«پوتین» جنگ نمی خواست جنگ به روسیه تحمیل شد راشا تودی- ترجمه رضا نافعی آمار سایت تا کنون 4-844-583 |
این روزها، فرصتی نا خواسته چون مهمانی نا خواسته به سراغم آمده که با استفاده از آن، مجموعه ترجمه هائی را مرور می کنم که در سالهای گذشته در وبلاگ خودم منتشر کردم. گاه به مقالاتی در میان این ترجمه ها برخورد می کنم که برای خودم هم تا حد مرور دوباره آنها جذاب است. قصد دارم برخی از آنها را ویراستاری دوباره کرده و منتشر کنم. از جمله این مقاله بسیار جالب که آنرا از «راشا تودی» در سال 1396 ترجمه کردم. هنوز آتش جنگ در اوکراین برنخاسته بود اما زمینه های آن کاملا در این مقاله مشهود بود و غرب اگر می خواست جلوی آن را بگیرد، همان زمان باید به نکاتی که دراین مقاله به آنها اشاره شده توجه می کرد. آنچه دراین مقاله می خوانید عملا کارپایه پوتین و انگیزه روسیه با ورود نظامی به اوکراین شد. با هم بخوانیم: ولادیمیر پوتین برای نخبگان غرب تبدیل به معما شده است. معمایی که برای آن پاسخی نمی یابند این است که چرا: برغم تمام تلاش هائی که برای ابلیس جلوه دادن او صورت می گیرد، در داخل و خارج تا این حد مورد ستایش قرار می گیرد؟ در حالی که اگر خوب به سخنان او توجه کنند در خواهند یافت که او در پی دست یافتن به چیست: به حق حاکمیت و واقعگرائی. می گویند او پوپولیست است، عمل گراست، اقتدار گراست، مُدَبِری است هوشمند – با این که او از سالها پیش در عرصه سیاسی روسیه در راس قرار گرفته، ناظران غربی هنوز هم از خود می پرسند چیستند آن انگیزه های واقعی که محرک ولادیمیر پوتین، برای دست یازیدن به کارهائی است که به انجام آنها دست میزند. در واقع تصمیمات کرملین متکی بر یک سلسله اعتقاداتی است که بیان شده اند. برای نمونه چشم اندازفشرده ای از این اعتقادات را عرضه میداریم: درباره ایالات متحده امریکا ایالات متحده امریکا. احتمالا یگانه ابر قدرتی است که امروز در صحنه است. آنچه ما به آن نیاز نداریم این است: در امور داخلی ما دخالت نکنند، به ما نگویند که ما چگونه باید زندگی کنیم و مانع آن نگردد که اروپائی ها روابط خود را با ما گسترش دهند. در باره ادعای دخالت روسیه در امور کشورها آیا تبلیغات دائمی امریکا و تامین مستقیم هزینه سازمانهای غیر دولتی US-NGOs دخالت نیست که هر سال ادامه دارد؟ نقشه کره زمین را در مقابل خود قرار دهید و انگشت خود را بطور تصادفی بر یک نقطه آن بگذارید – من به شما اطمینان می دهم که آنجا جائی است که امریکا در آنجا علائقی دارد و در امور آن دخالت می کند. امریکائی های ایالات متحده چه می خواهند؟ این را می خواهند که همه در برابر شان سر تعظیم فرو آورند؟ ما نظر مستقل خود را داریم و آن را نیز با صراحت بیان می کنیم. و به این یا آن شکل از عملیات خرابکارانه مخفی هم متوسل نمی شویم . در باره اروپا ایا این برای کشورهای اروپائی مفید است که صاف و ساده در خدمت اهداف خارجی و حتی اهداف داخلی امریکا قرار گیرند؟ من مطمئن نیستم که این برای آنها فایده ای خواهد داشت. آیا این است هدف یک سیاست جدی؟ و آیا این آن نقشی است که باید کشورهائی که میخواهند خود را قدرت بزرگ هم بنامند بازی کنند؟ در باره بحران استقلال کاتالونیا زمانی بود که اتحادیه اروپا از فروپاشی یک سلسله از کشورهای اروپائی شاد بود و زحمتی هم برای پنهان کردن این شادی به خود نمی داد. چرا میبایستی این کشورهای عضو اتحادیه اروپا بدون تعقل و بدون قید وشرط – بخاطر منافعی زود گذر و برای جلب رضایت «برادر بزرگ» در واشنگتن – از تجزیه کوزوو حمایت کنند و دست به تحریک روند های مشابه در قاره اروپا و جاهای دیگر بزنند. در باره ناتو دیگر نه اتحاد شوروی وجود دارد و نه بلوک شرق. بنظر من ناتو برای توجیه موجودیت خود نیاز به یک دشمن خارجی جدید دارد. بنا بر این در جائی که دشمنی وجود ندارد پیوسته در جستجوی (دشمنی) تازه است و دست به تحریک می زند. امروز ناتو ابزاری است در خدمت سیاست خارجی امریکا. آنها که در ناتو هستند شریک و همکار نیستند سر سپرده اند. درباره خاور نزدیک برای استقرار نظمی نوین در منطقه و تحمیل مدلی از خارج بر آن، تلاشی صورت گرفت، یا برای تغییر رژیم در آن و یا بکار بردن خشونت مستقیم در آن. برخی از همکاران ما بجای مبارزه با افراطی گری، بجای پیوستن به آنها که با افراطی گری مبارزه می کنند، می خواهند هرج و مرج در منطقه دائمی شود. درباره کره شمالی مسلم است که ما آزمایش های اتمی کره شمالی را تائید نمی کنیم. ولی برای حل این مسئله شما باید خواستار گفت و گو باشید و در صدد بر نیائید کره شمالی را با تهدید های نظامی بمباران کنید و یا روی به دشنام گوئی علنی و توهین متقابل آورید. چه شما رژیم پیونگ یانگ رابپسندد، چه از آن نفرت داشته باشد: شما باید درک کنید که جمهوری توده ای کره یک کشورمستقل است. درباره ساقط کردن ویکتور یانوکوویچ در اوکرائین آنچه در کیف رخ داد یک قیام مسلح و غیر قانونی بود – کودتا بود. هیچکس منکر این نیست. پرسش این است: چرا باید این کار صورت می گرفت؟ یانوکوویچ قدرت را تسلیم کرده بود و بخت انتخاب شدن دوباره را نیز نداشت. چرا این کشور را باید دچار هرج و مرج کرد؟ برای نشان دادن قدرت؟ این تصمیمی بود ابلهانه و نتایج معکوس داشت. بنظر من این عملیات بودند که وضع را در شرق این کشور بی ثبات کردند. درباره دولت ها در کیف خلقهای روسیه و اوکرائین علائق یکسانی دارند. آنچه میان آنها یکسان نیست اهداف دولت اوکرائین و نخبگان است. آنها فقط یک کالا برای مصرف بین المللی دارند که عبارت است از روس هراسی و سیاست جدا سازی دو کشور از یکدیگر. برخی ها در غرب متعقدند که این دو کشور هیچگاه نباید با یکدیگر متحد شوند، اوکرائین موفق به صدور این فکر شده است. در باره نظام سیاسی در روسیه سلطنت میراثی بود که از امپراتوری روسیه به دوران شوروی منتقل شد، گرچه تابلو ساختمان تغییر کرد. در آغاز دهه 1990 حوادثی در روسیه رخ داد که سنگپایه ای برای مرحله تازه ای از تاریخ روسیه شدند. مطمئننا می توانید تصور کنید که ما نمی توانیم فورا به مدل دولتی و ساختاری مشابه ایالات متحده امریکا، آلمان یا فرانسه دست یابیم. اما جامعه نیز چون هر ارگانیسم زنده دیگر باید گام به گام به آرامی توسعه یابد. این فرایند طبیعی توسعه است. در باره نقش روسیه در جهان روسیه کشوری است با هزار سال سابقه که تقریبا همیشه از امتیاز سیاست خارجی مستقل برخور دار بوده است. ما به این سنت وفادار می مانیم. در عین حال آگاه هستیم که جهان تغییر کرده است و درکی واقعی از فرصت ها و پتانسیل های خودمان داریم. ما می خواهیم با همکاران مسئول و مستقل تعامل کنیم تا یک نظم جهانی دموکراتیک ایجاد کنیم که امنیت و رفاه را نه تنها برای اندک شماری چند بلکه برای همگان فراهم سازد! https://deutsch.rt.com/international/61133-wie-putin-welt-sieht-elf-zitate |
آمادگی های
نظامی- جنگی
ژاپن علیه چین!
