با لوُلوُی «راست افراطی»
احزاب محافظه کار سکاندار مانده اند

اشپیگل- ترجمه رضا نافعی
ترجمه
1263
(در انتخابات پارلمانی اخیر آلمان حزب دموکرات مسیحی بعنوان سمبل محافظه کاری شکست سنگینی را متحمل شد و عملا سکان محافظه کاری را به حزب سوسیال دمکرات این کشور داد.
«ناتاشا اشتروبل» نویسنده مقاله ایست که می خوانید. این مقاله اشاره به همین دست به دست شدن سکان محافظه کاری سیاسی در آلمان و اتریش است. ایشان اتریشی است و متولد وین و دارای تخصص علوم سیاسی. او کتابی در باره همین موضوع نوشته و مقاله ای که ترجمه آن را می خوانید متاثر از همین کتاب است و متکی بر تحقیقات او کتابش. مترجم)
محافظه کاری در بحران است از جمله در آلمان. در چند سال گذشته در کشورهائی بسیار متفاوت آشکار شده است که وقتی محافظه کاری افراطی می شود چه اتفاقی می افتد.
محافظه کاری افراطی یک طیف ایدئولوژیک مستقل نیست، بلکه تحرکی در درون محافظه کاری است، یک تغییر در عادی بودن است. انباشت بحرانهای مختلف به این معنی است که پذیرش نظام سیاسی مستقر رو به کاهش است. نوید بزرگِ دورانِ پس از جنگ – مبنی بر اینکه اوضاع نسل به نسل بهتر می شود و رفاه بیشتر برای همه وجود دارد – مدت هاست که دیگر دست یافتنی نیست. و ما در زمان بحران های زیادی زندگی می کنیم: بحران مالی و اقتصادی سال 2008 برطرف نشده است، بحران آب و هوا به تازگی ملموس شده است . بحران های اجتماعی مرتبط با این بحران ها ، بحران هویت و نمایندگی اجتماعی نیز بر آنها افزوده میشود.
درنتیجه ، احزابی که تا کنون به این سیستم ثبات بخشیده اند، اینک متحیر و درمانده بنظر میرسند. در باره بحران سوسیال دموکراتی بتفصل میگویند و مینویسند. اما همتای محافظه کار نیز سعی می کند با خطر از دست دادن اهمیت خود مقابله کند. بنابراین محافظه کاری افراطی پدیده ایست که زادۀ یک بحران است.
اصلاً مهم نیست که مردانی مانند کورتس صدر اعظم پیشین اتریش ، ترامپ یا جانسون مجرمانی هستند که عمیقا پیرو ایدئولوژی محافظه کاری هستند یا نه. نتیجه این است که احزاب محافظه کاری وجود دارند که با ابزار راست افراطی کار می کنند و موفق هم می شوند. این امر در سطح استراتژیک ، ایدئولوژیک و همچنین فنی رخ می دهد. این محافظه کاری افراطی خواستار قدرت مطلق است و دیگر مایل نیست درتقسیم توازن و اجماع سهیم باشد. در دموکراسی های پس از جنگ، دو حزب تثبیت کنندۀ سیستم، یکی محافظه کار و دیگری (سوسیال) دموکرات توسعه یافتند. حزب محافظه کار اکنون این اجماع را ترک می کند و حزب (سوسیال) دموکرات را تنها می گذارد تا نقش یک حزب حافظ نظام (محافظه کار) را ایفا کند.
در عین حال، حزب محافظه کار افراطی شده خود را به عنوان یک جایگزین نوین بجای اجماعِ کهنه و از کار افتادۀ پس از جنگ معرفی می کند. این حزب تشخیص داده است که این نظام در همه جا در حال فروپاشی است و اینک زمان بروز بحران های متعدد است. در این دوران بحران، پنجره فرصت برای چیزهای جدید بازتر از حد معمول است. در عین حال، تداوم بخشیدن به تأمین منافع گروه های مختلف سرمایه در نظام قدیم بیش از پیش دشوار می گردد.اکنون آن گروههای سرمایه دار که تامین منافع خود را با خطر مواجه می بینند هم بر افراطی شدن احزاب محافظه کار تکیه می کنند و هم فعالانه از آنها حمایت می کنند، مثلاً با کمک های مالی. حفظ قدرت سیاسی و حفظ قدرت توسط جناح های خاص سرمایه دار دست به دست هم می دهند.
