«بایدن»، کدام سیاست جهانی را دنبال خواهد کرد؟
«بایدن»، کدام سیاست جهانی را
دنبال خواهد کرد؟
آمار سایت تا کنون
4،678،366
ترجمه
1231
جوبایدن قبل از انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور آمریكا نیز دعوی ایالات متحده را مبنی بر رهبری جهانی تایید كرد بنظر برژینسکی ، استراتژیست آمریکایی، برای تحقق رهبری جهانی ، تسلط بر اوراسیا اجتناب ناپذیر است . اما سد راه ایالات متحده برای دست یافتن به مقاصدش چین و بویژه روسیه است – به همین دلیل دولت جدید بایدن بیش از پیش اروپای شرقی را زیر نظر خواهد گرفت. سیاست خارجی ایالات متحده امریکا پس از جنگ جهانی دوم ، از جمله در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما و معاونش جو بایدن، پیروی از یک سیاست خارجی هژمونیک بوده است. ایالات متحده هنوز هم همان هدفی را دنبال می کند که زبیگنیف برژینسکی در آنزمان تدوین کرده بود. بریژینسکی پیش بینی کرده بود که ایالات متحده «تنها» و حتی «آخرین» قدرت جهانی است.
ایالات متحده همراه با رئیس جمهور جو بایدن در پی دست یافتن به آن طرح بریژینسکی هستند که معتقد بود اوراسیا «(صفحه) شطرنجی است که در آن مبارزه برای کسب برتری جهانی در آینده ادامه خواهد یافت طبق این تصور قدرتی که در اوراسیا به برتری دست یابد می تواند آن را به سراسر جهان تعمیم دهد.
بنا بر این «برای سیاست خارجی امریکا باید محرز باشد که » هیچ دولتی به تنهائی یا با یاری دول دیگر نه قادر به بیرون راندن ایالات متحده از اوراسیاست، و نه حتی به نقش آن بعنوان داور نهائی خدشه ای جدی وارد تواند کرد «ایالات متحده» باید ظهور قدرت رقیب را خنثی سازد» .
جو بایدن پیش از انتخاب شدن به ریاست جمهوری اعلام کرد که می خواهد سیاست خارجی را دوباره تنظیم کند. اما با چه دیدگاه هائی؟ عنوان مقالۀ اساسی که در باره برنامه او در مجله » فارن افرز» (مارس/ آوریل 2020) منتشر شد این بود:» چرا امریکا باید دوباره رهبری کند: پاسخ این بود:» ما به عنوان یک ملت باید به جهانیان ثابت کنیم که ایالات متحده آمادگی رهبری مجدد را دارد».
بدیهی است که در آینده نیز بین دولتهای «دموکراتیک» ، یعنی دولت هائی که سرمایه داری هستند و از اهداف ایالات متحده پیروی می کنند ، و سایر دولت هائی که در مورد منافع ملی خود نیز فکر می کنند ، تمایز وجود خواهد داشت – .
تا چه رسد به آن دولت هائی که جرات کنند برای شکل گیری روابط اجتماعی راه دیگری در پیش گیرند.
او درعین حال با صراحت به روابط با متحدان ایالات متحده و بازگشت به توافقنامه آب و هوای پاریس و سازمان جهانی بهداشت اشاره کرد.
بایدن در ادامه سخنان خود به صراحت گفت که در برنامه سیاسی دولت او «نه تنها با اتکاء قدرت نمونه واری که داریم بلکه با نمونه های قدرتمندی که ارائه می کنیم نیز جای ایالات متحده در صدر خواهد بود» . در این سخنان دعوی تداوم سلطه و گسترش آن چنان آشکار است که نمیتوان آن را نا شنیده گرفت!
البته کوشش بعمل خواهد آمد که بکار گرفتن قدرت «با دقتی بیشتر » ، «با احتیاطی بیشتر » و با چهره ای «دوستانه» صورت گیرد – اما روشن است که این ملاحظات در اصل سیاست اِعمال سلطه تغییری پدید نمی آورد.
بایدن گفت «ما می توانیم، در آن واحد، هم نیرومند باشیم هم زیرک» و در ادامه سخنان خود گفت: «تفاوت زیادی است بین استقرار گسترده و نامحدود دهها هزار نیروی جنگی آمریکایی که باید پایان یابد و استقرار چند صد سرباز نیروهای ویژه و توانایی های اطلاعاتی برای حمایت از شرکای محلی ما در برابر یک دشمن مشترک. این مأموریت های کوچک از نظر نظامی ، اقتصادی و سیاسی پایدار هستند و منافع ملی را ارتقا می بخشند. «
در این زمینه همچنین قابل توجه است که بایدن ناتو را «اتحاد ارزشها» توصیف می کند. این نه تنها «قلب امنیت ملی ایالات متحده» است ، بلکه «سنگر آرمان لیبرال – دموکراتیک – اتحاد ارزشها» است. این «به مراتب ماندگارتر ، قابل اطمینان تر و کارآمدتر از مشارکتهایی است که با اجبار یا با پول ساخته شده اند.»
همچنین لازم به یادآوری است که ایالات متحده روابط خود را با همه کشورهای عضو سابق پیمان ورشو در اروپای شرقی نه تنها در چارچوب عضویت در ناتو بلکه از طریق مشارکت های استراتژیک دو جانبه سامان میدهد. از آنجا که بایدن می خواهد تلاش کند تا «تعریف جدیدی از مشارکت … برای جهانی که امروز با آن روبرو هستیم» ارائه دهد، ممکن است این تلاش نشانگر آن باشد که او می خواهد هر دو ستون ، ناتو و مشارکت های دو جانبه را به هم نزدیک کند و به دنبال پیشرفت بهتر باشد.
رئیس جمهور بایدن گفت: «برای مقابله با تهاجم روسیه ، ما باید اثربخشیِ توانایی های نظامی این اتحاد را تشدید کنیم و در عین حال توانایی آن را برای پذیرش تهدیدهای غیر سنتی مانند فساد ، اطلاعات نادرست و جرایم اینترنتی گسترش دهیم.» بزبان ساده ، این بدان معناست که: ناتو و اعضای آن باید بیش از پیش از سیاست خارجی ایالات متحده پیروی کنند تا هزینه های جدی به روسیه تحمیل کنیم و در کنار جامعه مدنی روسیه قرارگیریم ، که همیشه شجاعانه با سیستم اقتدارگرایانه رئیس جمهور ولادمیر پوتین مخالف بوده است «.
