بایگانی‌های ماهانه: دسامبر 2014

مخالفان تحریم روسیه در دولت آلمان

مخالفان تحریم روسیه در دولت آلمان

اسپوتنیک – گزینش وَ ترجمه رضا نافعی

 

«سیگمار گابریل» معاون صدر اعظم آلمان که در عین حال وزیر اقتصاد این کشور نیز هست، با تشدید تحریم اقتصادی روسیه مخالفت کرد. به گفته او روسیه نباید به ورطه هرج ومرج اقتصادی رانده شود.

گابریل به رسانه » تاگس اشپیگل» گفت: «در نهایت نه آلمان و نه اروپا نمی توانند خواستار سقوط روسیه به ورطه هرج و مرج اقتصادی باشند. از این رو تشدید تحریم ها کاری است نادرست. هدف تحریم ها این نبود که روسیه را به زانو در آورد، هدف آماده ساختن روسیه برای حل چالش اوکرائین از طریق مسالمت آمیز بود. گابریل خواستار در پیش گرفتن دوباره سیاست تنش زدائی در اروپا شد.

پیش از او، «فرانک – والتر اشتاین مایر»، وزیر خارجه آلمان، «ورنر فایمان»، رئیس جمهور اتریش، » ماتئو رنزی» نخست وزیر ایتالیا و سیاستمداران و کارشناسانی دیگر نیز با تشدید تحریم ها مخالفت کرده بودند. اما بنظر «انگلا مرکل» صدر اعظم آلمان، تحریم های اقتصادی علیه روسیه «کماکان اجتناب ناپذیرند».

مناسبات روسیه با غرب، پس از کودتای ماه فوریه در اوکرائین، بشدت تیره شد. کشورهای غربی ساقط کردن یانوکوویچ رئیس جمهور اوکرائین و نیز دولت جدید را که معارضان در اوکرائین به کرسی نشانده بودند، برسمیت شناختند، اما حاضر به پذیرفتن رفراندمی که پس از آن در کریمه انجام شد نشدند. مردم کریمه که عمدتا روس هستند در رفراندمی خواستار پیوستن مجدد کریمه به روسیه شدند. پس از پیوستن مجدد کریمه به روسیه ، آمریکا – وتحت فشار آمریکا – اتحادیه اروپا تصمیم به تحریم سیاسی و اقتصادی روسیه، در چهار مرحله گرفتند. پاسخ روسیه به این اقدام ممنوع ساختن واردات مواد خوراکی از غرب به روسیه بود.

بنا بگفته «روبرت هالور» تحلیل گر اقتصادی «بادر بانک» هیچ کشوری در جهان بقدر آلمان از بحران اقتصادی روسیه صدمه نخواهد دید. در سالهای گذشته روسیه بسیاری از زیان های وارده به اقتصاد آلمان را که ناشی از بحران اقتصادی اروپا بودند، جبران کرد.

اقتصاد آلمان بشدت خواستار پایان دادن به تحریم ها علیه روسیه است. «هالور» روز شنبه در گفتگوئی با » دویچه ویرشافتس ناخریشتن» گفت هزینه ای که آلمان باید برای سقوط اقتصاد روسیه بپردازد، سنگین ترین هزینه در سطح جهان خواهد بود. روس ها همیشه خواستار راه یافتن دانش فنی آلمان به روسیه بوده اند. صنایع صادراتی ما در سالهای گذشته از این روند به سود های فوق العاده دست یافته است. افزون بر این بازار روسیه یک بازار ذخیره برای مواقعی است که وضع بازار در منطقه اروپا چندان رضایت بخش نباشد. هاولر تاکید کرد که خریدهای روسیه از آلمان روز بروز کمتر می شود.

