35 سال پس از فرار بزرگ آمریکا از ویتنام


.

35 سال پس از

فرار بزرگ امریکا از ویتنام

یونگه ولت- ترجمه رضا نافعی

سی ام آوریل 1975 حدود ساعت 11.30 بوقت محلی، تانک های  پیشاهنگ گردان زرهی  ارتش آزادی بخش خود را به مرکز سایگون، پایتخت ویتنام جنوبی رساندند. تانک های T-54 ارتش آزادیبخش غرش کنان از کنار سفارت آمریکا گذشتند و به حرکت خود بسوی مقر رئیس جمهور  رژیم ، واقع در میدان Doc-Lap ادامه دادند. نخستین تانک دروازه آهنین کاخ را فرو افکند و له کرد . سرهنگ بوئی وان تونگ، فرمانده گروه از دریچه تانگ بیرون آمد و همراه با چند تن از افسران خود از پله های کاخ بالا رفت. مقاومتی رخ نداد. هنگامی که تونگ وارد تالار شد، دواُنگ وان مین، که سه روز پیش این سمت منفور را به گردنش گذاشته بودند، و وو  وان مین ، معاونش ، از جای برخاستند.

بیگ مین تسلیم شد

مردی که بمناسبت قد بلند 180 سانتی اش، «بیگ مین» لقب یافته بود، در سال 1963 علیه نگودین دیم، عامل دست نشانده آمریکا کودتا کرد. او در سال های ماقبل گهگاه سخن از «استقرار صلح» گفته بود. از این رو، مارتین گراهام سفیر آمریکا  در ویتنام فکر کرده بود که او از نظر «ویت کنگ»  مناسب ترین فرد  برای اجرای صحنه آخر است. مین چند ساعت قبل از طریق رادیو آمادگی برای تسلیم را اعلام کرده و بعنوان نخستین سیاستمدار از رژیم سایگون خطاب به دولت جمهوری ویتنام جنوبی گفت که برای پایان دادن به خونریزی «دستگاه دولتی را طبق مقررات تسلیم کند». او در تالار ریاست جمهوری نشان دولت دست نشانده را از خود دور کرد و دستور داد تا یک شاخه گل به نشانه صلح و وحدت بیاورند. اینک «مین»، نمایندۀ بلند قامت ویتنام جنوبی، با کت و شلوار آبی تیره  در  برابر فرمانده گردان تانک ایستاده، با لحنی حاکی از نهایت تواضع گفت: «من در انتظار شما بودیم تا همه چیز را در اختیارتان بگذاریم.» پاسخ فرمانده کوتاه بود: «شما دیگر  چیزی برای در اختیار گذاشتن ندارید. تنها کاری که برای شما مانده تسلیم بی قید و شرط است.» مین نامه تسلیم را امضاء و در  رادیو قرائت کرد و به باقیمانده ارتش سایگون فرمان داد تا به جنگ پایان داده و سلاح را بر زمین بگذارند.

در همین مدت نیروهای ارتش آزادیبخش در فرودگاه Tan Son Nhut آخرین مقاومت ها را درهم شکسته، وزارت خانه ها و ادارات مهم، فرماندهی ارتش، رادیو و تلویزیون را اشغال کرده و گلوگاه های آمد و رفت ها را تحت کنترل خود در آورده بودند. چریک های زیر زمینی سایگون نیز به آنها کمک کرده بودند. رژیم سایگون فروپاشیده و نخست وزیر ناپدید شد. از دیگر  وزراء اثری بر جای نماند. ژنرالها فرار کرده بودند. از آنجا که در انتظار شکست بودند خانواده های خود را ماه ها پیش به «بانکک» فرستاده بودند. کارمندان و افسران در مرکز تجاری شهر دست به غارت مغازه ها زده بودند. دستگاهای تلویزیون، دوربین های عکاسی، رادیو، دوش، توالت، لامپ  و خلاصه هر چیز قابل حمل  ربوده می شد.