آنچه برای ایالات متحده مهم است این است كه نفوذ آمریكا در تمام جمهوری های شوروی سابق تأمین شود و این كشورها ، همراه با دولت های متعهد به پیمان ورشو سابق ، زمینه های مطمئنی برای سرمایه خارجی باشند و خود را با نظام حقوقی غرب هماهنگ سازند.
به این ترتیب هم می توان از نیروی کار این کشور ها بهره برداری کرد و هم ثروت مادی و معنوی این کشورها را در اختیار گرفت و هم سوء استفاده از خاک این کشورها را به عنوان پل ارتباطی، علیه روسیه و کل منطقه اوراسیا توجیه کرد!
اگر این کشورها «داوطلبانه» تن به اجرای این خواست ها ندهند ، ایالات متحده آمریكا آماده بکرسی نشاندن مقررات Desintegration (تجزیه) است. به این معنی که تقسیمبندی، نظم داخلی یا منطقه ای موجود را برهم بزند و آن کشور یا منطقه را به مناطق قومی تجزیه کند ، همانطور كه بعنوان مثال در مورد یوگسلاوی و اوکراین نشان داده شده است.
بنابراین چند سال آینده باید شاهد تشدید تناقضات در اروپای شرقی باشیم ، نه تنها شاهد تشدید بین کشورها ی منطقه، بلکه همچنین بدلیل تلاشی که برای تأمین نفوذ ایالات متحده آمریکا در این منطقه صورت خواهد گرفت. زیرا داشتن هژمونی در مناسبات دو جانبه با این کشورها برای ایالات متحده کافی نیست ایالات متحده در پی کسب هژه مونی یا تامین تسلط خود بر کل منطقه است.
کسانی که منطقه را کنترل می کنند از دریای بالتیک تا آن سوی دریای سیاه به مرزهای روسیه دسترسی مستقیم دارند. اما آنها همچنین بخش عمده ای از پیوندهای اتحادیه اروپا و قدرت های آن با روسیه را كنترل می كنند، روسیه ای که » مخالف» محسوب می شود و کنترل ارتباطات مهم جاده ابریشم بین اروپا غربی و «رقیب استراتژیک» آن چین را در اختیار دارد.
از این منظر – اگر سیاست ناتو و حضور نظامی توافق شده دو جانبه ایالات متحده آمریکا در منطقه (به ویژه در رومانی ، لهستان ، کشورهای بالتیک و اوکراین) ادامه یابد – باید در انتظار سیاست دخالت گسترده امریکا در امور داخلی کشورهای اروپا شرقی بود. ابزارهای «قدرت نرم» با شبکه گسترده ای از سازمان های غیر دولتی (ان. جی.او) نیز پشتیبانی گسترده ای از سوی نهادهای ایالتی ایالات متحده دریافت خواهند کرد . «حقوق بشر» مدتهاست که یکی از ابزارهای محبوب حزب دموکرات ایالات متحده است. اظهارات ویکتوریا نولاند که به مقام رهبری در وزارت خارجه بازگشته است ، نیز در همین راستا است. به عنوان مثال ، در دولت اوباما ، او سهم ویژه ای درتسلط آمریکا به اوکراین داشته است.
اینک قرار است در وزارت خارجه مسئولیت مهمی به او داده شود. او و وندی شرمن و آنتونی بلینکن وزیر خارجه کنونی امریکا، که در گذشته مشاور عالی معاون رئیس جمهور، جو بایدن بود ، در عرصه سیاست خارجی سه نفری را تشکیل می دهند که تداوم سیاست سلطه جویانه آمریکا به ویژه در اروپا را تضمین می کنند و تجربه و تماس های قبلی را خود را با خود به ارمغان می آورند.
نولاند و جو بایدن از طریق سیاستی که هر دو در جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی سابق دنبال می کردند – همچنین به دلیل منافع شخصی – به رئیس جمهور جدید ایالات متحده متصل است. در این رابطه وقایع اوکراین و مولداوی و همچنین رومانی به ویژه شهرت یافته اند. منافع بایدن و کارمندانش ناشی از آشفتگی فعالیتهای شخصی ، تجاری و سیاسی به منظور دستیابی به مزایای مادی شخصی ، علاقه آنها را برای ایجاد سیاست های قبل از ترامپ و ادامه «مثمر ثمر» آنها تقویت می کند.
علاوه بر این ، طبق گزارش مطبوعات ، آنتونی بلینکن باید رابطه نزدیک با میلیاردر جورج سوروس و بنیادهای جامعه باز او ، که در تمام کشورهای اروپای شرقی نمایندگی دارند ، داشته باشد ، کادرها را برای سیاست و نهادهای اجتماعی این کشورها آماده کند و فعالیت در سیاست از طریق آنها، سرویس های اطلاعاتی ایالات متحده نیز ابزاری به ویژه مهم هستند..
بطور کلی ، بعید به نظر می رسد که سیاست های ایالات متحده در اروپای شرقی ، حتی در زمان رئیس جمهور جو بایدن ، تأثیرات مثبتی بر وضعیت این کشورها و اروپا داشته باشد. انتظار می رود که ایالات متحده به منظور حفظ موقعیت های سیاسی و نظامی خود در منطقه و استفاده از آنها در مبارزه برای حفظ برتری بین المللی ، به ساخت «دولت موازی» ادامه دهد. اهداف ایالات متحده آمریکا در برابر روسیه در اینجا یک عامل تعیین کننده است.
بی ثباتی بیشتر در داخل کشورها ، بهره برداری سیاسی ، نظامی و اقتصادی از آنها به نفع سیاست بین المللی دنبال شده توسط ایالات متحده آمریکا و همچنین گسترش بیشتر ملی گرایی و روس هراسی پیامدهای اجتناب ناپذیر این سیاست است!