بنا به گزارش رسانه های آلمان مشکلات اقتصادی روسیه نه تنها برای برخی از کارخانه ها بلکه بعضا بر مجموع برخی از رشته های صنعتی در آلمان تاثیر منفی داشته است .

http://de.sputniknews.com/politik/20141221/270251273.html

http://de.sputniknews.com/wirtschaft/20141227/300403326.html

پشت تمام بحران های جهان صندوق بین الملل پول پنهان است

 

 

پشت تمام بحران های جهان

صندوق بین الملل پول پنهان است

یونگه ولت- ترجمه رضا نافعی

 

گفتگوی روزنامه «یونگه ولت» با «ارنست ولف» نویسنده کتاب «صندوق بین المللی پول یک قدرت جهانی – تاریخچه یک چپاول»

– صندوق بین المللی پول در سیاست جهانی نقش مهمی ایفا می کند – کافیست فقط نگاهی به اوکرائین ورشکسته بیافکنیم – .شما اخیرا کتابی نوشتید در باره این سازمان- سرنخ آن دردست کیست؟

– فقط و فقط در دست آمریکا. صندوق بین المللی پول 70 سال پیش در کنفرانس » برتون وودز» آفریده شد – این کنفرانس بعدا کاری کرد که در تاریخ بشر نظیر ندارد، به این معنی که کنفرانس دلار آمریکا را تبدیل کرد به معیار سنجش برای تعیین ارزش پولهای جهان ساخت و با این کار تسلط اقتصاد آمریکا را برجهان تثبیت کرد. وظیفه اصلی صندوق بین المللی پول در مرحله آغازین این بود که کاری کند که تمام پولهای جهان به دلار وابسته شوند.

– یعنی صندوق بین المللی پول یک اهرم سیاسی در دست آمریکاست؟

– مطلقا. امریکا در کمسیون های صندوق بین المللی 16 درصد رای مسدود کننده دارد- کلیه تصمیمات باید با اکثریت 85 درصدی بتصویب برسند. این 16 در صد (سهام راهبردی Sperrminorität) در واقع یک نوع حق وتو است. دومین سهام دار بزرگ در صندوق بین المللی ژاپن و سومی آلمان است، ولی این دو کشور نقشی بازی نمی کنند.

– دولت آمریکا در تصمیماتی که می گیرد تا چه حد استقلال دارد؟

– دولت آمریکا خود بازوی سیاسی وال استریت است. دولت تصمیمات و خواست های بانک های بزرگ و هجفوند ها را به اجرا می گذارد.

– بازگردیم به موضوع اوکرائین: صندوق بین المللی پول چه شرائطی برای دادن کمک مالی قائل می شود؟

– صندوق بین المللی پول در ماه آوریل 17 میلیارد دلار در اختیار اوکرائین گذاشت. این پول باید به مصرف پرداخت بدهی های دولت برسد – یعنی پرداخت به بانک های بزرگ بین المللی – و پر کردن چاله چوله های بودجه کشور. هزینه های آن را باید مردم شاغل بکار   بپردازند. از جمله با افزودن 50 درصد بر بهای گاز، بیرون کردن فله ای کارمندان دولت و تثبیت حداقل دستمزدها. دستمزد هائی که هم اکنون هم چندرغازی بیش نیست. طبق محاسبه من چیزی است در حدود ساعتی 45 سنت.

صندوق بین المللی پول چند بار به اوکرائین اعتبار داده است، ولی چند قسط ازهمین اعتبار را هم نپرداخته، چون اوکرائین شرائط دریافت اعتبار را تامین نکرده است وصندوق بین المللی با همین عمل خود   بی ثباتی را گسترش هم داده است. اوکرائین تا گلو غرق در مشکلات اقتصادی است. گرچه صندوق بین المللی پول ادعا می کند که قصد دارد به اوکرائین کمک کند تا از این وضع نجات یابد ولی در عمل با استفاده از درماندگی این کشور به سرمایه گذاران بین المللی کمک میکند تا به سود های بیشتری دست یابند. هزینه آن را هم باید کارگران و کارمندان و مردم تهی دست بپردازند.

