امریکا اجازه میدهد
موشک اتمی در مرزهایش مستقر شود؟
گفتگوی «یونگه ولت» با «اسکار لافونتن»
ترجمه رضا نافعی
آمار سایت تا کنون 4,821,891

– جنگ اوکراین اکنون تقریباً سه ماه به طول انجامیده است. پاسخ دولت فدرال این بود: دوباره مسلح کنید و سلاح تحویل دهید. آیا با صدراعظم اولاف شولز موافقید: آیا در حال حاضر «نقطه عطفی» را تجربه می کنیم؟
لافونتن: نه، این یک نقطه عطف نیست – حداقل با توجه به وضعیت ژئوپلیتیک . ما مدت هاست که در مرحله ای هستیم که روسیه و چین توسط ایالات متحده محاصره نظامی شده اند. 20 سال است که مسکو گفته است که اوکراین نباید در ناتو پذیرفته شود. این بدان معناست که هیچ موشک آمریکایی نمی تواند در مرز اوکراین و روسیه مستقر شود. این منافع امنیتی به طور مداوم نادیده گرفته شده است. این یکی از دلایل اصلی شروع جنگ در اوکراین است.
این استدلال که هر کشوری می تواند خودش تصمیم بگیرد به کدام اتحاد بپیوندد نادرست است. همه می دانند که ایالات متحده هرگز ورود کوبا به یک اتحاد نظامی با روسیه یا استقرار موشک های روسی در مرز ایالات متحده با مکزیک یا کانادا را نمی پذیرد. در نهایت، این در مورد پذیرش در ناتو نیست.
سوال مهم این است: آیا می توان موشک هایی را در مرزهای یک قدرت هسته ای نصب کرد که زمان هشداری نداشته باشد؟ این یک مسئله بزرگ در جنبش صلح دهه 1980 بود. در آن زمان صحبت از استقرار موشک های پرشینگ 2 در آلمان بود که ما علیه آن تظاهرات کردیم. زمان پرواز آنها به مسکو فقط حدود ده دقیقه بود. از مرز اوکراین و روسیه، زمان پرواز بسیار کمتر است.
– به نظر شما چگونه می توان به جنگ اوکراین پایان داد؟ در این کشور، این صدا که هیچ صلحی به اصطلاح دیکته شده از سوی روسیه وجود نخواهد داشت، روز به روز بلندتر می شود.
لافونتن: برای پاسخ به این سوال، باید تعارض را درک کنیم. سه فاز قابل تشخیص است. اولین مورد، گسترش ناتو به سمت شرق بود. بسیاری از صداهای مهم در ایالات متحده نیز فوراً در مورد این هشدار داده اند. حتی در آن زمان نیز پیش بینی می شد که چنین اقدامی منجر به درگیری نظامی با روسیه شود. مرحله دوم با تصمیم ولادیمیر پوتین برای حمله به اوکراین آغاز شد. من این جنگ را محکوم میکنم، همانطور که تمام جنگهای دیگر را که قوانین بینالمللی را نقض میکند، بیچون و چرا محکوم میکنم. مرحله سوم، که عموم مردم آلمان هنوز متوجه آن نشده اند، آغاز جنگ فرسایشی جو بایدن است. 40 میلیارد دلاری که کنگره آمریکا هفته گذشته اختصاص داد، عمدتاً برای فروش تسلیحات به اوکراین، گواه این است که ایالات متحده خواهان صلح نیست. آنها می خواهند رقیب خود روسیه را تضعیف کنند و این را آشکارا می گویند.
– بحث محلی نیز در درجه اول در مورد تحویل سلاح های جدید است. طی چندین دهه، سیاست خارجی آلمان بر این اصل استوار بود که هیچ سلاحی نباید به مناطق بحرانی تحویل داده شود. فکر می کردید این تغییر مسیر ممکن است؟
لافونتن: در چند دهه گذشته، مجبور شدم یاد بگیرم که اعتقادات سیاسی اغلب پایدار نیستند. با این وجود، من متعجب شدم که چگونه چنین اصل محوری به سرعت به کنار گذاشته می شود. صرف نظر از اینکه تسلیحات اوکراین از ایالات متحده باشد یا اتحادیه اروپا: با این تحویل، جنگ طولانی خواهد شد و افراد بیشتری خواهند مرد.