بحرانهایی که ازمدتها پیش وجود داشته اند به حیات خود ادامه خواهند داد و به دلیل تبدیل منطقه به منطقه تدارک نظامی ، باعث تشدید و افزایش خطرات استفاده از زور خواهند شد. تحولی از نوعی دیگر نیازمند یک چرخش اساسی در اهداف و سیاست های ایالات متحده است ، تحولی که در چشم انداز نیست. تا آن زمان ، از کشورهای اروپای شرقی به عنوان مهره های ساده شطرنج در صفحه بزرگ شطرنج سو ء استفاده خواهد شد.
https://de.rt.com/meinung/112093-osteuropa-bleibt-im-visier-usa/
سود کرونا آورده به جیب کدام شرکت ها می رود؟
سود کرونا آورده
یونگه ولت- ترجمه رضا نافعی
آمار سایت تا کنون
4,675,982
ترجمه
1230
سازمان جهانی بهداشت (WHO) در اوایل هفته گذشته از «شکستِ اخلاقیِ فاجعه بارِ» کشورهای غربی در توزیع واکسن ضد ویروس کرونا سخن گفت رئیس سازمان جهانی بهداشت از این واقعیت شاکی است که در49 کشور ثروتمند جهان 39 میلیون نفر واکسینه شده اند در حالی که تعداد افراد واکسینه شده در کشورهای تنگدست اندک است. وی هشدار داد که «ملی گرایی واکسنی» نه تنها ضعیف ترین مردم جهان را به خطر می اندازد، بلکه «خود ویرانسازی» نیز هست و در نهایت با شیوع تازه به تازۀ بیماری واگیرِ همه گیر در کشورهای فقیر، همه گیری را طولانی می سازد.
حتی در کشورهای مرفه مانند آلمان فدرال نیز شرکت های داروئی هستند که تصمیم گیرنده هستند و نه سیاستمداران، انها هستند که تصمیم می گیرند کی و چه تعداد از افراد اصلا واکسینه بشوند یا نشوند. خواهش و تمنا نیز تغییری در این وضع بوجود نمی آورد. آنچه WHO به عنوان شکست توصیف می کند از قوانین بازار نئولیبرال است که از منظر پیروان آن، بازار منطق بسیار موفق است.
کارل فون اوسیتسکی، روزنامه نگار صلحدوست آلمانی و کنشگر ضد جنگ ، با پیشگوئی فاجعه هایی که سالهای بعد رخ داد در سال 1931 نوشت جنگ تجارتی است بهتر از صلح . من هنوز کسی را ندیده ام که بخواهد برای فرونشاندن آتش اشتیاق خود به پول، خود را فداکارانه به دامان صلح افکنده باشد تا آن را حفظ و تقویت کرده باشد. کما این که ما هم امروز اولین بار نیست که کشف می کنیم. تجزیه و تحلیل او پرده از مناسبات حاکم بر بیماری ها ، اپیدمی ها و محافظت از سلامتی انسان ها بر می دارد و انها را عریان می سازد.
گرچه فن آوری های جدید برای تولید واکسن کرونا در چندین کشور، در دانشگاه ها وموسسات تحقیقاتی، با بودجه های میلیاردی که دولت ها پرداخته اند توسعه یافته و به مرحله کنونی رسیده ، اما این نتایج متعلق به کسانی نیست که قبلا با پول هائی که بعنوان مالیات در اختیار دولت ها گذاشته اند، از جمله، هزینۀ تولید همین واکسن کرونا را نیز پرداخت کرده اند.
وقتی تقاضا برای دریافت واکسن فراگیر شد و نوید یک تجارت بی خطر را داد ، شرکت های داروئی وارد پروژه های تولید واکسن شدند و حق ثبت اختراع سودآور را در اختیار گرفتند. تحلیلگران بانک سرمایه گذاری آمریكا» مورگان استنلی» انتظار دارند كه شركت Pfizer و Biontech در آمریكا فقط با واكسن خود بیش از 15 میلیارد یورو فروش داشته باشند. بنا به گزارش تلویزیون آلمانی «تاگس شاو . دِ اِ » طبق تخمین سوئری مون، دانشمند سوئیسی، این شرکت ها طی سالهای زیادی از واکسن بیماری همه گیر سود خواهند برد.
کوبا ، ونزوئلا و اتحادِ چپِ منطقه ای آلبا مسیر دیگری را طی می کنند. هاوانا روز جمعه اعلام کرد که امسال 100 میلیون دوز واکسن برای نیازهای خود و سایر کشورها تولید می کند ، اولویت در این تولید کسب سود نیست . کوبا همراه ونزوئلا در حال ساخت یک بانک واکسن است که نیازهای همه کشورهای ALBA در آمریکای لاتین و کارائیب را پوشش می دهد . بعداً کشورهای دیگر مناطق نیز از این مزیت بهره مند می شوند. کوبا ، ونزوئلا ، روسیه ، چین و سایر کشورهای » شرور» بار دیگر سبب کاهش سود شرکت های فرا ملیتی می شوند.
احتمالاً کشورهای غربی که خود را «جامعه ارزشها» می خوانند مدت زیادی حاضر به تحمل این امر نخواهند شد.
https://www.jungewelt.de/artikel/394954.pandemie-als-geschäft.html
آشی که امریکا برای جهان بار گذاشت، حال خود باید بخورد!
آشی که امریکا برای جهان
بار گذاشت، حال خود باید بخورد!
راشاتودی ترجمه رضا نافعی
آمار سایت تا کنون
4,672,516
ترجمه
1229
صحنه هایی از حمله به کنگره آمریكا یادآور رویداد اکتبر سال 2000در بلگراد است. این صحنه ها در اوکراین تکرار شد، حتی دو بار: در سال های 2004 و 2014 ، در گرجستان ، مولداوی ، بلاروس و چندین جمهوری آسیای میانه شوروی سابق نیز تکرار شد. در هر یک از این موارد ایالات متحده از «قدرت مردم» حمایت می کرد زیرا سازمان های غیردولتی و سفارتخانه های آمریکایی همیشه از آنچه به عنوان «انقلاب های رنگی» معروف می شد پشتیبانی می کردند.