– آیا نمونه های مثبتی از کار های صندوق بین المللی پول وجود دارد؟

– موردی بنظرم نمی رسد. وظائفی که صندوق بین المللی پول برای خود تعییین کرده عبارتند از : ایجاد ثبات، لیبرال کردن اقتصاد، کنار گذاشتن مقررات و خصوصی سازی. در طی 70 سال گذشته کسی نمونه ای از ایجاد ثبات ندیده است. حاصل لیبرال کردن و کنار نهادن مقررات این بوده که بویژه در آمریکای لاتین و آسیا، اقتصاد محلی ناگهان با رقابت کنسرن های بزرگ آمریکا و اتحادیه اروپا روبرو و ورشکست شدند. حاصل خصوصی سازی هم این بوده که بسیاری از کشورها مجبور شده اند ثروت های خود را به به سرمایه گذاران بزرگ واگذار کنند، تا آنها سودهای کلان ببرند.

– غرب از مدت ها پیش در تلاش است تا روسیه را به تنگنا براند. تبلیغات مربوطه هم مدت ها قبل از پیدایش بحران کریمه آغاز شده یود، یعنی از زمان مسابقات زمستانی المپیک در سوچی. هدف آن چیست؟

– واشنگتن از سالها پیش سیاست ایجاد بی ثباتی در جهان را در پیش گرفته است – بدنبال این سیاست تا کنون شاهد از بین رفتن چندین کشور بوده ایم، مانند افغانستان، لیبی، عراق و سوریه. امروز شاهد همین بازی در اوکرائین هستیم – که در آنجا حریف های اصلی در نهایت روسیه و چین هستند، که علیه آنها کارزار تخریبی عظیمی براه انداخته اند. نیش و کنایه هائی هم که به کره شمالی زده می شود چیزی نیستند جز شاخ و شانه کشیدن برای چین. مشکل اصلی آمریکا این است که اقتصادش رو به ورشکستگی است. آنها بخش عمده اقتصاد واقعی خود را در جریان جهانی شدن منتقل کرده اند و امروز فقط به کمک نظام مالی و نظامی می توانند خود را سرپا نگه دارند. ولی همانطور که خودتان خوب می دانید، نظام مالی آنها در آستانه سقوط است.

https://www.jungewelt.de/2014/12-24/044.php

 

 

 

آلمان بر سر دو راهی دوستی یا دشمنی با روسیه

آلمان بر سر

دو راهی دوستی

یا دشمنی با روسیه

یونگه ولت – ترجمه رضا نافعی

در آستانه جنگ دوم با عراق، ریچارد چینی معاون رئیس جمهور وقت آمریکا (بوش) که با مقاومت «گرهارد شرودر» صدراعظم وقت آلمان و «ژاک شیراک» نخست وزیر وقت فرانسه روبرو شده بود، مقوله «اروپای نو» را به میان آورد. یعنی کشورهائی که در درجه اول در اروپای شرقی قرار دارند و برای اجرای نقشه های جنگی آمریکا بیرون از اروپا نیز مستقیما با آمریکا همگام شدند. می توان این طور گفت که آمریکا اتحادیه اروپا را تهدید کرد که اگر به ساز آمریکا نرقصد در آن شکاف خواهد انداخت. در آن زمان میشد این تهدید را کوچک جلوه داد و آن را سخنی غیر دوستانه در عرصه دیپلماتیک عنوان کرد، چون در آن زمان «اروپای نو» هنوز به عضویت اتحادیه اروپا در نیامده بود.

امروز که بیش از ده سال از آن تاریخ گذشته، وضع تغییر کرده است. کشورهای اروپای شرقی از استونی گرفته تا رومانی که منافع ملی شان اندکی بیشتر از خصومت صرف با روسیه است، عضو اتحادیه اروپا هستند، و تا آنجا پیش رفته اند که دونالد توسک لهستانی رئیس شورای اروپا شده است. مشاوران سیاسی لهستان تقریبا با صراحت خواستار ارتقاء مرتبه لهستان و تبدیل آن به مرکز جنگ سرد جدید هستند، از جمله برای کاستن از سنگینی وزنه آلمان در اتحادیه اروپا و خنثی کردن آن.

