسمی درباره واشنگتن یا اسرائیل نکرده است، اما دیگران چندان در تردید نیستند. حملات سایبری دست کم در یک مورد بعنوان علت احتمالی در نظر گرفته می شود، اما حداقل تا به امروز هیچ مدرکی در این باره در دست نیست. در حالی که نه ایالات متحده و نه اسرائیل منکر مشارکت خود نیستند، اما می توان این عدم انکار را بخشی از جنگ روانی دانست و ایجاد این تصور که دست سازمانهای اطلاعاتی را در هر زمان و هرمکان می توان مشاهده کرد.
به گفته مقامات سابق دولت آمریكا، پرزیدنت ترامپ در سال 2018 اختیارات سازمان اطلاعات جاسوسی بین المللی امریکا «سیا» را برای عملیات در عرصه بین المللی به مراتب بیشتر از زمان دولت باراك اوباما گسترش داد. این گفته در همین زمان توسط جان بولتون ، مشاور آن زمان امنیت ملی نیز تأیید شد. گفته می شود سیا با حكم ریاست جمهوری مجاز به «تشدید مبارزه با تعداد انگشت شماری از كشورهای مخالف» شده است. این موارد به ویژه عبارتند از: چین، ایران، کره شمالی و روسیه که به گفته مقامات دولت پیشین، که در این سند از آنها صریحاً نام برده نشده است. هدف نه تنها دستیابی به اطلاعات از طریق هک کردن است، بلکه در واقع جنگ سایبری برای نابود کردن زیرساخت هایی است که مورد حمله هکری قرار گرفته اند.
ترامپ همچنین محدودیت هایی را که هنوز از گذشته باقی بود، مانند عدم حمله به بانک ها و سایر اهداف نرم را لغو کرده است. در نتیجه سیا از سال 2018 دیگر وقت تلف نکرده و دست کم 12 عملیات علیه ایران انجام داده است. ترکیبی از عملیات مخرب انجام شده، «همه چیز می سوزد و منفجر می شود». این که آیا این سخن اشاره ای تلویحی به انفجار های هفته گذشته بوده یا نه هنوز مشخص نشده است.
این ادعای مقامات سابق دولت که نام آنها ذکر نشده است، در کتاب تازه بولتون نیز تایید شده است. او می نویسد «محدودیت های» دوره اوباما باید «دور ریخته میشد» و می بایستی «امکانات مخفی» دولت در فضای سایبری تقویت میشد.
هدف واقعی عملیات مخفی در ابتدا متوقف کردن برنامه هسته ای ایران بود. هیچ وقت به صراحت بیان نشده بود که تغییر رژیم در تهران دنبال می شود. با این حال، گسترش قدرت CIA روشن ساخته است که «بی ثبات سازی ایران که ظاهرا مطرح» نبوده، در واقع مطلوب – اما مکتوب نیست. خود جان بولتون نقش عمده ای در پیشرفت این طرح داشت و پس از تجربه حمله «استاکس نت» می خواست «چکش دیگری» بزند. اگر کسی نتواند جنگ واقعی علیه ایران به راه بیندازد، بی ثبات سازی کشور «همان تغییر رژیم» خواهد بود ، فقط با این تفاوت که یک عامل دیگر هم در آن هست که میتوان عاملیت خود را در حوادث » انکار کرد» .
مخالفان این «مسیر » دقیقاً بیم دارند كه : جنگ سایه بین آمریكا و ایران به دلیل این عملیات محرمانه از پرده به در افتد و تبدیل به یک جنگ علنی شود. اگرچه ارتش آمریكا از قدرت فزاینده ای برخوردار است و از این نظر كاملاً از نیروهای مسلح ایران برتر است، اما هم شبیه سازی جنگ و هم تجربه افغانستان و عراق نشان می دهد كه واشنگتن نتوانسته در این جنگ ها پیروز شود. علاوه بر این، ایرانیان گزینه های خاص خود را برای انجام عملیات دردناک در برابر ایالات متحده دارند. همانطور که در یادداشت JRIC در تاریخ 3 ژانویه اعلام شد، نتیجه حملات ایالات متحده یا اسرائیل ضربه های تلافی جویانه ایران است.