همان اتفاق در سال 2011 با «بهار عربی» رخ داد ، که از تونس آغاز شد و سپس از طریق شمال آفریقا به خلیج فارس راه یافت. در بعضی جاها «موفق» بود و دولتهای دهها ساله را سرنگون کرد. در سایر کشورها با شکست مواجه شد و باعث جنگ در لیبی و سوریه و خونریزی در خیابانهای بحرین شد. بحرین جائی است که یک پایگاه مهم دریایی ایالات متحده در آن قرار دارد.
ایالات متحده اخیراً انتخابات ریاست جمهوری در بلاروس ، بولیوی و ونزوئلا را غیرقانونی اعلام کرد. در حالی که مینسک و کاراکاس موفق به کسب پیروزی شدند – و به همین دلیل از سوی ایالات متحده امریکا مورد تحریم قرار گرفتند ، «دموکراتها» در لاپاز برای مدتی «موفق» بودند ، اما در نهایت در انتخابات سال گذشته شکست خوردند.
در اوایل سال 2004 ، روزنامه انگلیسی گاردین با ستایش تام و تمام نوشت که چگونه ایالات متحده عملیاتی «عالی» برای «ایجاد دموکراسی از طریق صندوق های رای و نافرمانی مدنی» ایجاد کرده است. الگوئی از زمان بلگراد، «الگویی برای پیروزی در انتخابات دیگران.
اکنون همان رسانه های جریان اصلی – که برده وار خط مشی وزارت امور خارجه ایالات متحده را در محکوم کردن انتخابات در جاهای دیگر دنبال می کردند و ّبه آنها انگ «تقلب» می زدند آن ها را انقلاب های رنگی می خواندند و «دموکراسی خودجوش» معرفی می کردند – حالا که ناگهان بخشی از آمریکایی ها اعتقاد دارند که رای آنها دزدیده شده است، دیگر این اعتراض و حمله آنها به کاپیتول و اشغال آن را پیروزی دموکراسی و دموکراسی خود جوش نمی خوانند و چون آن را به سود خود نمی دانند نه به آن می چسبند و نه آن را دنبال می کنند.
آنها می گویند که نه تنها اصلا تقلبی صورت نگرفته و رای کسی به سرقت نرفته است بلکه هیچ انتخاباتی اینقدر سالم و تمیز نبوده است. تمیز و سفید چون برف هم اکنون باریده. این ها حرف های کارشناسانی است که انتخابات قبلی چهار سال پیش را «هک شده توسط روسیه» توصیف می کردند! و حالا می گویند جو بایدن که در این مدت به سختی از زیرزمین خود خارج شده بیشترین رای را در طول تاریخ کسب کرده است. با این حال، آنچه بکلی بی اهمیت است این است که شما این روایت رسمی درباره انتخابات ایالات متحده را باور کنید یا باور نکنید . کوته بینی حزبی به مردم اجازه نمی دهد تا به درک درستی از اهمیت وقایع و عمق آنها دست یابند:- صحبت بر سر ورشکستگی است، ورشکستگی اخلاقی و تمام عیار هیئت حاکمه ایالات متحده امریکا مطرح است: چه در عرصه تشکیلات سیاسی چه در عرصه رسانه ای .
هم جمهوریخواهان و هم دمکرات ها سالهای سال با سلاحی بنام «انقلاب های رنگی» به میدان آمدند و آن را بعنوان نشان دموکراسی ستایش کردند.
شاید بهتر آن باشد که ایالات متحده امریکا بر اساس این دعوی که چون » دموکراسی» در دیگر کشورها ناقص است یا اصلا نیست پس باید آنها را محکوم ساخت ، تحریم کرد، بمباران کرد، و رژیم حاکم در آنها را تغییر داد به پرسشی که ولادمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در سال 2015 در سازمان ملل متحد مطرح ساخت پاسخ گویند. پوتین هنگام بررسی عواقب » بهار عربی» خطاب به ایالات متحده امریکا این پرسش را مطرح ساخت:» آیا می فهمید چه کرده اید؟» (کاشائی (آشی) که پخته ای حالا بخورید!- م)
«Unerträglicher Anschlag auf die Demokratie»: Reaktionen auf den Sturm des Kapitols in Washington
تا حمله به کنگره امریکا مرگ خوب بود اما برای همسایه ها!
تا حمله به کنگره امریکا
مرگ خوب بود اما برای همسایه ها!
یونگه ولت
ترجمه رضا نافعی
امار سایت تا کنون
4,670,540
ترجمه
1228
در حالی که رئیس جمهور کوبا میگوئل دیاز- کانِل پس از حمله طرفداران متعصب ترامپ به کاپیتول، اقدامات خشونت آمیز را به شدت محکوم کرد و بیش از همه ، برای از دست رفتن جان انسان ها ابراز تأسف کرد ، وال استریت ژورنال ،رسانه نزدیک به جمهوری خواهان ، نگران «چهره دموکراتیک» ایالات متحده است. جیل دوگرتی ، روزنامه نگار سابق CNN در فیس بوک نوشت: «ایالات متحده دیگر هرگز قادر نخواهد بود به جهانیان بگوید که ما مظهر و نمونه تمام عیار دموکراسی هستیم.»
در مقابلِ، نمایندگانِ متحدانِ اروپایی ایالات متحده ، که مانند فرانک والتر اشتاین مایر ، رئیس جمهور آلمان فدرال ، در درجه اول دونالد ترامپ را مسئول «حمله به قلب دموکراسی» می دانند ، سیاستمداران و رسانه های آمریکای لاتین آن را بحران نظام ایالات متحده می شمارند. اتحاد کشورهای آمریکای لاتین موسوم به ALBA-TCP ( اتحاد بولیواری برای خلق های آمریکای ما) اعلام کرد «شورش های خشونت آمیز بیانگر» بحران اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی جامعه ای است که با ظهور افراط گرایان نژادپرست و ایدئولوژی برتری طلبی سفیدپوستان روبروست»
روزنامۀ کوبائی » یوونتود ربلده» نیز به اظهار نظر مشابهی پرداخته و نوشته است : «نئوفاشیسم قبل از ترامپ نیز در آنجا بود ، ترامپ فقط آن را تشدید کرد و آن را مورد استفاده قرار داد».