در چنین حالتی، گسترش اتحادیه اروپا، از نظر آلمان، تبدیل می شود به شمشیر دو دم . این گسترش، از سوئی سبب شد که آلمان تبدیل به قدرت مسلط و راهبر در اروپا گردد، از سوی دیگر اگر بخواهد از این قدرت در عرصه سیاسی استفاده کند و با دستورهای صادره از واشنگتن به رقابت برخیزد پایه های قدرتش سست می شود. در اتاق های فکر واشنگتن، در پس پرده، هیولائی که حضوری دائمی دارد تصور نزدیکی «آلمان – روسیه» است که یکی از سوانح بزرگ ژئوپلیتیکی است که می توان تصور کرد. با ایجاد کمر بندی مرکب از کشورهای گوش بفرمان آمریکا در اروپای شرقی، ارتباط مستقیم میان آلمان و روسیه، از لحاظ جغرافیائی، تقریبا عملی نیست. آنچه قابل توجه است لوله گاز North Stream است که از دریای بالتیک می گذرد و مستقیما به آلمان متصل میگردد. این همان لوله ای است که زمانی لهستان و کشورهای بالتیک بشدت با ایجاد آن مخالفت می کردند. این تنها راه مطمئن یا نیمه مطمئن برای رساندن گاز روسیه به آلمان است و تلاش های مستقیم یا غیر مستقیم اردوگاه آمریکائی را برای ممانعت از رسیدن گاز روسیه به آلمان خنثی می کند.

اصل اجتناب ناپذیر در سیاست خارجی آمریکا این است که به هیچ کشوری حتی اگر همپیمان آن هم باشند اجازه ندهد که تبدیل به یک رقیب بالقوه برای آمریکا گردد. به همین دلیل آمریکا در سال 1954 اجازه داد فرانسه در ویتنام شکست بخورد و در سال 1956 موجب تحقیر انگلیس در کانال سوئز شد. هنگام آغاز بحران اوکرائین آلمان فدرال در برابر یک انتخاب ناخوشایند قرار گرفت. به این معنی که مناسبات ویژه با روسیه را که نیمه رونقی داشت حفظ کند و در عوض هژمونی (سرکردگی) خود را در اتحادیه اروپا به خطر بیاندازد، یا این هژمونی را – که البته پایه و اساس وزنه آلمان در برابر مسکو نیز هست – قربانی آن روابط ویژه کند. از تصمیمی که اتخاذ شد با خبریم . با توجه به این وضعیت ، یعنی قرار داشتن بر سر این دوراهی است که می توانیم بی میلی آلمان را به شرکت در تحریم ها علیه روسیه درک کنیم.

http://www.jungewelt.de/2014/12-22/038.php

 

 

روسیه مرعوب تهدید نه دیروز شد و نه امروز میشود

روسیه مرعوب تهدید

نه دیروز شد و نه امروز میشود

ریانوستی ترجمه رضا –نافعی

 

در ضیافت سالانه ای که بمناسبت روز نیروهای امنیتی در کاخ کرملین برپا شد پوتین گفت:

در بیانیه هائی روزافزون گفته می شود که روسیه باید برای موضع مستقلی که اتخاذ کرده، برای حمایتی که از هم میهنان خود می کند و همچنین برای کریمه و سواستوپول بهای سنگینی بپردازد – گاه حتی چنین بنظر می رسد که چون ما موجود هستیم برای موجودیت خود هم باید بهای سنگینی بپردازیم!

آنچه مسلم است اینست که هیچ کس نخواهد توانست روسیه را مرعوب کند، مهار کند و منزوی سازد. تا کنون هیچ کس قادر به چنین کاری نشده و از این پس نیز نخواهد شد.