– در این میان، طرفداران این سیاست تشدید، استدلال را ربوده و ادعا میکنند که در صورت عدم عرضه سلاحهای بیشتر، جنگ طولانی میشود. آنها میخواهند که: روسیه باید در میدان جنگ شکست بخورد.
لافونتن: متاسفانه این افراد فقط به پیروزی یا شکست فکر می کنند. اما مهمترین چیز، نجات جان انسانها، ظاهراً هیچ نقشی ندارد. هرکسی که نمی خواهد مردم بیشتری بمیرند، باید مخالف هر گونه طولانی شدن جنگ و در نتیجه با هرگونه تحویل اسلحه باشد. این استدلال که این ارتقاء از اوکراین محافظت می کند غیرقابل قبول است. هیچ کس به فکر حمایت از کشورهای مورد تهاجم ایالات متحده با تهیه سلاح های آلمانی نبود. این نشان می دهد که ما در حال حاضر چقدر بی صداقت هستیم..
– علاوه بر تحویل تسلیحات، غرب با تحریم روسیه نیز واکنش نشان می دهد. تاکید شده است که هر کاری که می توان در زمان جنگ فوری انجام داد باید برای شکست روسیه انجام شود. وزیر امور خارجه و سیاستمدار حزب سبز، آنالنا باربوک، از ویران شدن کشور صحبت کرده است. پافشاری که در اینجا نشان داده شده است در درجه دوم قرار دارد.
لافونتن: چنین است . به خصوص که تحریم ها به طور فزاینده ای به مردم این کشور آسیب می زند – به ویژه آنهایی که درآمد پایینی دارند و دیگر نمی توانند قبض برق خود را بپردازند. به دلیل حماقت سبزها، سیاستمداران دیگر در ائتلاف چراغ راهنمایی، و همچنین CDU/CSU حامی آنها، شرکت های آلمانی توان رقابت خود را از دست می دهند ما خود به پای خودمان شلیک می کنیم . ایالات متحده احتمالاً به ما می خندد زیرا آنها به سختی تحت تأثیر تحریم ها قرار گرفته اند، اکنون می توانند گاز مایع بیشتری را در اروپا بفروشند و صنعت تسلیحات آنها تجارت بزرگی انجام می دهد
– اینکه ایالات متحده در تلاش است بین آلمان و روسیه فاصله بیندازد، چیز جدیدی نیست. آیا آمریکا برنده شرایط فعلی است؟
لافونتن: در کوتاه مدت بله. با گسترش ناتو به سمت شرق و تصمیم نسنجیده پوتین برای شروع جنگ، ایالات متحده به هدف خود در برگرداندن روسیه و آلمان علیه یکدیگر دست یافته است. با این حال، در دراز مدت، آنها با فشار دادن روسیه به سمت چین، مرتکب اشتباه بزرگی می شوند. با انجام این کار، آنها کشوری را که آشکارا رقیب اصلی ایالات متحده است، تقویت خواهند کرد. از سوی دیگر، باید متوجه باشیم که آلمانی ها نمی توانند بر اساس منافع خود عمل کنند. در عوض، در نقش دنباله رو وفادار ایالات متحده آمریکا، آسیب بزرگی به خود وارد میکنند.
– چگونه به یک رای دهنده بی تجربه توضیح می دهید که دولت فدرال سیاست هایی را علیه منافع آلمان دنبال می کند؟
لافونتن: ورود سبزها به دولت تعیین کننده است. از زمان جنگ در یوگسلاوی و نقشی که یوشکا فیشر، وزیر امور خارجه وقت ایفا کرد، واضح است که سبزها بازوی گسترده ایالات متحده در بوندستاگ هستند. آنها از هر تصمیم ایالات متحده در مورد جنگ حمایت می کنند. شما خود را یک حزب حقوق بشر می نامید، اما فقط از نقض حقوق بشر توسط روسیه یا چین اطلاع دارید. سبزهای یک چشم نمی دانند که ایالات متحده مسئول بیشتر موارد نقض حقوق بشر در نتیجه جنگ هایش است. اتفاقا مطبوعات هم نقش بدی دارند که به همان اندازه چشم به جنایات جنگی آمریکا ندارند و اجازه میدهند که برای جنگافروزی تحت فشار قرار بگیرند.