سیاستمداران کوبائی بین این سیاست و سیاستی که بیش از 60 سال از سوی ایالات متحده در برابر کوبا در پیش گرفته شده و هدفش تغییر نظام سیاسی در کوباست تشابهاتی می بینند.
برونو رودریگز، وزیر امور خارجه کوبا ، در توئیتر خود نوشت: بی توجهی ترامپ به خواست رای دهندگان تنها «بازتاب عملکردهایی است که خود ایالات متحده علیه سایر نقاط جهان به کار برده است.نیکولاس مادورو ، رئیس جمهور ونزوئلا درباره وقایع کنونی در ایالات متحده گفته است این ها » در کشوری رخ داده که کودتاها و تهاجمات از آن جا بر می خیزد» او گفت:»اینها همان افرادی هستند که سعی کردند در ونزوئلا عروسک خود را سر کار بگذارند و Evo Morales را در بولیوی سرنگون کنند. این همان سیاست امپریالیستی است که کل جهان را تهدید می کند. « مادورو از رئیس جمهور آینده آمریکا جوزف بایدن خواست تا به سلطه گری ، به قساوت ، به سیاست امپریالیستی و برتری جوئی پایان دهد و برای گفتگو ، صلح و تنوع تلاش کند».
«آندرس مانوئل لوپز اوبرادور» ، رئیس دولت مکزیک نیز از ایالات متحده درخواست کرد «همه درگیری های سیاسی خارجی و داخلی را با روش مسالمت آمیز حل کنمهمترین روزنامه روزانه این کشور ، لاجورنادا ، در سرمقاله خود اشاره کرد که «سیستم انتخاباتی آمریکا هیچگاه الگویی برای دموکراسی، آنطور که طرفدارانش ترویج می کنند، نبوده است، و بیش از یک قرن است که ایالات متحده امریکا با خودشیفتگی امپریالیستی سعی در تحمیل آن به بقیه ملتها داشته است».
فقط خائر بولسونارو، رئیس جمهور فاشیست برزیل ، پس از حمله هواداران ترامپ به کاپیتول نیز استوار در کنار ترامپ ، طرفدار خود ، ایستاده است و در گفتگو با روزنامه راستگرای O Globo پیروزی جو بایدن را کلاهبرداری آشکار توصیف کرد. بولسونارو همچنین اعلام کرد که «آنچه در ایالات متحده اتفاق افتاد ممکن است در انتخابات بعدی در برزیل اتفاق بیفتد.» رئیس جمهور سابق برزیل لوئیز ایناسیو لولا دا سیلوا از حزب چپ کارگر چنین تهدیدهایی را جدی می گیرد. رئیس جمهور سابق برزیل، لوئیز ایناسیو لولا دا سیلوا، از حزب چپ کارگری چنین تهدیدهایی را جدی می گیرد. وی هشدار داد که دولت فعلی برزیل «یک مافیای شبه پلیس دارد تا صحنه هایی مانند آنچه را که در کاپیتول در واشنگتن رخ داد، تکرار کند. «
https://www.jungewelt.de/artikel/393948.sturm-auf-kapitol-failed-state-usa.html
امریکا زیر دندان زمان همانگونه جویده می شود که رُم جویده شد
امریکا زیر دندان زمان
همانگونه جویده می شود
که رُم جویده شد
راشا تودی ترجمه رضا نافعی
آمار سایت تا کنون
4,667,455
ترجمه
1227
واقعیتی که نخبگان ایالات متحده با آن روبرو هستند تا همین چند سال پیش غیر قابل تصور تلقی می شد: مظهر قدرت در ایالات متحده، نه بدست دشمنان خارجی ، بلکه توسط شهروندان خودش به تصرف در می اید.
در واشنگتن دی سی تصویری تاریک از یک دموکراسی ناکارآمد ترسیم شد که در آن رئیس جمهور از کاخ سفید طرفداران خود را به حرکت بسوی کاپیتول دعوت کرد. جایی که اعضای کنگره قصد داشتند پایان کار این ریاست جمهوری را رسمیت بخشند. این واقعیت که مردم در این روند کشته شدند، این که سیاستمداران مجبور به فرار از کاپیتول شدند و این که آشکارا دیده شد که ارگان های امنیتی نتوانستند به اندازه کافی از کاپیتول که مظهر قدرت دولت آمریکاست دفاع کنند ، این تصویر تاریک را تاریک تر ساخت.
واکنشهای قدرت های مستقر در این سو و آنسوی اقیانوس اطلس، هم اینجا و هم آنجا، نگران کننده اند . هم اینجا و هم آنجا توضیح این امر دشوار است که چرا غرب باید تحت لوای امریکا در جهان نمایندگی فانوس راهنمای دموکراسی را بعهده بگیرد و این که گویا غرب وظیفه دارد در هر جای جهان که این ارزشهای غربی نتوانند خود را به کرسی بنشانند در آنجا دخالت کند و به پیروزی آن ارزش ها کمک برساند.
رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا، «اورسولا فون در لاین»، تأکید کرد: «من به قدرت نهادهای ایالات متحده و دموکراسی اعتقاد دارم» ، درست مثل اینکه مقام خود او و نهادی که او در راس آنست خود مظاهر بی کم و کاست دموکراسی هستند. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نیز از مشاهده ناآرامی های واشنگتن » عصبانی و ناراحت شده است در حالی که او همیشه ناآرامی هائی که در مینسک و جاهای دیگررخ داده بود بعنوان تصمیم گیری های دموکراتیک ارزیابی کرده بود.
جورج بوش ( پسر) رئیس جمهور اسبق امریکا که اگر در دنیا حساب و کتابی بود او می بایست سالها پیش در دادگاه جنگی محاکمه می شد، در باره رویداد های واشنگتن گفت این شکل از اعتراض ویژۀ جمهوری های تولید کننده موز است – نه در جمهوری دموکراتیک ما . بگذریم از این که این دولتمرد بطور چشمگیری به عموم مردم جهان نشان داده است که آتش جنگ در جمهوری های تولید کننده موز چگونه شعله ور می شود، خیلی ساده » با دروغ «. جامعه جهانی هنوز هم با عواقب جنگ شکست خورده ای که او آغاز کرد رو در روست ، یعنی «جنگ با ترور».