البته ما باید برخی دشواری ها را از سر بگذرانیم و پیوسته برای خطراتی که استقلال ما، ثبات ما و وحدت جامعه ما را تهدید می کند پاسخ مناسب داشته باشیم. در حال حاضر اوضاع جهان همه چیز دارد جز ثبات. شمار تهدیدها و مخاطرات فزونی می یابند، هنجارهای حقوق بین المللی نادیده گرفته می شوند. درعین حال هر وسیله ای – از ارعاب گرفته تا تحریک، اعمال فشار در عرصه اقتصادی و اطلاعاتی، تا به میدان آوردن نیروهای افراط گرا، گروه های ناسیونالیست- به کار گرفته می شود برای بی ثبات ساختن دیگر کشورها و تحت کنترل در آوردن آنها.

http://de.ria.ru/politics/20141220/270248900.html

 

خودکشی اقتصاد اروپائی به سبک «هاراگیری» ژاپنی

خودکشی اقتصاد اروپائی

به سبک «هاراگیری» ژاپنی

اشپیگل آنلاین ترجمه رضا نافعی

حوزه اروپا را همان سرنوشتی تهدید می کند که ژاپن، ابرقدرت اقتصادی، به آن گرفتار آمد. چه بسا حتی سخت تر از آن .

گرچه هشدار ها سخت هستند، اما ابعاد واقعی مسئله را کوچک تر از آنچه هست نشان می دهند. هفته گذشته، «یاکوب لِو» وزیر اقتصاد آمریکا و «ژزف استیگلیتس» برنده جایزه نوبل، هشدار دادند که حوزه اروپا با خطری روبروست که ژاپن به آن گرفتار آمد». دهه از دست رفته». بنظر هلوت پُش، رئیس بیمه کنتیننتال نیز اگر وضع به همین صورت پیش برود، با «وضعیتی شبیه به ژاپن » روبرو خواهیم شد.

تردیدی نیست سناریوی ژاپن نزدیک می شود.

کافیست نگاهی به ژاپن بیفکنیم تا بدانیم اگر اروپا خود را از این بحران مستمر رها نسازد به چه روزی خواهد افتاد. مدت هاست که دیگر صحبت بر سر یک دهه بی رونق نیست: کشوری که روزی قدرت اقتصادی آسیائی بشمار می رفت یک ربع قرن است که زمینگیر شده است. بیماری که از سوئی با تورم و از سوی دیگر با تقلیل قیمت ها روبروست. پایانی برای این ناتوانی نیز به چشم نمی خورد.

درست دو سال پیش «شینزو آبه» زمام قدرت را در دست گرفت تا بیماری را درمان کند. او تلاش کرد با تزریق بی مانند پول دولتی اقتصاد را دوباره سرحال آورد. ولی از تحرک واقعی خبری نیست. در انتخابات اخیر نیز او برنده شد ولی بنظر نمی رسد که در نهایت بخت با استراتژی او همراه شود و در نهایت تغییر ی اساسی ببار آورد. نمونه ژاپن برای اروپا حاوی دو هشدار است.

  1. خطر ناشی از بحران جمعیت

یک بحران مالی می تواند یکراست به یک بحران جمعیت تبدیل گردد. در اواخر دهه هشتاد روند باد کنک اقتصادی بورس ژاپن و بازارساختمان آنرا فرا گرفت. پس از آن که بادکنک ترکید، بدهی های بالا رفتند و هر نوع تحرک اقتصادی را خفه کردند. بانک ها و دولت ها بجای آن که با جرات دست به استهلاک تدریجی بدهی بزنند و اگر ضرورت ایجاب کرد بگذارند موسسات و بانک ها ورشکست شوند، بدهی را بتعویق اندختند.

طبق محاسبه صندوق بین المللی پول پانزده سال از 1999-2005 طول کشید تا بدهی موسسات و بانکها تاحد نسبتا قابل تحملی کاهش یابد. ولی از تمام این تدابیر پر زحمت مالی که به کار بسته شد گرهی گشوده نشد: ژاپن یکراست از بحران مالی وارد بحران پیری جمعیت شد. در کشوری که جمعیتش           رو به کاهش است سرمایه گذاری سودی نخواهد داشت. امروز موسسات ژاپن مقادیر معتنابهی پول نقد دارند ولی ترجیح می دهند در خارج سرمایه گذاری کنند.