زرادخانه ای از راهبرد ها
محافظه کاران رادیکال یا افراطی شده برای به کرسی نشاندن سیاست خود و کسب قدرتی که درپی دست یافتن به آن هستند از استراتژی های متفاوتی استفاده می کنند. یکی از آنها نقض محاسبه شده اصول است که از جمله می تواند شامل اصول رسمی ، مانند قوانین نیزباشد برای مثال، ÖVP «حزب مردم اتریش» تحت رهبری سباستین کورتز، بودجه مجاز برای تبلیغات انتخاباتی شورای ملی را در سال 2017 دو برابر کرد. جریمه ای که آنها برای تخطی از قانون پرداختند نسبتا جزئی بود، لطمه وارده به حیثیت و اعتبار حزب نیز محدود بود زیرا هدف واقعی تحقق یافته بود : حزب مردم اتریش در صدر قرار گرفته و سباستین کورتس نیز صدراعظم شده بود.
دوم: شکستن قوانین غیر رسمی است. درک این موضوع کمتر آسان است. این مربوط به مسائل اخلاقی، نجابت و آداب است.این یکی از تخصص های دونالد ترامپ بود که نه تنها محدودیت ها رامی سنجید، بلکه مرتبا از آنها عبور می کرد.
سوم :این احزاب گرد یک رهبر متمرکز میشوند. این رهبر تقریباً مانند یک رهبر مذهبی مورد پرستش قرار می گیرد و به طور رسمی و غیر رسمی از قدرت مطلق درون حزب برخوردار است. این قدرت از ساختارهای دموکراتیک موجود به شبکه ای از مشاوران و معتمدینی که مشروعیت دموکراتیک ندارند، منتقل می شود «خانواده» در اینجا می تواند به یک مقوله گسترده تبدیل گردد.احزاب محافظه کار افراطی در مبارزه دائمی انتخاباتی هستند.
اما این فقط از روی محاسبات نهیلیستی قدرت رخ نمی دهد ، بلکه بعنوان یک کاردستور سیاسی پیگیری می شود.
چهارم: این کاردستورِ سیاسی، تهی ساختن تمام ساختارهای دموکراتیک از مضمون دموکراتیک آنست. این را می توان در تغییرسریع مضمون دولت رفاه و همچنین در حملات به دادگستری مستقل و رسانه های منتقد مشاهده کرد. استیو بانون Bannon به عنوان مشاور ترامپ به صراحت اعلام کرد که رسانه های منتقد دشمنان واقعی هستند.
پنجم: سطح احساسات همیشه در نقطه اوج نگه داشته می شود.
احزاب محافظه کار افراطی بی وقفه در مبارزه انتخاباتی هستند. در رسانه های 24 ساعت آینده برنده شدن هدف دائمی انهاست. سرفصل ها ی تحریک کننده بی توجه به اینکه محتوایی داشته باشند یا نه، در خط مونتاژ تولید می شوند.
ششم: به این صورت یک جهان موازی ایجاد میشود. واقعیتی که صحنهسازیست ولی ادعا می شود که گویا واقعیت است اما مشابهتی با واقعیت ندارد.
یک پدیده جهانی
این یک تصور اشتباه است که هواداران منفرد را حاصل تصادف یا ناهنجاری تاریخ بدانیم. این تصور خطرناک است و این واقعیت را نادیده می گیرد که ریشه های این تحول در بحران پذیری فزاینده نظام های سیاسی پس از جنگ نهفته است. و در سطح اجتماعی نیز تحولی وجود دارد که ویلهلم هایتمایر، جامعه شناس، آن را «بورژوازی وحشی » توصیف می کند. محافظه کاری رادیکال شده معادل آن در سطح پارلمانی است.
حتی اگر فردی که در راس هست شکست (انتخاباتی) را تجربه کند یا مجبور به کناره گیری شود، سیستم همچنان پابرجاست.