آخرین فرمان آمریکا

تازه در 28 آوریل،  پرزیدنت جرالد فورد، رئیس جمهور آمریکا، به سفیر خود دستور داده بود نقل مکان کند و خود را به محلی امن برساند. این کار از آنرو تا آخرین لحظه به تعویق انداخته شده بود که کسی تصور نمی کرد سایگون با چنین شتابی سقوط کند. همزمان با نقل انتقال ها، دود از کوره های ویژه سفارت به هوا می رفت. ماموران سیا به سوزاندن اسناد مخفی مشغول بودند. بعد ها معلوم شد که علیرغم این سندسوزی ها، بسیاری از اسناد بسیار مهم، محرمانه و پرده در، از جمله  فهرست جاسوسان سیا، بدست نیروهای جمهوری دموکراتیک ویتنام افتاده است. از این وخیم تر آن بود که «توم پلگار» مسئول سیا در سایگون نتوانسته بود وسائل پرواز و فرار همکاران  فراوان خود را  فراهم آورد و حتی خود او را هم  در آخرین لحظه یک هلیکوپتر توانست  نجات دهد و به کشتی فرماندهی  «بلو ریج» برساند. برای پرواز  بقیه افراد هم 81 هلیکوپتر آویکن در اختیار بود که از بام سفارت یا برخی ساختمانهای نزدیک به آن  پرواز می کردند و افراد را به کشتی های منتظر در ساحل می رساندند. تفنگداران نیروی دریائی آمریکا، در ساختمان سفارت نظارت بر پله ها را بز عهده داشتند که ویتنامی ها برای رساندن خود به بام سفارت به آن هجوم آورده بودند. آنها پاسپورت های خود را با ویزای آمریکا ، که برخی از آنها با پرداخت صد هزار دلار، در هنک کنگ بدست آورده بودند، بالای سرشان گرفته و نشان می دادند. سربازان خشمگین سایگون هلیکوپترهای تفنگداران را، در هوا به تیر می بستند و تفنگداران هم از بالا  به آتش پاسخ می دادند. با پرواز آخرین هلیکوپتر، غارت در طبقات پائین ساختمان آغاز شده بود. کارمندان فراوان کنسولگری آمریکا در تلاش بودند تا با دو قایق خود را از طریق رود مِکنگ به دریا برسانند که هلیکوپترهای نیروی هوائی سایگون آنها را به رگبار بست. هزاران تن از عمال عالی مقام  ویتنامی، که گراهام سفیر آمریکا، قول نجات به آنها داده بود، حالا جا مانده بودند. قرار بر این بود که آمریکا مجموعا  به 130 هزار نفر از ویتنامی ها که با واشنگتن همکاری نزدیک داشتند اجازه مهاجرت  به امریکا بدهد. 25 هزار مستشار نظامی را که  در ویتنام باقی مانده  بودند نیز در روزهای گذشته برده بودند.

هنگامی که مین از نیروهای سایگون  خواست تا دست از مقاومت بردارند، خود آنها دست از جنگ کشیده بودند. در خیابان ها و میدان های شهر  تپه هائی از سلاحهائی که آنها بدور انداخته بودند، بر پا شده بود. در همان شب 30 آوریل، در برابر ساختمان های دولتی و سر چهار راه ها افراد ارتش آزادیبخش در لباسهای سبز رنگ خود جای گرفته بودند. غارت ها ناگهان متوقف شد. در خیابان ها و میدان ها و چهار راه ها ، سربازان ارتش آزادیبخش مورد استقبال گرم مردم قرار گرفتند. مردم در اندک زمانی خود به تجربه دیدند که آنچه تبلیغات وحشت انگیز  آمریکا و رژیم دست نشانده سایگون در بارۀ درندخوئی ویت کنگ کرده بود کوچکترین نشانی از حقیقت نداشت.  نه تیربارانی در کار بود، نه خشونتی و نه غارتی . مردم دیدند که سربازان ارتش نجات بخش، واقعا انسان هائی از قماش خود آنها هستند. مواردی پیش آمد که سربازان ارتش آزادیبخش مانع خودکشی افسران  یا ماموران دولتی رژیم سایگون شدند  که از ترس سربازان ارتش آزادی بخش ، قصد خودکشی داشتند.

پایان دوران اشغال

روز سی ام آور یل 1975،  پس از 20 سال جنگ با اشغالگران آمریکائی، ویتنام جنوبی آزاد شد. آزاد از زنجیر های صدساله  استعمار، که قبلا فرانسوی ها بر مردم ویتنام تحمیل کرده بودند. روز بعد میلیونها نفر از مردم جهان که در کنار مردم ویتنام قرار داشتند همراه با آنها به جشن و پایکوبی مشغول شدند.  روز اول ماه مه  روز پیروزی بود. باشگاه اکتبر در جمهوری دموکراتیک آلمان، بمناسبت این رویداد سرودی هدیه دوستداران کرد: «همه در راهند، سرخ است ماه مه، سایگون آزاد است.»