رسانه های برجسته غربی از «افراط گرایان راست» سخن میگویند که به پایتخت حمله کردند . خب بله ، ممکن است این طور باشد – حتی به احتمال زیاد افراط گرایان راست ، جنایتکاران و خشونت طلبان با دیگر معترضان درگیر شده اند، همانطور که در سایر تظاهرات نیز افراط گرایان چپ و جنایتکاران نیز همین کار را کرده اند . ولی اگر تمام شهروندان امریکا را که از انتخابات ناراضی هستند و در برابر هیئت حاکمه قرار گرفته اند فله ای راستگرایان افراطی بدانیم آنوقت دیگر این تلاش رسانه ها که می کوشند چنین وانمود کنند که گویا امریکا مهد حقوق بشر است، نمودار واقعیت نیست ، زیرا اینطور که مشاهده می شود کم نیستند آن شهروندان امریکا که در کنار معترضان قرار دارند.
ولی نه جست وجو برای یافتن چنین تفکراتی در رسانه ها راه به جائی می برد و نه جست و جوی تحقیقی دقیق و علمی برای یافتن عللی که به برخاستن توفان و حمله به کاپیتول انجامید.
زیرا آنچه چشمگیر است این است که نیروهای امنیتی از عهده دفاع از کاپیتول بر نیامدند در حالی که معمولا در عملیات معمولی و گشت های خیابانی انگشتشان بسرعت اماده کشیدن ماشه است.
در اروپای غربی نیز تلاشی بیهوده برای دست یافتن به اعماق و یافتن علت واقعی رخ دادن این وضع اسفبار در «کشور خود خدا» صورت می گیرد. این نکته را مدیون روشنفکران برجسته ایالات متحده آمریکا مانند نویسنده فقید گور ویدال هستیم که در مصاحبه ای با FAZ در سال 2001 اظهار داشت:
«در کشور من ، یک درصد صاحب همه چیز است ، بیست درصد بسیار خوب زندگی می کند زیرا در کنگره و در «نیویورک تایمز » برای آن یک در صد کار می کنند. ولی 80 درصد مردم ، برخلاف دعاوی تبلیغاتی که آلمانها، اروپائی ها و خود امریکائی ها ان را میبلعند ، بسیار بد زندگی می کنند . فقر شدیدی بر آمریکا حاکم است. همانطور که می دانید ، ما اصلا نظام بهداشت عمومی نداریم ، هیچ نظام آموزشی ای وجود ندارد که شایسته این نام باشد، از ما مالیات سنگینی دریافت می شود ولی ما از پول خود هیچ سودی نمی بریم. همه چیز نصیب ژنرال ها می شود.
به این پرسش که آیا امریکا به ته خط رسیده است بدشواری می توان پاسخ داد. امریکا هنوز یگانه قدرت نظامی است که می تواند نیروی خود را طی 24 ساعت در هر نقطه جهان مستقر سازد. انرژی این ابرقدرت و پتانسیل مبارزه آن را برای خروج از بحران ها را نباید دست کم گرفت ، همانطور که تأثیر جهانی آن را از طریق رسانه ها ، برخرده فرهنگ ها ، موسیقی و ادبیات نمیتوان ناچیز شمرد. با این حال، از اوایل سال 2008، به عنوان بخشی از یک مطالعه، سرویس های مخفی آمریکا به این نتیجه رسیدند که ایالات متحده طی دو دهه آینده به طور محسوسی قدرت خود را از دست خواهد داد.
ایالات متحده احتمالاً هنوز به اتمام نرسیده است، اما شاید کیف پول واشنگتن رو به پایان، پایان باشد. در این زمینه باید هشداری از دوران Imperium Romanum امپراتوری رم را به خاطر سپرد که با نقل قول زیر منتقل شده است : «روم به دست دشمن فرو نمی افتد ، بلکه دندان زمان است که آن را می جود.»
دادگاه «جولیان آسانژ» بنیانگذارویکی لیکس» فردا برپا می شود
دادگاه «جولیان آسانژ»
بنیانگذار»ویکی لیکس» فردا برپا می شود
یونگه ولت- ترجمه رضا نافعی
آمار سایت تا کنون
4,664,920
ترجمه
1226
برای «جولیان آسانژ» بنیانگذار «ویکی لیکس» سال 2020 همانگونه به پایان رسید که آغاز شده بود : در سلول انفرادی، در انتظار صدور حکم انتقال او به ایالات متحده.
این دادگاه باید در 4 ژانویه (فردا) برگزار شود . در صورت تأیید درخواست واشنگتن ، آنچه در انتظار آسانژ خواهد بود پرونده ایست که در ایالات متحده توسط هیأتی متشکل از اعضای «سرویس های امنیتی» ، دادگاه فدرال منطقه شرقی ویرجینیا ، که به «دادگاه جاسوسی» نیز شهرت دارد مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. محکومیت در هر 18مورد مندرج در پرونده ، طبق قانون مجازات جاسوسی در ایالات متحده که در سال 1917 مورد بررسی قرار گرفت، به معنای آن است که روزنامه نگار مذکور، متولد استرالیا و برنده جایزه افشاگری روزنامه نگاری، محکوم به تحمل 175 زندان در سلول انفرادی در زندان امنیتی ایالات متحده خواهد شد. تنها «جرم» او انتشار تعداد زیادی از داده ها از جمله جنایات جنگی ایالات متحده امریکا در عراق و افغانستان است.
آنطور که وکیل آسانژ «جنیفر رابینسون» در ماه اکتبر اعلام کرد، در صورت لزوم، او به دیوان دادگستری اروپا متوسل خواهد شد.
تلاش برای در هم شکستن آسانژ معادل شکنجه روانی است، کاری که نیلز ملزر ، ناظر ویژه سازمان ملل ، از تابستان گذشته تا کنون، بارها آن را محکوم کرده است .