علامت، نه علت
بنابراین محافظه کاری افراطی علامت بحران زمان است نه علت آن. ودیر زمانیست که این به یک پدیده جهانی تبدیل شده است. هرچقدر که سیستم های سیاسی مربوطه و تاریخ آنها متفاوت باشند ، در بسیاری از کشورها این احزاب محافظه کار هستند که سیستم های (نیمه) اقتدارگرا را نصب میکنند (یا حداقل سعی می کنند)آن را سر کار بیاورند مثلادر: لهستان ، مجارستان ، برزیل ، ایالات متحده یا اتریش. در آلمان نیز فراخوان هایی شنیده میشود که کجاست یک «سباستین کورتس آلمانی»؟ .
تیلمان کوبان رئیس اتحادیه جوانان حزب دموکرات مسیحی آلمان ، آن را پاسخی برای شکست این حزب در انتخاباتی اخیر میدانست، همانطور که کریستوف پلوس، رئیس اتحادیه منطقهای حزب دموکرات مسیحی آلمان در هامبورگ، آن را پاسخی برای شکست انتخاباتی میدانست.در همه کشورها قوه قضاییه آخرین خط دفاع از دموکراسی است. اگر سقوط کند، قانون اساسی دموکراتیک این کشورها نیز سقوط می کند.
این امر به ویژه در لهستان مشهود است، جایی که بعید نیست دادگاه قانون اساسی را مطیع و منقاد سازند. بهای موفقیت انتخاباتی این احزاب محافظه کار دموکراسی و حاکمیت قانون است.
https://www.spiegel.de/kultur/natascha-strobl-ueber-den-radikalisierten-konservatismus-a-adfd52d8-
پیمان جنگ اتمی علیه چین
از روی سر اتحادیه اروپا

روت فوکس
ترجمه رضا نافعی
آمار سایت تا کنون
4,749,736
ترجمه
1262
مطلبی که در ادامه می خوانید و ترجمه ایست از یکی از رسانه های مهم آلمان، همزمان شده است با تازه ترین هشدار چین درباره احتمال رو به افزایش خطر یک رویاروئی اتمی که جنگ سوم جهانی را موجب خواهد شد.
«یک ماه پس از شکست غرب در افغانستان ، ایالات متحده ، بریتانیای کبیر و استرالیا خبر از تشکیل یک اتحاد سه جانبه جدید و انعقاد یک قرارداد غول پیکر تسلیحاتی علیه جمهوری خلق چین دادند.
پس از بریتانیای کبیر استرالیا دومین کشوری است که از ایالات متحده مجوزدریافت زیردریایی های هسته ای کسب کرده است. این زیر دریائی ها در عین حال می توانند به سلاح هسته ای نیز مسلح شوند. مشارکت جدید ، که به نام Aukus تعمید یافت و تسلیحات هسته ای در این قسمت از جهان برای دولت هائی که درگیر آن بودند آنقدر مهم بود که یکی از نزدیکترین متحدان خود را بسختی مورد توهین و تحقیر قرار دادند.
برای اولین بار از سال 1793 ، فرانسه سفیر خود را از واشنگتن و همچنین از استرالیا فراخواند. یک روز پس از مشخص شدن این رسوایی ، صدراعظم آلمان به پاریس رفت تا با امانوئل مکرون ، رئیس جمهور فرانسه صحبت کند.
مفسران مطبوعات بورژوایی رویکرد آمریکا را سیلی دیگری بویژه برای اروپایی های عضو اتحادیه اروپا از جمله آلمان فدرال ارزیابی کردند.این کشورهای اروپائی از منظر ایالات متحده حتی در حدی نبودند که بایدن هنگام اتخاذ تصمیم استراتژیک مهمی چون فرار از افغانستان آنها را نیز مطلع سازد یا با آنها هم مشورت کند، قدرتی که رهبری را در دست دارد هنگام اتخاذ تصمیمات استراتژیک با خدمه مشورت نمیکند.
روابط امپریالیست ها هیچگاه نمی تواند دوستانه باشد. عاملی که آنها را با هم متحد می سازد یا مقابله با دشمن مشترک است مثلا با سوسیالیسم یا تا حدی داشتن منافع مشترک . این امر در مورد ناتو و اتحادیه اروپا نیز صدق می کند.