از 1967 تا 1970 ، ایرنه، همسر من و خودم، بعنوان روزنامه نگار در ویتنام شمالی بودیم، که در آن زمان جمهوری دموکراتیک ویتنام نام  داشت و ناظر نبرد خلق ویتنام. ما می دیدم که آمریکا چگونه آن کشور را مانند ریزش تگرگ بمباران می کند. ما هم ناظر مصیبت های وصف ناپذیری بودیم که بر مردم وارد می آمد و هم شاهد اراده بی تزلزل مردمی که با دادن قربانی هائی که قلم قادر به بیانش نیست، از استقلال و آزادی خود دفاع می کرد. ما شاهد شکست تجاوزهای هوائی و بربر منشانه ایالات متحده آمریکا، در زمان جشن تت در بهار 1968 بودیم که نقطه عطفی بود در جنگ آزادیبخش ویتنام جنوبی. در اواخر پائیز 1970 ویتنام را وداع گفتیم، با اطمینان به پیروزی خلق ویتنام.

ویتنام بر ایالات متحده آمریکا، نیرومند ترین قدرت جهان غرب پیروز شد. آمریکا در سال 1955 بعنوان جانشین استعمارگران فرانسوی، برای تبدیل این کشور به پایگاه نظامی علیه اتحاد جماهیر شوروئ و جمهوری توده ای چین، جنگی گسترده و ددمنشانه را برای نابودی ویتنام علیه این کشور آغاز کرد. کمک های بزرگ اردوگاه سوسیالیسم، که در آنزمان وجود داشت، از جمله ارسال مدرن ترین سلاح های متعارفی از شوروی و چین به ویتنام و همبستگی نیروی های  جنبش جهانی صلح از جمله خود آمریکا، پایه های اساسی این پیروزی بودند. ولی عامل اصلی و تعیین کننده که سبب می شد این کمک ها موثر باشند اراده تسلیم ناپذیر خلق ویتنام بود که این خود  ریشه  در سنت  مقاومت و نبرد ملی و ضد استعماری آن خلق داشت و آن حزبی که موفق به تجهیز این اراده خلقی شده بود، حزب کمونیستی بود که رهبری افسانه ای چون «هوشی مین» آنرا بنیاد نهاده و  در راس آن قرار داشت. در هیچ زمانی نیروهای نظامی خارجی در کنار میهن دوستان ویتنامی نجنگیدند، گرچه جمهوری دموکراتیک ویتنام  پیوسته پیشنهادهائی در این مورد دریافت می داشت. این روش برای آن رعایت می شد که بهانه ای بدست آمریکا برای اعزام لشگریان بیشتر به ویتنام ندهد. البته تعداد زیادی مستشار و  معلم نظامی از اتحاد شوروی در ویتنام شمالی بودند که در مواضع پرتاب  راکت و توپخانه نیز حضور داشتند. تا کنون در این مورد آماری از آرشیو ها منتشر نشده  است. اگر روزی چنین شود خواهیم دانست چه تعداد  از مشاوران نظامی شوروی در این جنگ جان باخته اند.(….)

537هزار تفنگدار آمریکائی

گرچه از 1965 به بعد علاوه بر نیم میلیون سربازان ارتش وابسته ویتنام جنوبی ، 537 هزار تنفگدار آمریکائی هم به آنها اضافه شدند ولی نتوانستند جنبش نجاتبخش را به زانو در آورند. در حالیکه هرنوع مقاومتی به خشن ترین صورت سرکوب می شد. به گزارش سازمان عفو بین الملل در سال 1972 بین 200 تا 300 هزار زندانی سیاسی در اردوگاه های کار اجباری و زندان ها رنج می بردند. بدنام ترین اردوگاه، معروف به «جزیر شیطان»، درCon Son بود که در آن 10  هزار نفر زندانی بودند. در آنجا زندانیان را در سلولهای هراس انگیزی که قفس ببر خوانده می شدند و در سالهای اخیر، نامشان در رابطه با زندان امریکا در گوانتانامو، دوباره بر سر زبانها افتاد، می انداختند.