این وضع شباهت زیادی به منطقه یورو در اروپا دارد. در اینجا هم طبق محاسبات تازه «کومرس بانک» تا کنون بمعنی واقعی از میزان بدهی ها کاسته نشده است. تنها در اسپانیا پیشرفت هائی مشاهده می شود، در حالی که بدهی موسسات در فرانسه کماکان رو به افزایش است. در حالی که طبق پیش بینی های سازمان ملل از سال های بیست قرن جاری ترکیب سنی اروپائی ها بویژه در آلمان و ایتالیا بسرعت گرایش منفی پیدا می کند.

  1. بدهی های دولتی می توانند به مبالغ غیر قابل توصیفی ارتقاء یابند

دو دهه و نیم بحران مستمر سبب شد که بدهی صندوق های اجتماعی در ژاپن به 230 درصد از درآمد ناخالص ملی ارتقاء یابد. هیچ کشورغربی دیگری تا این حد بدهکار نیست. این ها حاصل آن سیاست مالی است که مجدانه از نظرات اقتصادی «کینز» پیروی می کرد و هزینه بسیاری از پروژه های زیر ساختاری، از جمله آنها را که چندان مفید هم نبودند، تامین کرد. با این همه بازهم اقتصاد به رونق نیفتاد: در سالهای دهه 90 رشد اقتصادی بطور متوسط 1 درصد، میان 2001 تا 2004 حتی 0،8 درصد بود.

بدهی کشورهای منطقه یورو تا کنون رویهم رفته به 108 درصد از تولید ناخالص ملی افزایش یافته است. این تقریبا برابر است با همان مبلغی که ژاپن در سال 1997، یعنی هفت سال پس از آغاز بحران ببار آورده بود. هراس انگیز نیست؟

اتحادیه اروپا نیز امروز همان راه اقتصادی کینزی را در پیش گرفته که ژاپن در آن روز در پیش گرفت. «ژان کلود یونکر» رئیس کمسیون اروپا 300 میلیارد یورو برای سرمایه گذاری در نظر گرفته است، ولی این که آیا این برنامه واقعا سبب پیدایش تکانه اقتصادی مورد نظر خواهد شد؟ این امر سخت مورد تردید است.

3.دست آخر فقط چاپ اسکناس می تواند کمک کند

افزایش بدهی موجب بدتر شدن میزان اعتبار کشورها خواهد شد. ژاپن مدت هاست که رتبه AAA خود را بعنوان بدهکار درجه یک از دست داده است. این که این کشور هنوز هم می تواند با بهره کم وام بگیرد در درجه اول ناشی از آنست که بانک ناشر اسکناس به کمک وزیر دارائی آمده است و در مقیاس وسیع دست به خرید اوراق قرضه دولتی زده است.

همین امروز یک چهارم از بدهی های پرداخت نشده ژاپن در اختیار بانک ژاپن است. یعنی : دولت به خودش بدهکار است. به همین دلیل ارزش پول ژاپن پیوسته کاهش می یابد. گرچه نرخ تورم هنوز کم است ولی کاهش ارزش پول ژاپن نسبت به دیگر ارزها جدی است. از روزی که «آبه» زمام قدرت را بدست گرفته ارزش «ین» ژاپن نسبت به یورو 50 درصد کاهش یافته است. اینک بانک مرکزی اروپا نیز در پی آنست که ترازنامه خود را بشدت باد کند- و در سال آینده اوراق قرضه کشورهای عضو اتحادیه را بخرد. هدف اعلام شده:کاستن از ارزش ارز است.