جانشین قاسم سلیمانی به عنوان فرمانده جدید واحد سپاه قدس، پس از آتش سوزی در یو اس اس بونوم ریچارد «USS Bonhomme Richard» گفت: «این حادثه پاسخی به جنایات شما است که به دست عناصر خودتان صورت گرفته است.» در عین حال ، وی درباره «روزهای بسیار سخت و حوادث جدی» هشدار داد كه ایالات متحده و اسرائیل با آنها روبرو خواهند شد.
https://deutsch.rt.com/international/104555-schattenkrieg-zwischen-usa-und-iran/
سی سال پس از فروپاشی خوشباوری های فروپاشیده
.
. سی سال پس ازفروپاشی
خوش باوری ها فروپاشیده
راشا تودی ترجمه رضا نافعی
آمار سایت تا کنون
4،587،492
ترجمه
1198
سه دهه پس از تغییر بنیادین خط مشی سیاسی، امروز بسیاری از کشورهای اروپای مرکزی و شرقی به نخبگان حاکم برخود ، به رسانه ها و به دموکراسی لیبرال ظنین هستند.
آیا این کشورها اینک به اشکال حاکمیتی اقتدارگراتر باز می گردند؟
بروکسل : ما با مشکلی روبرو هستیم! 30سال پس از فروپاشی اتحاد شوروی و دولت های سوسیالیستی شرق اروپا، به نظر می رسد اروپای شرقی اعتقاد به دموکراسی لیبرال را از دست می دهد.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1991 ، كشورهای پیمان ورشو سابق ستاره دموكراسی لیبرال را دیدند و راه رسیدن به آن را در پیش گرفتند.
به مردم امید داده می شد که تمام آن آزادی ها و حقوقی را که کمونیسم به آنها اعطا نکرد، ازین پس درو خواهند کرد. البته ناگفته نماند افراد زیادی از توافق نامه های سیاسی جدید به سودهای قابل توجهی دست یاقتند.
اما بسیاری از شهروندان اروپای مرکزی و شرقی که به تجربه منحصر به فردی دست یافته اند که عبارتست ازتجربۀ زندگی کردن د دو نظلم کاملاً متفاوت ، اینک با مشکلات ذاتی «لیبرال دموکراسی» روبرو میشوند و می توانند آنها را بسیار آسانتر بشناسند.
در نظرسنجی GLOBSEC ) اتاق فکری مستقر در اسلواکی با تمرکز بر «امنیت جهانی» )، برای سنجش نگرش عمومی در 10 کشور اروپای مرکزی و شرقی (کشورهای بالتیک، اتریش، لهستان، جمهوری چک، مجارستان، اسلواکی، بلغارستان و رومانی) در مورد درک آنها از وضعیت لیبرال دموکراسی در کشورهای مربوطه صورت گرفت، همه چیز دیده می شد جز ابراز شور و شعف.
دموکراسی لیبرال و نارضایتی از آن
بعنوان نمونه نگاهی می افکنیم به ادراک عمومی ازنهاد های دموکراتیک.
در حالی که اکثر پاسخ دهندگان اظهار داشتند که از انتخابات و حضور احزاب متعدد در نظام دموکراسی لیبرال حمایت می کنند ، تنها 40 درصد اظهار داشتند که از دموکراسی در کشور خود راضی هستند.
86 در صد از مردم در اتریش (تنها کشور حاضر در نظرسنجی که گذشته کمونیستی ندارد) از نظام حاکم بر کشور خود راضی بودند و این بالاترین مرتبه رضایت در نظر سنجی بود. اما در انتهای دیگر این طیف ، تنها 18 درصد از بلغارها از نظام حاکم ابراز رضایت کردند. در 8 کشور باقیمانده، کمتر از 50 درصد از مردم از نظام حاکم راضی بودند.
آنچه در این نظر سنجی بویژه جلب توجه می کرد وابستگی شدید بین دید گاه پاسخ دهندگان به دموکراسی لیبرال و دریافت آنها از خوشبختی شخصی بود . به طور متوسط ، 83 درصد کسانی که از لیبرال دموکراسی حمایت می کنند از زندگی شخصی خود راضی هستند.
این می تواند نشان از آن باشد که افرادی که می توانند از تمام مزایای مادی یک سیستم لیبرال دموکراتیک مبتنی بر نظم اقتصادی سرمایه داری بهره مند شوند، احتمالاً کاستی های نظامی را که در آن زندگی می کنند ببخشند یا نبینند.