در سال 1960، جبهه آزادیبخش با به هم پیوستن 23 حزب و سازمان های بودائی بنام FLN را بنیاد نهادند. روز 15 فوریه 1961 واحد های چریکی محلی به یکدیگر پیوستند و ارتش آزادی بخش ملی را بوجود آوردند که در سال 1963 تعداد سربازان و افسران آن به 350 هزار نفر بالغ می گردید. جمهوری دموکراتیک ویتنام هیچگاه منکر پشتیبانی از جنبش آزادیبخش جنوب نبود، ولی بدیهی است که در بارۀ رزمندگان ویتنام شمالی در جنوب اطلاعی در اختیار نمی گذاشت. همین نکته در بارۀ سلاح هائی که به جنوب می رفت نیز صادق بود. FLN و دیگر سازمان های آزادیبخش ویتنام جنوبی، در  ژوئن 1969 موجودیت جمهوری ویتنام جنوبی را اعلام کردند. در این تاریخ نیروهای آزادیبخش بر دو سوم از خاک ویتنام جنوبی تسلط  داشتند.

در سال 1968 آمریکا زیر فشار افکار عمومی جهان مجبور به پذیرش مذاکرات صلح در پایتخت فرانسه شد که 4 سال بعد منجر به انعقاد قرار داد پاریس شد که طبق آن استقلال، حاکمیت، وحدت و تمامیت ارضی ویتنام برسمیت شناخته شد و این که نیروهای نظامی دو طرف در همانجا که هستند مستقر خواهند ماند. این بند به آن معنی بود که درکنار ارتش آزادیبخش ویتنام جنوبی ویتنام شمالی نیز در نبرد است.

آمریکا قرار داد پاریس را هم مانند قرارداد کنفرانس هندوچین که در سال 1954 در ژنو منعقد شده بود زیر پا نهاد. گرچه آمریکا نیروهای نظامی متعارفی خود را از ویتنام خارج کرد ولی 25 هزار مستشار نظامی خود را در آنجا نگه داشت که در عمل نیروهای ارتش سایگون را اداره می کردند. و تعداد افراد ارتش دست نشانده  را به یک میلیون و دویست هزار نفر ارتقاء دادند و به مدرن ترین سلاح های متعارف مجهز ساختند ( 900 هواپیمای جنگی، 400 هلیکوپتر، 2100 تانک و توپخانه). این ارتش پس از ارتش چین، قدرتمندترین ارتش آسیا بود.

یکی از  دلائلی که آمریکا با قرارداد پاریس موافقت کرد وضعیت  بد نیروی نظامی خود آمریکا در ویتنام جنوبی بود.  در خود آمریکا در حدود 300 گروه و کمیته خواستار صلح بودند. فعالیت آنها از جمله کمک کرد تا 206 هزار آمریکائی حاضر نشدند به جبهه بروند و 423422 سرباز از ادامه  خدمت در جبهه سر پیچیدند . در حدود 1000 افسر و درجه دار بدست خود سربازان  امریکائی از پای در آمدند. نشریهArmed Forces Journal در ژوئن 1971 ابراز نگرانی کرد که ممکن است نیروهای مستقر در ویتنام از هم بپاشند. وضع نیروهای ارتش دولت دست نشانده ویتنام جنوبی نیز بهتر از این نبود.  در سال های 1974/ 75 19  سربازان دولت دست نشانده گروه گروه  فرار کرده و به ارتش آزادیبخش می پیوستند .

کمک های آلمان غربی

در دوران جنگ سرد آلمان شرقی  و آلمان غربی در برابر هم ایستاده بودند، این  مقابله آندو در بر خورد آنها با کوبا، شیلی، آفریقای جنوبی و بویژه در ویتنام نیز کاملا منعکس می گردد. در حالی که کشور سوسیالیستی آلمان  در مبارزه ای که مردم ویتنام برای استقلال خود می کردند  درکنار آنها قرار داشت، بخش رسمی آلمان غربی از تجاوز آمریکا حمایت علنی سیاسی و اقتصادی و اخلاقی و حمایت پنهانی  نظامی می کرد. کارخانه های شیمیائی BASF و Hoechst در تولید و حمل گاز های سمی به سایگون سهیم بودند. 2500  تکنیسین آلمانی از جمله 121 خلبان نیروی هوائی آلمان در ویتنام تجربه کسب می کردند. هنریش لوبکه، رئیس جمهور وقت آلمان فدرال ، که در زمان هیتلر بعنوان آرشیتکت در ساختن  اردوگاه های هیتلری سهیم بود، در آغاز ترور هوائی آمریکا و بمباران هانوی، پایتخت ویتنام شمالی در 29 ژوئیه 1966 با ارسال یک تلگرام رسمی به  جانسون، رئیس جمهور وقت آمریکا، نوشت » امید است که (حمله) با موفقیت روبرو گردد » . (….)