 

نتیجه

مشابهت ها میان ژاپن و منطقه یورو غم انگیز است. البته اروپا نسبت به ژاپن این امتیاز را دارد که شفاف است: اقتصاد ژاپن در قیاس با اروپا دربسته است. مهاجرت به ژاپن در ابعاد وسیع نامطلوب است. ترجیح داده می شود که همه دور هم باشند و با هم پیر شوند. برخلاف ژاپن، اروپا بزرگترین طرف معامله با جهان و دارای فضای نسبتا بازی است. هفته پیش OECD گزارش داد که جذابیت اروپا برای جلب مهاجر در حد آمریکاست. این امید بخش است. احتمالا پیش بینی های تاریک در باره وضع جمعیت عامل تثبیت شده ای نیست.

این امید ملایم نباید سبب گردد که امروز دست روی دست بگذاریم . باید بدهی های خصوصی و عمومی بشدت و بسرعت کاهش یابد – زیرا صرفه جوئی به تنهائی کافی نیست. زیرا کشورهای منطقه یورو پیش از آن که به بدهی شان به 230 درصد از تولید ناخالص ملی برسد، تلو تلو خوران بسوی ورشکستگی می روند. خرید گسترده اوراق قرضه، شبیه کاری که ژاپن کرد- برای ما ممکن نیست، زیرا از لحاظ قانونی و سیاسی دست و بال ما بسته است. ژاپن پس از دو دهه و نیم فرصتی که از دست داده هنوز کشوری است آرام و با ثبات. ولی اروپا آرام نیست: احتمال پیروزی احزاب چپ در اسپانیا و یونان کم بنظر نمی رسد. در فرانسه ماری لوپن راستگرا ممکن است در انتخابات بعدی رئیس جمهور شود که مهمترین نکات برنامه او عبارتند از خروج از جرگه یورو و بستن مرزها برای مهاجران. در ایتالیا مهمترین احزاب مخالف دولت مخالف اتحادیه پولی اروپا نیز هستند.

با توجه  به سونامی سیاسی اقتصادی که در اروپا در حال بالیدن است چشم به آرامش مناسبات در ژاپن دوختن خواب و خیال است.

        http://www.spiegel.de/wirtschaft/soziales/eurozone-droht-dasselbe-schicksal-wie-japan-a-1006975.html

 

 

انقلاب در کوبا با «رپ» و «تویتر» نمی رود!

 

انقلاب در کوبا

با «رپ» و «تویتر» نمی رود!

ریانوستی – ترجمه رضا نافعی

خبرگزاری فرانسه نقشه «آژانس بین المللی توسعه » ( USAID)را افشا کرد. این سازمان آمریکائی قصد داشت با ایجاد گروه های «رپ» به مقابله با مقامات کوبا برود.

بنا به گزارش خبرگزاری فرانسه «آژانس بین المللی توسعه » USAID)) چندین خواننده «هیپ – هوپ» استخدام کرده بود که بتوانند در یک برنامه دو ساله به مقابله با مقامات کوبائی بروند.

طبق این نقشه می بایست طی دوسال شبکه ای از جوانان هوادار این هنرمندان بوجود آید که هر وقت فرصتی دست داد بتوانند خواستار تغییرات اجتماعی گردند.

طبق این طرح، همچنین قرار بود دهها تن از خوانندگان و نوازندگان کوبائی را به سرکشی در برابر مقامات تحریک کنند.

بنا به نوشته پایگاه اینترنتی «هافتینگتن پست» قرار بود «عملیات رپ» که سازمان «آژانس بین المللی توسعه » طراح آن بود در سال 2009 آغاز گردد و همراه با چند برنامه دیگر بطور موازی به اجرا در آید. یکی از آن برنامه ها «تویتر کوبائی» بوده بنام » زون- زونئو » که سازمان مذکورهزینه محرمانه آن را از محل بودجه دولتی تامین می کرده است تا مردم کوبا را به مقاومت سیاسی در برابر دولت برانگیزد. در همان زمان آمریکا جوانان هفده – هجده ساله را از آمریکای جنوبی به کوبا می فرستاده تا با ایجاد جو منفی در جامعه مردم را تحریک و به مخالفت با دولت کوبا برانگیزند.