رضا نافعی
آمار سایت تا کنون
4،842،246
دولت ژاپن 2 درصد از تولید ناخالص ملی خود را صرف بودجه نظامی کرده است. این تصمیم ژاپنیها به صورت مستقیم اثرات مهمی بر تعاملات نظامی و معادله قدرت در شرق آسیا و منطقه اقیانوسیه خواهد داشت و به همین دلیل در طول این چند روز رسانههای مختلف در سطح جهان به این مساله مهم و راهبردی اشاره کرده و آن را به عنوان یک گام بیسابقه در حوزه میزان قدرت ارزیابی کردهاند. آنچه در ادامه میخوانید، بخشی از برنامه ژاپن برای گسترش توانمندیهای نظامی خود است که این کشور را عملا به یک قدرت نظامی تبدیل میکند. هزینه سالانه دفاعی ژاپن معادل ۸۰ میلیارد دلار خواهد شد. این میزان بودجه دفاعی، ژاپن را به دارنده سومین بودجه نظامی بزرگ جهان بعد از آمریکا و چین تبدیل خواهد کرد.
توکیو در این چارچوب قصد دارد موشکهای دوربُرد که توانایی رسیدن به خاک چین را دارند، به دست آورد. ژاپن همچنین در این راستا قصد دارد تا اوایل سال ۲۰۲۶، حدود ۳۷ میلیارد دلار برای تولید و یا خرید موشک از دیگر کشورها، از جمله موشک «تام هاوک» ساخت شرکت «لاکهید مارتین» آمریکا و موشکهای هوا به سطح هزینه کند. چنین برنامهای برای اولین بار از زمان جنگ جهانی دوم به بعد، به ژاپن این امکان را میدهد تبدیل به تهدیدی موشکی برای همسایگانش شود. این برنامه بلندمدت همچنین به ژاپن قابلیت ضربه زدن به اهداف مورد نظر در کره شمالی و چین را نیز خواهد داد. بار دیگر باید به یاد آورد که ژاپن یکی از طرفین جنگ دوم جهانی و عملا متحد آلمان هیتلری بود.
این طرح، بزرگ ترین تغییر سیاسی و دفاعی در ژاپن به حساب میآید. تغییری که سیاست بی طرفی ژاپن را که از بعد از جنگ دوم آن را پذیرفت تغییر میدهد.
چین در واکنش به این برنامه ژاپن گفته است چنین طرحی روابط دوجانبه بین پکن و توکیو را تضعیف میکند. چین همچنین در پاسخ به طرح امنیت ملی جدید ژاپن، ناوگان دریایی خود را از طریق تنگههای نزدیک ژاپن، به غرب اقیانوس آرام اعزام کرده است.
ژاپن مدعی است که بدنبال سیاست بازدارندگی است. نخست وزیر ژاپن، در یک کنفرانس خبری گفت: «این راهبرد جدید تحول بزرگی در سیاست امنیتی ما پس از جنگ جهانی دوم است. طرحهای موشکی و گامهای دیگر در این راهبرد به متجاوزان بالقوهای مانند چین، کره شمالی و روسیه هشدار خواهد داد که حمله به ژاپن خیلی پرهزینه خواهد بود.»