مقایسه های امروزی

انقلاب آزادیبخش ویتنام و نبرد ویژه آن علیه تسلط  آمریکا تا امروز هم انگیزۀ سنجش با رویدادهای امروز هستند. رویدادهای امروز نشان می دهند که هیچ تغییری در خصلت جنایتکارانه امپریالیسم آمریکا و نقشه های آن برای تسلط بر جهان رخ نداده است. از جمله بهانه های مزورانه آن برای دست زدن به جنگ های تجاوزکارانه . این طیف وسیع از 1964 تا امروز را در بر می گیرد. جانسون، رئیس جمهور آمریکا در1964 به این بهانه ای که کشتی آمریکائی مادوکس مورد حمله اژدری قرار گرفته فرمان بمباران ویتنام شمالی را داد. در سالهای 80 مورخین آمریکائی  ثابت کردند که چنین حمله ای اصلا صورت نگرفته است.

در سال 1976 با تاسیس جمهوری سوسیالیستی  ویتنام وحدت ملی و دولتی دو ویتنام تامین شد. و به این صورت نه تنها هدفی که  اکثریت خلق خواستار آن بود تامین شد و جنوب ویتنام از چنگ امریکا درآمد. این وحدت ملی و حمایت مردم از جمهوری سوسیالیستی چنان بود که شکست سوسیالیسم  در اروپای شرقی و اتحاد شوروی در سالهای 90 /1989 تاثیری بر جمهوری انقلابی ویتنام نداشته باشد. حزب کمونیست ویتنام بهراه ورشکستگی  که احزاب کمونیست  و کارگری اروپای شرقی رفتند نرفت، اما برای  ادامه راه سوسیالیسم باید از  موانع و دشواری های سخت عبور می کردند. دشواری هائی که نتایج سوسیالیسم، بلکه ناشی از عواقب جنگ بود. فقط 3 میلیون قربانی گاز شیمیائی شده بودند. با فروپاشی دولت های سوسیالیستی در اتحاد شوروی و شرق اروپا، کمک ها و همکاری های بین المللی سوسیالیستی با ویتنام قطع شد. این درحالی بود که امریکا از سال    1975 ویتنام را در محاصره اقتصادی مطلق قرار داده بود. هدف از این محاصره به زانو در آوردن دولت ملی و سوسیالیستی ویتنام بود. اما این تلاش آمریکا برای شکست دادن ویتنام در عرصه های سیاسی و اقتصادی نیز چون عرصه نظامی با شکست مواجه شد. ویتنام از سال 2001 با 7.5 در صد رشد اقتصادی سالانه و  در سال 2005 حتی 8.4 رشد اقتصادی با موفقیت در راه صنعتی کردن و مدرن سازی کشور پیش رفت. هدف ویتنام همانطور که در دهمین کنگره حزب کمونیست ویتنام در سال 2006 تصریح شده، ایجاد «یک جامعه مستقل، دموکرات، شکوفا و نیرومند، جامعه ای عادل و مدرن است که در آن استثمار فرد از فرد ریشه کن شده باشد» . این مصوبات نشان میدهند که این روند بازگشت پذیر نیست.

..Junge  Welt /30.04.10/Bezatzer verteiben/Gerhard Feldbauer

4 پاسخ

  1. درود بر خلق قهرمان ويتنام
    درود بر جمهوري سوسياليستي ويتنام
    با اينكه من با مهاجرين ويتنامي در خور و آشنا شدم آنها پس از سالها مهاجرت درخارج به اين فكر افتاده اند كه ويتنام سوسياليستي آنطوريكه غربي ها ضد آن تبليق ميكند بد نيست

  2. doroode bipayan beh shojaane melate vietnam keh mitavanad sarmashghe saeere melatha bashaad. man misetaiam nameshanra ba sorood nameshan javid va payandah

  3. […] برای خواند کل این مقاله اینجا کلیک کنید […]

  4. فریاد سبز

    سلام آقای نافعی دوست وهموطن عزیز
    خسته نباشید از ترجمه این مقاله بسیار عالی.
    مدرسه ودبیرستان که میرفتم دو تا درس که همیشه از آنها فراری بودم وبرایم حوصله سر برنده بودند یکی تاریح بود ودیگری جغرافیا.
    حالا (البته خیلی وقته)که متوحه شدم چه ضرر بزرگی کردم ولی خوب «ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است» یا به قولی «ضرر را از هر کجامتوقق کنی بهره است».
    در ضمن بسیار هم ممنون از لینک به»فریاد سبز»
    با آرزوی سلامتی وموفقیت روز افزون برای شما!
    فریاد

بیان دیدگاه