– دولت فدرال، در شخص وزیر اقتصاد رابرت هابک، که او نیز از سیاستمداران حزب سبز بود، نسبتاً صریح اعلام کرد که «همه ما» رفاه را در آینده از دست خواهیم داد. انرژی یا مواد غذایی که در حال گران شدن است بهایی است که باید برای توقف جنگ بپردازیم. چه کسی هزینه سیاست های دولت را پرداخت می کند؟
لافونتن:هابک یا Baerbock فقط می توانند اینگونه ظاهر شوند زیرا سبزها به حزب پردرآمدتر تبدیل شده اند. اگر هنوز از وضعیت زندگی کسانی که درآمد پایینی دارند می دانستند، اینقدر احمقانه صحبت نمی کردند. در نهایت، این افراد هستند که قبض افزایش قیمتهای «سبز» را خواهند پرداخت. مشاغل در دراز مدت از دست خواهند رفت. خرید انرژی ارزان از روسیه یک مزیت موقعیت مکانی عالی برای اقتصاد آلمان بود. اکنون به تحریک سبزها در حال ویران شدن است. و اقتصاد آلمان مقاومت بسیار کمی در برابر آن نشان می دهد.
– به نظر نمی رسد که آگاهی از پیامدهای این سیاست در میان افراد آسیب دیده به اندازه کافی توسعه یافته باشد.
لافونتن: تصور من این است که بخش بزرگی از مردم اکنون متوجه شده اند که خطر جنگ برای آلمان با عرضه تسلیحات در حال افزایش است و قیمت ها همچنان در حال افزایش است. امیدوارم عواقب این سیاست غلط شناخته شود و اعتراض و تحرکات متقابل صورت گیرد. متأسفانه بسیاری از مخالفان جنگ از انتخابات NRW دور ماندند. جنگ افروزان «سبز» از این امر سود برده اند.
– به نقش رسانه ها در این کشور اشاره کردید. با توجه به گزارش یکسان مطبوعات بورژوایی در رابطه با روسیه، این سوال مطرح می شود که چگونه بخش مربوطه از مردم می توانند افکار انتقادی داشته باشند.
لافونتن: آنچه اهمیت دارد این است که مردم به طور فزاینده ای عواقب این سیاست را در کیف پول خود احساس می کنند. علاوه بر این، با وجود جنگ افروزی مداوم، مردم بیشتر و بیشتری متوجه خطرات موجود می شوند. آخرین اما نه کم اهمیت، خود صدراعظم فدرال توجه خود را به خطر تشدید جنگ، از جمله حمله هسته ای، جلب کرد.
– علاوه بر تحویل تسلیحات، دولت فدرال می خواهد بودجه دفاعی را به شدت افزایش دهد و به اصطلاح صندوق ویژه ای را برای بوندسوهر در قانون اساسی لحاظ کند. کریستین لیندنر، وزیر دارایی FDP، کجا برای تامین مالی تسلیحات مجدد تلاش خواهد کرد؟
لافونتن: وقتی نوبت به کاهش بدهی در آینده می رسد، FDP حزب دموکرات آزاد در درجه اول به بودجه اجتماعی فکر می کند. لیندنر نماینده منافع مشتریان خود، یعنی افراد با درآمد بالاتر و اقتصاد خواهد بود. شگفت انگیز: وقتی نوبت به قیمت انرژی می رسد، سیاستمدار FDP بر خلاف منافع تجارت عمل می کند. اگر او عواقب سیاست کنونی را برای اقتصاد آلمان تشخیص دهد، باید FDP را تهدید به خروج از ائتلاف کند.
– با توجه به سیاست جنگ و فقر دولت فدرال «قرمز- سبز» تحت رهبری گرهارد شرودر، جای تعجب نیست که اکنون SPD، سبزها و FDP هستند که مسیر را برای تسلیح مجدد تعیین می کنند.