خبرگزاری فرانسه برای اثبات صحت اطلاعات خود قرار دادها، ایمیل ها، » چت» ها ( گفتگو های اینترنتی) تعداد خانوارها و عکس هائی نیز به ضمیمه این خبر منتشر کرده است. بنا به گزارش تلویزیون Telesur هزینه ای که » آژانس بین المللی توسعه » برای این فعالیت های تخریبی علیه دولت کوبا کرده سر به میلیونها دلار می زند.

http://de.ria.ru/politics/20141212/270197318.html

 

مصاحبه تایمز با گرباچف- ترجمه رضا نافعی امریکا در تدارک خطرات بزرگ برای جهان است!

مصاحبه تایمز با گرباچف-

ترجمه رضا نافعی

امریکا در تدارک

خطرات بزرگ برای جهان است!

ریا نوستی- به گقته گرباچف، آخرین رئیس جمهور شوروی، «امریکا برای آن که به هدفش برسد حاضر است تمام دنیا را بهم بریزد . او که در گفتگو با مجله «تایمز» شرکت کرده بود، اضافه کرد: روسیه آماده ایستادگی در برابر آمریکاست. از پس روسیه برآمدن کار دشواری است. تجربه من این است که به حرف آمریکائی ها میتوان گوش داد ولی نمی توان به آن اعتماد کرد. وقتی آنها بفکر کاری بیفتند، آنوقت تمام دنیا را به هم میریزند، تا به آن برسند».

نظر گرباچف در ارتباط با بحران اوکرائین این است که جنگ سرد میان غرب و روسیه آغاز شده است. او گفت :» آیا ما در یک جنگ سرد تازه هستیم؟ بله، البته که هستیم».

پس از فروپاشی اتحاد شوروی غرب در صدد برآمد ما را به یک باطلاق، به یک ده کوره تبدیل کند. ولی غیرممکن است روسیه اجازه چنین کاری را بدهد. مسئله فقط جریحه دار شدن عزت نفس ما نیست، صحبت بر سر وضعیت است، طوری شده که هر کس هرچه بخواهد می گوید، تصمیم به مجازات گرفته می گیرد و غیره. کار آمریکا شده این که فقط چپ و راست دستور بدهد !»

برای روسیه که رهبری آن هنوز دورانی را بخاطر دارد که روسیه ابرقدرت بود، تسلط آمریکا بر سراسر جهان آزارنده و عصبانی کننده است.

بگفته گرباچف آمریکا بجای آن که به روسیه بچشم یک همتای برابر حقوق نگاه کند می خواهد روسیه را از عرصه سیاست جهانی طرد کند. آخرین نمونه آن همین وضع اوکرائین است. پرزیدنت پوتین می کوشد تا دوباره قدرت نفوذ روسیه را در منطقه تثبیت کند.

گرباچف گفت :» امروز رفتار پوتین مستقل تر از گذشته است. و موضع او بازتاباننده علائق اکثریت است». اما او در عین حال معترف است که تنش های اخیر میان روسیه و غرب او را نگران می سازد. تایمز از قول گرباچف می نویسد:» » مردم دیگر فقط از یک جنگ سرد تازه حرف نمی زنند، بلکه صحبت جنگ داغ هم هست. اینطور که پیداست خطرات بزرگی در راه است. جهان در غلیان است «.

با این همه، بنظر گرباچف، پوتین نباید در برابر تحریم های غرب کوتاه بیاید. گرباچف معتقد است که این بار آمریکائی ها نباید زیاده روی کنند و در راه روسیه بعنوان یک قدرت بزرگ جهانی سنگ بیاندازند. گرباچف در عین حال تاکید کرد که بدون تردید این رتبه حق روسیه است.

گرباچف در عین حال خواستار آشتی میان روسیه و آمریکاست. او گفت :» ما می خواهیم دوباره به گفتگو باز گردیم و رویداد های اخیر را متوقف سازیم، ما دو مرتبه باید به جائی برگردیم که جنگ سرد پایان یافت».

http://de.ria.ru/politics/20141212/270198174.html