اما حتی پاسخ به سؤال اعتماد به احزاب سیاسی نیز ، تصویر چندان دوستانه تری عرضه نمی کند. به طور متوسط ، 72 درصد از پاسخ دهنگان از بدگمانی خود به این ساختارها سخن گفته اند. و این روحیه با کاهش اشتیاق رأی دهندگان به احزاب سنتی در بخش های وسیعی از کشورهای اروپای مرکزی و شرقی مطابقت دارد. دلایل چنین نگرشی از کشور به کشور دیگر متفاوت است و ممکن است بازتاب اختلافات دیرینه با بروکسل باشد.
به عنوان مثال، حزب حاکم (حق وعدالت PiS) در لهستان اخیراً با خشم دادگاه اتحادیه اروپا مواجه شد زیرا: دولت در ورشو به دیوان عالی لهستان «اختیارات ویژه» داد تا بتواند قضات مخالف دولت را تحت پیگرد قانونی قرار دهد. از سوی دیگر در بروکسل اعلام شد که این تصمیم با اصول دموکراتیک مطابقت ندارد پاسخ ورشو به اختصاراین بود: «مواظب امور مربوط به خود باشید». دیوان عدالت اتحادیه اروپا مجاز به قضاوت در مورد ارگانهای قانون اساسی کشورهای عضو نیست ، چه رسد به تعلیق آنها . حکم امروز یک عمل غاصبانه ( تصرف عدوانی) است که حاکمیت لهستان را نقض می کند. نمونه دیگر از چگونگی رفتار بروکسل در برابر اعضاء اتحادیه اروپا و نشان دادن زورمندی قانونی خود به آنها برخوردش با مجارستان و تحریم مجارستان توسط پارلمان اروپا ست- به دلیل موضع گیری شدید آن علیه سازمان های غیردولتی و رسانه ها .
دولت نخست وزیر مجارستان ویکتور اوربان ، که نمادی از جناح راست حزب ناسیونالیست » فیدز» است که این حرکت بروکسل را «انتقام تنگ نظرانه» از تلاش های او برای جلوگیری از عبور مهاجران غیرقانونی از طریق قلمرو کشور خود در مسیر غرب اروپا توصیف کرد. در عین حال ، کشورهای اتحادیه اروپا با پیروی از این شیوه تعهد خود را نسبت به پروژه دموکراتیک «اتحادیه اروپا» ، پروژه ای که هر روز کمتر دمکراتیک به نظر می رسد ، زیر سوال می برند. اینگونه درگیری های منظم باعث ایجاد تنش بین دو اردوگاه طرفداران اروپا و اردوگاه بدگمان ها به اتحادیه اروپا می شود. در واقع ، درک منفی از این نوع رفتار ، بسیاری از انگلیسی ها را بر آن داشت تا از Brexit حمایت کنند.
بحران مهاجرت باعث بی اعتمادی می شود
در اینجا باید تأکید شود که در واقع مهاجرت غیرقانونی برای بیشتر کشورهای اروپای مرکزی و شرقی یک مشکل اساسی است و گرچه اتریش تنها کشوری بود که بی واسطه با بحران مهاجران مواجه بود، اما از مواجه شدن با بحران مهاجران کمتر دچار هراس شد تا کشورهائی که مرزهای خود را به روی مهاجران بستند. نویسندگان این نظرسنجی نتیجه گرفتند که دولتهای اروپای مرکزی و شرقی که دست به کارزارهای ضد مهاجرتی زده اند کشورهای خود را «بسته تر و رواداری ( تولرانس)» را محدود تر ساخته اند.
از قضا این نتیجه گیری به تثبیت بدبینی سیاسی که امروزه در بیشتر کشورهای اروپای شرقی رواج دارد ، کمک می کند. نویسندگان این تحقیق این اصل مهم را نادیده می گیرند که کشورها باید در تعیین چگونگی برخورد خود با مهاجرت آزاد باشند، بدون اینکه خواسته یا ناخواسته «کم تحمل » نامیده شوند . از این گذشته، همه کشورهای اروپای مرکزی و شرقی از منابع اتریش برای مقابله با هجوم مهاجران برخوردار نیستند
در بین کشورهایی که در این نظرسنجی قرار داشتند ، فقط در لتونی اکثریت پاسخ دهندگان گفتند که به رسانه های اصلی اعتماد دارند. سایر پاسخ دهندگان به عاملان ایالتی و الیگارشی اشاره می کردند که در پشت صحنه مشغول دستکاری در متن اخبار و اطلاعات هستند.
سندی که راستگرایان داخلی آن را بازی در زمین امریکا میدانند!
|
|||||||
|
دیدگاههای اخیر