لافونتن:این مرا تعجب نساخت، باید تغییراتی را مشاهده کرد که در احزاب تشکیل دهنده دولت کنونی رخ داده است . حزب سوسیال دموکرات آلمان دیگر حزب ویلی برانت نیست که برای صلح، خلع سلاح و بهبود خدمات اجتماعی مبارزه می کرد. شولز، صدراعظم فعلی آلمان که سوسیال دموکرات است ، از تسلیح مجدد و از کاهش خدمات اجتماعی حمایت می کند. سبزها، که زمانی یک جناح صلح طلب قوی داشتند، از زمان جنگ یوگسلاوی به بزرگترین جنگ افروزان آلمان تبدیل شده اند. ودر حزب دموکرات آزاد دیگر هیچ کس نیست که از لحاظ سیاسی شخصیتی در حد وزیر خارجه سابق آلمان «هانس دیتریش گنشر» یا «گیدو وستروله» داشته باشد. گنشر همه چیز را برای جلوگیری از سیاستی که احتمال جنگ هسته ای محدود به اروپا را بیشتر می کرد، انجام داد. «وستروله» این شهامت را داشت که در طول جنگ لیبی به آمریکایی ها بی اعتنائی کند.
– لارس کلینگ بیل، رئیس مشترک حزب سوسیال دموکرات (این حزب در حال حاضر دو رهبر دارد،م.)اعلام کرد : این اصل که صلح و امنیت در اروپا فقط همراه با روسیه قابل حفظ است و نه علیه روسیه ، دیگر معتبر نیست . شما از سال 1995 تا 1999 ریاست این حزب را بر عهده داشتید، تغییرات رخ داده در این حزب را چگونه می بینید؟
لافونتن: در این روزها اگر کسی در صحت این فکر تردید کند که حفظ صلح در اروپا فقط همراه با روسیه می تواند ممکن باشد باید در سلامت فکر خود تردید کند و در صدد درمان برآید. . سیاست تنش زدایی به استقرار صلح در اروپا انجامیده از جمله برای کشورهای اروپای شرقی. از سوی دیگر، در پیش گرفتن سیاست رویارویی و منازعه که پس از فروپاشی دیوار آغازگشت و توسط آمریکا دنبال شد، ابتدا به جنگ یوگسلاوی انجامید و اکنون به جنگ اوکراین منجر شده است. اساساً درک این موضوع نباید دشوار باشد که تنش زدایی، یعنی تلاش برای دست یافتن به تفاهم، به صلح می انجامد و سیاست رویارویی و تنازع در نهایت به جنگ می انجامد. با این حال، ما در عصری زندگی می کنیم که عصر سر در گمی های بزرگ معنوی است.
– روز شنبه ( دیروز) در کنگره ای در برلین برپا شد با عنوان :» زندگی بدون ناتو – ایده هایی برای صلح» که شما بعنوان سخنران در آن کنگره در باره جنگ اوکرائین صحبت کردید. آیا خطوط عمده ای که شما به جنبش صلح عرضه کردید به حل مشکلات آنها کمک خواهد کرد؟
لافونتن: نه. اما بسیاری نگران آن هستند که جنگ گسترش یابد . از این رو، اکنون باید دوباره به خیابان ها بیایند، به سنت جنبش صلح در دهه 1980 یا تظاهرات قبل از جنگ عراق.
– وظایفی که شما توصیف کردید باید برای حزب چپ نیز حائز اهمیت اساسی باشد. در ماه مارس، شما اعلام کردید حزبی را که زمانی به تأسیس آن کمک کرده بودید، ترک خواهید کرد. آیا باید این اقدام شما را به آن معنی دانست که آن حزب دیگر بیانگر مواضع شما در عرصه سیاست صلح نیست؟
لافونتن: دیگرنه آنقدر که کافی باشد. تلاش های مکرر برای دست یافتن به قدرتی که «حکومت حزبی» را میسر سازد صورت گرفت . برخی خواهان تغییر برنامه حزب به این صورت بودند که از جنگ های تحت نظر سازمان ملل حمایت شود و تصمیم گیری برای ارسال سلاح به صورت موردی باشد. این تلاش ها سالیان متمادی بی نتیجه ماند. هنگامی که شولز در نطق خود در بوندستاگ «نقطه عطف» را اعلام کرد، اعضای پارلمان در اطراف گرگور گیزی، رهبر سابق گروه پارلمانی و سوزان هنیگ ولسو، رهبر وقت حزب برای موافقت با پیشنهاد تسلیحاتی فشار آوردند. خدا را شکر کسانی که خواستار رد این طرح شدند در آخرین لحظه پیروز شدند. با این حال، بحث در حزب پس از آن نشان میدهد که هنوز تلاشهایی برای آوردن «دی لینکه» در مسیری مشابه حزب سوسیال دموکراتSPD و سبزها انجام میشود. اگر در پایان ماه ژوئن در کنگره حزب واقعا اینً مسیر حرکت تعیین شود، حزب به پایان می رسد.