از آغاز زمستان وسائل گرم کننده در زندان او وجود ندارد، با کمک کتاب هائی که نامزد آسانژ در اختیار او گذاشته تا حدی جلوی نفوذ سرما از پنجره ها گرفته شده است. نامزد آسانژ «استلا موریس»، از طریق توییتر این وضع را مستند ساخته است و این درحالی است که آسانژ مبتلا به بیماری مزمن ریوی است. او ماه هاست که در معرض خطر ویروس کرونا قراردارد که در سایربخش های زندان بلمارش در حال گسترش است. در ابتدای ماه دسامبر گفته شد که تست کرونای 65 زندانی از 160 زندانی در بندی که آسانژ در آن زندانی است مثبت بوده است.
در عین حال ، فشار عمومی نیز افزایش یافته است. پس از اینکه هشتگ «#PardonAssange» در توییتر منتشر گشت، نیلز ملزر نیز درخواست تجدید نظر خود را تمدید و رئیس جمهور ایالات متحده دونالد ترامپ را به بخشش آسانژ دعوت کرد. حتی سارا پالین ، از راستگریان حزب جمهوری خواه و نامزد سابق معاون ریاست جمهوری ، اخیراً نظر خود را درباره این روزنامه نگار اصلاح کرد. تولسی گابارد از حزب دموکرات امریکا ، از مدتی پیش به جانبداری از آسانژ پرداخته و خواهان بخشش او و همچنین «ادوارد اسنودنِ» افشاگر شده است که در روسیه در تبعید به سر می برد.
در سطح پارلمان نیز امسال تحرکی بوجود آمده است. از جمله درآلمان فدرال، اخیراً یک کار گروه مرکب از اعضای احزاب مختلف برای افزایش فشار جهت آزادی آسانژ تشکیل شده است. علاوه بر این، سران کشورها، روسای جمهور سابق، سیاستمداران و وکلا در دادخواست ها و نامه های سرگشاده به حمایت از آسانژ برخاسته اند.
اما آنچه در انگلیس مورد نیاز است، یک دادگستری مستقل است که بر اساس آنچه در قرارداد استرداد متقابل بین لندن و واشنگتن وجود دارد ، بر این تکیه کند که استرداد متقابل در بر گیرنده مواردی که انگیزه سیاسی داشته باشند نیست.
با این حال ، خانم وانسا بارایتسر ، رئیس دادگاه ، هنگام بررسی دادرسی تقاضای استرداد اثبات کرد که منظور بی طرفی دولتِ خواستارِ اجرای استردادِ مورد نظر نیست .
اینک، فقط برای نمونه به چند مورد از مشکلاتی که در راه نظارت بر فرآیند محاکمه ایجاد کرده اند اشاره می شود، از جمله به «گزارشگران بدون مرز» اجازه داده نشد که بر جریان دادرسی نظارت کنند . با جعل «مشکلات فنی» باعث شده اند تا روزنامه نگارانی که قادر و مجاز هستند، بتوانند از طریق اینترنت ، دفاعیات آسانژ و اظهارات شاهد ها را دنبال کنند. یا این تصمیم که به شهود دفاعیه فقط 30 دقیقه اجازه سوال کردن داده شود ، اما مدت زمان برای افزایش بازجویی قضایی تا چهار ساعت قابل ارتقاء باشد.
وکلای آمریکایی از این زمان فقط برای بی اعتبار کردن افرادی استفاده کرده اند که به عنوان متخصص در عرصه کارخود به اظهار نظر دعوت شده اند . حتی قبل از شروع مرحله حساسِ استماعِ کیفر خواست، طرف آمریکایی سعی کرده است با «کیفرخواست جایگزین» استماع کیفر خواست ِ دفاع را از دور خارج کند.
پرونده آسانژ نمونه ای است برای معرفی دولت هایی که معتقدند بالاتر از قانون قرار دارند. اما چرا چنین است؟
انگلیس، سوئد و استرالیا: همه آنها اینجا یا آنجا، به این یا آن شکل در جنایات جنگی ایالات متحده سهیم هستند اکوادور که آسانژ بیش از هفت سال در سفارت آن کشور در لندن ، پناهندگی سیاسی پیدا کرده بود ، فقط به پولی نیاز داشت که صندوق بین المللی پول و بانک جهانی کمی قبل از دستگیری به آن کشور قول داده بودند. لنین مورنو ، رئیس جمهور اکوادور که از سال 2017 به طور فزاینده ای به راست گرایش پیدا کرده بود ، اوایل سال 2019 داوطلبانه آسانژ را تحویل داد.
https://www.jungewelt.de/artikel/393454.politische-justiz-unterdrückte-wahrheiten.html
بایدن می خواهد با پنبه سر چین را ببرد!
بایدن می خواهد با پنبه سر چین را ببرد!
یونگه ولت ترجمه رضا نافعی
امار سایت تا کنون
4,663,097
ترجمه
1225
ایالات متحده یک درگیری جدی و خطرناک را به جمهوری خلق چین تحمیل کرده است. به این درگیری عنوان «جنگ تجاری» داده شده است: واشنگتن برای آن که بتواند میزان دلاری را که به ظرفیت تولید چین وارد می شود بهتر کنترل کند ، از پکن می خواهد بهای ارز خود را بالا ببرد: واقعیت این است که این یک جنگ تجاری است که رخ می دهد و دلیل آن هم این است که ایالات متحده امریکا برتری علمی و فنی خود را از دست داده است.
برتری فنی
پیشرفت های فن آوری چین می تواند منجر به پیشی گرفتن چین بر یک نسل در غرب شود . توسعه جمهوری خلق چین مبتنی بر دو عامل است : 1-سرمایه گذاری در آموزش عالی 2- اتخاذ توانایی فناوری از شرکت هایی است که برای تولید کالا به آن کشور آمده اند.
در سال 2018 ، برای اولین بار ، دانشمندان چینی مقالات علمی بیشتری نسبت به همتایان خود در ایالات متحده منتشر کردند و شرکت های چینی بیش از شرکت های آمریکایی ثبت اختراع کردند .شرکت های فناوری چینی اکنون محصولاتی تولید می کنند که به نظر می رسد از محصولات ایالات متحده ، اروپا و ژاپن پیشرفته تر هستند. نمونه هایی از این موارد „G5“ سیستم ناوبری ماهواره ای «Beidou» ، قطارهای سریع السیر و روبات ها هستند.