حتی همین سخنان نخست وزیر ژاپن نشان میدهد که توکیو دیگر در بیان نظرات جنگی خود در مورد پکن خویشتندار نیست. ژاپن فهرستی طولانی از شکایات مربوط به رفتار پکن، از جمله تحرکات چین و روسیه در نزدیکی برخی جزایر تحت کنترل ژاپن فراهم کرده است .
در پی بحثهای مفصل در درون حزب حاکم در ژاپن در مورد اینکه آیا چین را یک «تهدید» بخوانند یا نه، توکیو تصمیم گرفت تا چین را «بزرگترین چالش راهبردی» خود بداند. این لحن ژاپن به راهبرد نظامی واشنگتن شباهت بسیار دارد. امریکا نیز چین را یک تهدید مشترک برای آمریکا و متحدش «ژاپن» معرفی می کند.
در سالهای اخیر، پکن با سرعت در حال توسعه نیروهای مسلح خود بوده است. کنگره اخیر حزب کمونیست این کشور تصمیم گرفت که تا سال ۲۰۳۵، نیروهای مسلح چین مدرن شوند. همچنین، چین اخیرا با بکارگیری یک ناو هواپیمابر جدید این تواناییها را به نمایش گذاشت.
بدین ترتیب، بسیاری از تحلیلگران غربی بر این باورند که تغییر عمیقی در توازن قدرت نظامی جهانی در حال شکلگیری است.
از سال ۲۰۰۹، زمانی که چین شروع به توسعه زیرساختهای نظامی در دریای چین جنوبی کرد، ارتش آزادیبخش خلق چین از تواناییهای نظامی بسیار بیشتری در دریای چین جنوبی برخوردار شده است. این واقعیت واضح است که هیچ کشوری در این منطقه، حتی ژاپن، قادر به رقابت با این قابلیتهای چین نیست. چین دستکم سه جزیره مصنوعی را که در دریای چین جنوبی ساخته بود، به طور کامل نظامی کرده است. فعالیتهای نظامی پکن، بزرگترین ساخت و ساز نظامی پس از جنگ جهانی دوم در این منطقه است.
از طرف دیگر، به گزارش رویترز، روسیه، همسایه دیگر ژاپن، در حال افزایش حضور نظامی خود در مرزهای شرقی این کشور و در نزدیکی مرز چین و ژاپن است. سرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه، گفته است که نیروهای نظامی کمکی روسیه به دلیل «تنشهای راهبردی در شرق» به این منطقه اعزام شدهاند. فراموش نکنیم تنشهای تاریخی بین روسیه و ژاپن بر سر جزایر «کوریل» را.
در سالهای اخیر، تنشها در اطراف آبهای ژاپن رو به افزایش بوده است. ژاپن همسایه کره شمالی، چین و روسیه است و هر سه کشور دارای زرادخانه اتمی اند.
ژاپن در حال حاضر، به متحدان نظامی خود، بویژه آمریکا، انگلیس، آلمان، استرالیا و فرانسه متکی است. ژاپن همچنین، پایگاه بزرگترین حضور نظامی آمریکا در جهان است. در واقع بدون ژاپن آمریکا در منطقه آسیا- پاسیفیک نفوذ خود را از دست میدهد.
صف آرائی های نظامی در شرق آسیا بیش از آنکه مبتنی بر خواست مردم کشورهای این منطقه باشد، ناشی از حضور تنشآفرین امریکا و دیگر کشورهای عضو ناتو در این منطقه است. از جمله دخالت در امور داخلی تایوان با هدف جدا کردن آن از چین و تبدیل کردن آن به پایگاه اتمی امریکا و یا محاصره تحریمی کره شمالی و آماده شدن برای حمله اتمی به این کشور.
دیدگاههای اخیر