دونالد ترامپ که پیش از بایدن رئیس جمهور ایالات متحده بود، قبلاً اعلام کرده بود که این پیمان منسوخ شده است و پس از برپا شدن اولین اجلاس ناتو با حضور او، در سال 2017 ، آنگلا مرکل را بر آن داشت تا اعلام کند که اروپایی ها اکنون باید» تا حدی» «سرنوشت خود را به دست خود بگیرند».
این به معنای افزودن بر تسلیحات بود. اتحادیه اروپا تحت رهبری آلمان با ترامپ مبارزه کرده بود. ترامپ متقابلا محدودیت هائی در عرصه بازرگانی مقرر ساخت که بایدن آنها را پس نگرفته است.
بایدن از مقاومت ایالات متحده در برابر خط لوله گاز نورد استریم 2 صرف نظر کرد و با روسیه درباره «ثبات استراتژیک» وارد مذاکره شد. اما به نظر می رسد همه چیز تابع آماده سازی برای جنگ با چین است
روزنامه فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ احتمالاً درست می گوید وقتی مینویسد: «دولت فدرال آینده باید انتظار داشته باشد که بایدن در مورد چین با آن وارد گفتگو شود.» آنچه مسلم است این است که خطر جنگ با یک تکان افزایش یافته است.
این سیگنال از سوی اتحاد سه جانبۀ جدید در اقیانوس آرام می آید. «سیاست بر لبه پرتگاه» از جنگ سرد بازگشته است ، جنگ هسته ای را باید در نظر داشت و بویژه تهدید به جنگ اتمی را.
یک روز قبل از آنکه واشنگتن ، لندن و کانبرا انعقاد پیمان خود را اعلام کنند ، در ایالات متحده اعلام شد که رئیس ستاد ارتش آمریکا و همتای چینی وی اندکی قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر گذشته و ژانویه 2021 در مورد احتمال آغاز جنگ هسته ای توسط ترامپ پس از انتخاب وی صحبت کرده است
بر اساس گزارشهای اطلاعاتی آمریکا ، چین در آن زمان خود را آماده میکرد که مورد حمله نظامی امریکا قرار گیرد.
این مهم نیست که در این گزارش چه چیز درست یا چه چیز نادرست است.آنچه تعیین کننده است مضمون پیام ایالات متحده است که وقوع جنگ اتمی را بعنوان یک احتمال جدی بر زبان می آورد.
با توجه به تشدید گفتار و رفتار ، دولت آلمان فدرال و کمیسیون اتحادیه اروپا طبق معمول و مطابق با آنچه که آنگلا مرکل در سال 2017 اعلام کرد: آنها مسلح می شوند. در همان روزی که تأسیس Aukus اعلام شد ، اورسولا فون در لاین ، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا در باره وضعیت اتحادیه اروپا سخنرانی کرد.
روزنامه فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ در مورد آن گزارشی داد تحت عنوان » نیمه هادی های بیشتر، تسلیحات بیشتر». خبرنگار آن روزنامه نوشته است که تا کنون هیچگاه «موضوع دفاع» در سخنرانی سیاستمداری با این اسم و رسم ، مطرح نشده بود، «سال قبل» که اصلا نادیده گرفته شد.
فون در لاین دو پیشنهاد مشخص ارائه داد:
1-ایجاد یک موقعیت نظامی مشترک و تاسیس مرکز اطلاعات مشترک برای کشورهای عضو اتحادیه اروپا
2- معاف کردن سلاح های تولید شده در اتحادیه اروپا از پرداخت مالیات بر ارزش افزوده.
به نظر می رسد که این کارها در قیاس با اهمیت aukus شبیه به پختن نانکی در تنور است . اما در اینجا نیز آنچه مهم است پیام است: اتحادیه اروپا ، که از لحاظ سیاسی در درجه اول از طریق خصومت با روسیه نگه داشته شده است ، در حال تقویت سلاح های خود و مشارکت در تسلیحات است. قرار است اجلاس «دفاع اروپایی» سال آینده برگزار شود.
همه اینها ناقض منافع خلق ها و بشریت است. راز بقا در مقاومت است. »
دیدگاههای اخیر