به نظر نمی رسد شما فکر کنید که نیروهای چپ در درون حزب قادر به تغییر اوضاع باشند.
هنوز فرصت هست اما برای انجام این کار، باید درک کرد که این موضوع در مورد نحوه قضاوت رای دهندگان در مورد سیاست حزب چپ است – نه اینکه کدام گروه اکثریت را در کنگره حزب سازماندهی می کند. نه تنها در حزب Die Linke این اشتباه بزرگ وجود دارد که معتقدند اگر اکثریت را در اختلافات داخلی بیابید، دموکراسی است. اما در یک دموکراسی، اکثریت را باید در میان مردم یافت، نه در کنفرانس های حزبی.
– بدون اعتراضات گسترده علیه سیاست «دستور کار 2010»،ممکن نبود که حزب چپ به نخستین سالهای موفق خود دست یابد . این یک نقطه شروع تاریخی خاص بود. این که آیا در شرائط کنونی حزب چپ خواهد توانست در انتخابات برای » مجلس ملی آلمان» – بوندس تاگ – به آن مجلس راه یابد جای تردید هست.
لافونتن: هرجا که برنامه حزب چپ یک برنامه درست است ، حزب در آنجا موفق می شود. زمانی که ما در درجه اول برای دفاع از منافع شاغلان به کار به میدان آمدیم – بدون اینکه از حفاظت از آب و هوا غافل شویم – موفق بودیم.از چند سال پیش که این سیاست پیش تغییر کرد، ما در انتخابات شکست خوردیم. نتایجی که باید از این امر گرفت واضح است.
این واقعا مضحک است که فرض کنیم هیچ عامل بالقوه ای برای حزبی وجود ندارد که حفظ صلح و نگرانی های اجتماعی را در اولویت قرار دهد.
این واقعا مضحک است که فرض کنیم هیچ پتانسیلی برای حزبی وجود ندارد که حفظ صلح و نگرانی های اجتماعی را در اولویت قرار دهد. به خصوص وقتی می بینید که اکنون تا چه حد افراد آسیب دیده اجتماعی به دلیل سیاست های احمقانه دولت فدرال فقیر شده اند . یک حزب چپی که منافع واقعی اکثریت مردم را نمایندگی کند، اکنون بیش از سبزها از حمایت برخوردار خواهد بود. افرادی که درآمد بالاتری دارند اکثریت نیستند.
—————————————–
اسکار لافونتین (متولد 1943) به مدت 13 سال نخست وزیر زارلند و از سال 1995 تا 1999 رئیس SPD بود. در سال 1998 در اولین کابینه گرهارد شرودر وزیر دارایی شد، اما در مارس 1999 به دلیل انتقاد از دولت «سرخ-سبز» استعفا داد. او یکی از بنیانگذاران حزب چپ است که از سال 2007 تا 2010 رئیس مشترک آن بود. از سال 2009 تا 2022 او رهبر گروه پارلمانی در پارلمان ایالت سارلند بود. او در ماه مارس خروج خود از حزب چپ را اعلام کرد. این شنبه، یک کنگره ترکیبی با عنوان «زندگی بدون ناتو – ایده هایی برای صلح» در دانشگاه هومبولت در برلین برگزار می شود. در آنجا، اسکار لافونتن همراه با گابریل کرون-شمالز در یک تریبون با موضوع «ناتو، روسیه و جنگ در اوکراین» سخنرانی خواهد کرد. اطلاعات در:
https://www.jungewelt.de/artikel/427019.folgen-der-nato-politik-die-usa-wollen-keinen-frieden.html

دیدگاههای اخیر