تلاش های ایالات متحده برای حمله به کنسرن های مخابراتی چینی Huawei و ZTE ، کمتر به دلائل اقتصادی و بیشتر به دلائل سیاسی است ، بدلائل سیاسی است که ایالات متحده مانع فروش میکرو تراشه های شرکت های غربی به شرکت های چینی شده است و این سیاستی است که احتمالاً نتیجه معکوس خواهد داد.
دولت چین با تخصیص یک صندوق خصوصی و یک صندوق دولتی با 14 میلیارد دلار سرمایه بر حمایت های خود از بخش فناوری ، افزوده است.
عرضه اولیه عمومی سهام IPO ، شرکت بین المللی ساخت نیمه هادی ها در شانگهای- پیشروترین شرکت تراشه سازی چین – 7.5 میلیارد دلار سرمایه گرد آورد. در نتیجه چنین بودجه ای و پیشرفت های علمی خاص خود ، آشکار شده است که چین به زودی می تواند از شرکت های تراشه سازی ایالات متحده پیشی بگیرد.
تهدید های مکرر به جنگ
دولت ایالات متحده به جای رقابت در سطح اقتصادی ، سعی دارد با استفاده از توان دیپلماتیک و نظامی خود چین را منزوی سازد. این اصل درگیری است. دولت ایالات متحده فشار نظامی خود را در مرزهای شرقی چین افزایش داده است.
این موارد شامل احیای گفتگوی امنیتی به اصطلاح چهار ضلعی («چهارگانه») بین استرالیا ، هند ، ژاپن و ایالات متحده آمریکا ، استراتژی هند و اقیانوس آرام ایالات متحده آمریکا (سند اصلی آن «بازیابی مزیت» است – به زبان آلمانی: دستیابی به برتری) و توسعه طیف وسیعی از سلاح های جدید ، از جمله سلاح های سایبری.
از جمله احیای گفتگوی امنیتی میان چهار کشور، که معروف به گفتگوی «چهار ضلعی» یا «چهار گانه » است. این کشورها عبارتند از استرالیا، هند، ژاپن و ایالات متحده آمریکا ( این استراتژی امریکا در برابر چین است که سند آن » بازیابی مزیت یا دستیابی به برتری نام دارد) که در عین حال شامل توسعه و تکامل بخشیدن به طیف وسیعی از سلاح های جدید از جمله سلاح های سایبری است.
گرانیگاه یا مرکز ثقل این استراتژی عبارت است از : هنگ کنگ، سین کیانگ ، تایوان و به تصویر کشیدن ویروس بیماری همه گیر » کرونا» و آن را » ویروس – چین» نامیدن. البته آنچه فاقد اهمیت است ارائه شواهد، اسناد و مدارک است آنچه اهمیت دارد بکار گرفتن افکار مندرس نژاد پرستانه و ضد کمونیستی برای تخریب چهره چین است.
شیوه ای که امریکا درین جنگ در پیش گرفته شیوه جنگ متعارف نیست ، بلکه یک جنگ ترکیبی است. در چنین جنگی الزاما ضروری نیست كه امریکا زرادخانه كامل ارتش خود را به کار گیرد تا اثر بخش باشد، جنگ ترکیبی جنگی است كه از طریق كنترل اطلاعات و جریان های مالی و همچنین بکار گرفتن وسایل غیرقانونی مانند خرابكاری انجام می شود . ما می بینیم که ایالات متحده از تکنیک های جنگ ترکیبی علیه ایران و ونزوئلا استفاده می کند ، اما نه تنها علیه این دو کشور بلکه علیه حدود سی کشور دیگر در سراسر جهان این شیوه را بکار گرفته است، بخشی از این روش استفاده از تحریم های غیرقانونی و یک جانبه است.
کشتی های جنگی آمریکایی با تهدید کشتی های چینی و تبدیل یک پشه دیپلماتیک به یک فیل شبه جنگی ، گشت های خود را در دریای جنوبی افزایش داده اند.هر مسئله ای – هنگ کنگ یا تایوان – به یک مسئله بالقوه خطرناک تبدیل شده ، دیپلمات ها خارج شده اند و موشک های مافوق صوت آزمایش شده اند. به نظر می رسد در محافل دیپلماتیک و نظامی در ایالات متحده و چین امری عادی شده است که هرگونه اشتباه در دریای چین جنوبی می تواند منجر به برخوردی خارج از کنترل تبدیل گردد.
اروپا – از جمله آلمان – تا حد زیادی به ایالات متحده پیوسته است. هیچ بحث جدی مبنی بر این که سرمایه گذاری چین و استعداد های مردم چین سبب شده اند تا سلطه فناوری ایالات متحده تضعیف شود وجود ندارد و همچنین هیچ بحثی در مورد استفاده ایالات متحده از ارتش خود برای حل مشكلاتی كه اساساً مشكل اقتصاد آن است نیز وجود ندارد.
آنچه از هم اکنون روشن است این است که برخورد جوزف بایدن، رئیس جمهور بعدی امریکا، با چین آنقدر مبتذل نخواند بود که برخورد ترامپ بود ولی این هم روشن است که سیاست امریکا در برابر چین نیز تغییر نخواهد کرد.
مقابله با این جنگ ترکیبی که ایالات متحده به چین تحمیل می کند ، به عهده کشورهای جهان است.
درباره نویسنده مقاله:
ویجی پراشاد Vijay Prashad
– نویسنده این مقاله- در تاریخ 9 ژانویه 2021ساعت 3:45 بعدازظهر در بیست و ششمین کنفرانس روزا لوکزمبورگ در برلین حضور خواهد داشت و در مورد وضعیت فعلی هند و درگیری بین ایالات متحده و چین سخن خواهد گفت.
او مدیربخش تحقیقات اجتماعی در موسسه سه قاره هند است. آ
آخرین کتاب وی با عنوان » گلوله های واشنگتن» در سال جاری با پیشگفتاری از ایوو مورالس رئیس جمهور بولیوی – که در 10 نوامبر 2019 مجبور به کناره گیری از مقام خود گشت- منتشر شده است.
https://www.jungewelt.de/artikel/393394.konflikt-china-und-usa-mehr-als-ein-handelskrieg.html
دیدگاههای اخیر